مریخ

از ویکی نجوم
پرش به: ناوبری، جستجو
این نوشتار خرد توسط مؤلف آن تکمیل می‌شود . لطفا شکیبا باشید . 

40px-Camera-photo.svg.png

این نوشتار با رعایت حق تکثیر نیازمند افزودن تصویر است .


اطلاعات اساسی

مریخ
این عکس در سال 1999 (1375) به وسیله تلسکوپ فضایی هابل گرفته شده است.
ویژگی های مداری
فاصله تا خورشید

بیشترین: 248,000,000 km

میانگین: 228,000,000 km

کمترین: 207.000,000 km

نیم قطر بزرگ 227.939.100km
خروج از مرکز 0.093 315
دوره تناوب حرکت انتقالی به دور [[خورشید|خورشید]]
  • نجومی 687 روز
  • هلالی 780روز
سرعت مداری 24.077km/s
آنومالی متوسط 19.3564°
زاویه انحراف با دایرة البروج 1.850°
قمر 2
ویژگی های ساختاری
شعاع استوایی .20.1 ± 3,396 کیلومتر
شعاع قطبی 0.533 برابر زمین
مساحت سطحی 0.284 برابر مساحت سطحی زمین
حجم 0.151 برابر حجم زمین
چگالی متوسط 0.0004 ± 3.9335 g/cm3
سرعت گریز 5.027km/s
دوره تناوب حرکت وضعی به دور محور ساعت و 37 دقیقه و 6ر32 ثانیه
فشار سطحی 0.639 کیلو پاسکال
گاز های پیرامون سیاره
کربن دی اکسید 95.32%
نیتروژن 2.7%
آرگون 1.6%
اکسیژن 0.13%
کربن مونو اکسید 0.08%
بخار آب 210 بخش در واحد میلیون
نیتریک اکسید 100 بخش در واحد میلیون
هیدروژن 15 بخش در واحد میلیون
نئون 2.5 بخش در واحد میلیون
کریپتون 850 بخش در واحد میلیارد
فرمالدهید 130 بخش در واحد میلیارد
زنون 80 بخش در واحد میلیارد
هیدوژن پراکسید 18 بخش در واحد میلیارد
متان 10 بخش در واحد میلیارد

فاصله تا خورشید:

  • کمترین: 207.000,000 km
  • میانگین: 228,000,000 km
  • بیشترین: 248,000,000 km

دوره ی تناوب حرکت انتقالی به دور خورشید:

  • نجومی 687 روز
  • هلالی 780روز

سرعت مداری 24 کیلومتر بر ثانیه

فاصله از زمین:

  • کمترین: 56,000,000 km
  • بیشترین 397,000,000 km

قطر زاویه ای:

  • کمترین 3.6 ثانیه
  • بیشترین 24.5 ثانیه

قطر:

  • کمترین(قطبی) 6760 کیلو متر
  • بیشترین(استوایی) 6790 کیلومتر

حجم: 0.15 حجم زمین

جرم: 0.108 جرم زمین

چگالی:0.7 چگالی زمین

شتاب گرانش سطحی: 0.38 شتاب گرانش سطحی زمین

دوره تناوب حرکت وضعی به دور محور: 24ساعت و 37 دقیقه و 6ر32 ثانیه

<ref name="multiple1">نجوم به زبان ساده / نوشته مایردگانی / ترجمه محمدرضا خواجه پور / انتشارات گیتا شناسی </ref>

توضیحات کلی

مریخ را اغلب سیاره سرخ می‌نامند. سیاره‌ای صخره‌ای است با قطری نصف قطر زمین اما جرمی یک دهم آن. رنگ متمایل به قرمز به دلیل وجود اکسیدهای آهن بر سطح آن است که به سنگ آهن یا زنگار معروفند. جو رقیقی دارد، با غلظتی حدود یک صدم جو زمین که عمدتاً از دی‌اکسید کربن (95%) ساخته شده است. نیتروژن (3%)، آرگون (1.6%) و رگه‌هایی از بخار آب و اکسیژن هم در آن یافت می‌شود. از آنجا که محور زمین و مریخ به یک اندازه کج است، فصل‌های مشابهی دارند؛ با این تفاوت که طول فصل‌ها در مریخ حدود دو برابر زمین است، چرا که سال مریخی تقریبآ به اندازۀ دو سال زمین طول می‌کشد. دمای سطح مریخ از 140- درجه سانتیگراد در زمستان تا 20 درجه سانتیگراد در تابستان در نوسان است. مریخ همچنین از طوفان‌های گرد و غبار رنج می‌برد که گاه‌گاهی می‌تواند کل سطح آن را بپوشاند.

دو کلاهک یخی قطبی دارد که عمدتاً از یخِ آب ساخته شده، ولی لایه‌ای از دی‌اکسید کربن جامد (یخ خشک) روی آن را پوشانده است. در قطب جنوب عمق لایۀ دی‌اکسید کربن 8 متر است که بر روی یخِ آب به ضخامت 3 کیلومتر و در محدوده‌ای به قطر 350 کیلومتر قرار دارد. قطر کلاهک قطب شمال 1000 کیلومتر و ضخامت آن حدود 2 کیلومتر است. در زمستان، یخ خشک لایه‌ای یک متری را روی یخِ آب (در قطب شمال) ایجاد می‌کند که باعث کاهش دی‌اکسید کربن موجود در اتمسفر و به دنبال آن کاهش فشار جو می‌شود. <ref name="multiple2">کتاب درآمدی بر نجوم و کیهان‌شناسی/ ایان موریسون/ مترجم: غلامرضا شاه‌علی [۱]</ref>

پرونده:Mars Earth Comparison.png
Mars Earth Comparison.png


مریخ

ظاهرا مریخ پیش از هر سیاره دیگر قدرت تخیل آدمی را می گستراند. بسیاری از ناظران حدس زده اند که نوعی حیات، احتمالا به همان هوشمندی خودمان، باید در این سیاره یافت شود. این ایده شاید تا حدی ناشی از مشابهت مریخ با زمین باشد. زیرا در مریخ کلاهک های قطبی و بعضی تغییرات رنگی فصل ها، شبیه به زمین، دیده می شود.در سال1877 جیووانی اسکیاپارلی، مدیر رصد خانه ی میلان، اظهار داشت که شبکه ای از خطوط باریک و منظم که اجزای بزرگ تر سطح مریخ را به هم مربوط می‌کند، مشاهده کرده است. پرسیوال لاول، اخترشناس امریکایی اعلام کرد که این خطوط نمایانگر مجراها یا آبراهه هایی واقعی اند که ساکنان مریخ برای آبیاری مزارع و حمل کالاهایشان با قایق های باری، ساخته اند.با آن که نویسندگان داستان های علمی تخیلی مدت ها اندیشه ی حیات هوشمند در مریخ را تحسین کرده اند، باید با دقتی علمی به شواهدی نظر کنیم که اخیرا با مشاهدات نمای نزدیک این سیاره به دست آمده و جزئیات آن ارائه شده است.


پیش از سال 1965 تنها مشاهدات ما از مریخ حاصل رصد هایی بود که از زمین به عمل می آمد. به علت تاثیر نامطلوب جو زمین، جزئیات مشخصات سطح مریخ ، ترکیب درصدی جو آن، میدان مغناطیسی و سایر عوارضش، بسیار ناقص بود. بهترین عکس گرفته شده از مریخ فقط نشانی از وجود کلاهک های قطبی و نواحی بزرگی داشت که به طور کلی تا حدی تاریک تر از این سیاره بود. این منظره حاصل صدها ساعت وقتی است که اخترشناسان در برابر عدسی چشمی تلسکوپ صرف کرده اند تا طرحی از نواحی مریخ را در لحظات زودگذری که روشن شده است ترسیم کنند. اما عصر فضا روشهای بهتری برای این گونه رصد ها، گشود. دانشمندان که انتظار داشتند مریخ در سال 1965، در زمان یک مقابله، کاملا به زمین نزدیک شود، یک کاوشگر فضایی را آماده کردند تا در محدوده 9600 کیلومتری این سیاره پرواز کند، از سطح آن عکس بگیرد و این عکس ها را با اطلاعات دیگر تقویت کند و به زمین برساند.عکس هایی که از کاوشگر مارینر 4 به زمین بازگردانده شد، بسیار عالی تر از هر عکسی بود که قبل از آن با تلسکوپ های مستقر در زمین گرفته شده بود.

هیجان ناشی از این موفقیت، دانشمندان را برانگیخت تا تجهیزاتشان را بهبود بخشند و برای پیشامد مقابله دیگر مریخ که در سال1969 صورت می گرفت، و این سیاره از حدود 72 میلیون کیلومتری زمین می گذشت، آماده کنند. برای طی مسافت های زیاد در یک زمان مناسب، انتظار برای فرا رسیدن فرصت هایی که فاصله کاملا نزدیک شود، اهمیت فراوانی دارد. به علت حرکت ترکیبی زمین و مریخ، چنین فرصت هایی در فاصله ی زمانی 26ماه، یک دوره هلالی مریخ، صورت می گیرد. خروج از مرکز مدارهای زمین و مریخ سبب نزدیکی میان آن ها می شود که از سایر موارد نزدیکی بیش تر است. گرچه در حین پرواز های مارینر 6 و7 در سال 1969، اطلاعات فراوانی به دست آمد، اما مشاهدات وسیع تری برای مقابله سال 1971 طرح ریزی شد.

در نوامبر سال1971، مارینر 9 نخستین ماهواره انسان ساختی بود که به دور سیاره ی دیگری می گردید.این سفینه ی فضایی، تقریبا به مدت یک سال جریان پیوسته ای از عکس ها و داده های مربوط به مریخ را به صورت امواج رادیویی به زمین ارسال می کرد. این اطلاعات به نحو چشمگیری تصور آدمی را از این سیاره تغییر داد. دوربین های مارینر 9 ابتدا فقط طوفان غبارآلود عظیمی را آشکار می کرد که بیش ترین عوارض سطحی این سیاره را در پرده ای پنهان می کرد. اما پس از فرونشستن طوفان، چهار کره ی آتشفشانی از میان این غبار ها ظاهر شد. با صاف شدن جو مریخ، اندازه ی کامل بزرگترین کوه آتشفشانی، که بعدا الیمپوس مونزه یا کوه المپ نامیده شد، آشکار شد. عرض قاعده ی این کوه 600km (مساحتی برابر مسافت تکزاس) و ارتفاع آن 27km، یعنی بسیار مرتفع تر از هر کوهی بر کره ی زمین است. سه بخش مشخص آتشفشانی دیگر با نسبت های بزرگ در همان نزدیکی دیده می شوند که نشان می دهد ناحیه ای از این سیاره اخیرا فعال تر از بخش های دهانه دار آن بوده است. اگر نوع ماده ی گدازه ای که برای ایجاد این آتشفشان ها بیرون ریخته شده مشابه گدازه های زمین باشد، می باید مقدار زیادی آب در جو مریخ رها شده باشد.

به این ترتیب، این آتشفشان ها نه تنها اثری از ماهیت مذاب دست کم بخشی از این سیاره را نشان می دهند، بلکه ممکن است درباره ی مسئله ی حیات بر مریخ نیز حائز اهمیت باشند. وجود این آتشفشان ها مسئله زمین شناختی دیگری را هم مطرح می کند. فعالیت آتشفشانی روی زمین غالبا با برخورد صفحه های پوسته ای ارتباط دارد، بنابر این، طرح این سوال که آیا این سیاره نیز صفحه های پوسته ای متحرک دارد، موجه به نظر می رسد. در شکل23_5، که یک نقشه ی برجسته نمای سایه دار است، مریخ را برمبنای مشاهدات مارینر 9 مشاهده می کنید. یک دره ی بزرگ از جنوبی ترین سه آتشفشان کوچک تر به طرف شرق امتداد یافته است. طول این دره تقریبا 4000km، عرض آن100km و عمقش در بعضی جاها به 6km می رسد. اگر چنین دره ای در زمین واقع می بود، در سراسر ایالات متحده را امتداد می یافت. کشف این دره مارینر، همراه با جزئیاتی که به وسیله ی مناظر نمای نزدیک آشکار شد، مسائل بسیاری درباره ی فرآیند تشکیل این سیاره مطرح کرد. شکل کلی این شکاف عمیق حاکی از فرونشستگی خاک مریخ بر اثر جابه جایی پوسته یا حرکت تکتونیکی صفحه ای است. این زنجیر ها احتمالا نمایانگر مراحل آغازین یک دره ی بزرگ تر است که بر اثر فرونشستگی مدام به وجود خواهد آمد.لبه ی صدف شکل همراه با قسمت های عمیق تر دره حاکی از بزرگ تر شدن این گودال ها است.از سوی دیگر، به نظر می رسد که مسیر های شاخابه مانند به هم پیچیده ای، ناشی از اثر فرسایشی یک سیال باشد. این امر بلافاصله مسئله ی وجود آب در مریخ را پیش می آورد. اما ثابت شده است که آب مایع نمی‌تواند بر سطح سیاره ای فاقد جو دوام داشته باشد. فشار جوی بر سطح مریخ کم تر از یک صدم فشار جو بر روی زمین است. تحت چنین فشار اندکی آب سطحی کلا بخار خواهد شد. مگر در سردترین قسمت سیاره. برای آن که آب مایع مدت کافی دوام داشته باشد تا فرسایش آن بتواند دره ای عمیق یا بستر رودخانه ای را به وجود آورد، باید قبلا جو چشمگیری در آن جا وجود می داشته است.وجود چنین جوی در صورتی میسر می شده که جو مریخ به شیوه ای مشابه با جو زهره یا زمین تحول یافته باشد. این دو سیاره در دوران های زمین شناسی اولیه شامل یک دوره ی خروج گاز کربن دیوکسید و بخار آب از فعالیت های آتشفشانی بوده است. اگر مریخ اولیه چنین جو قابل توجهی داشته، فشار جو آن با اثر گلخانه ای حاصل از آن می‌توانسته است شرایط لازم برای وجود آب جاری بر سطح این سیاره فراهم آورد. در این صورت بیش تر کربن دیوکسیدی که زمانی در جومریخ بوده، اکنون باید، مانند زمین، در سنگ ها و صخره های آن موجود باشد.

شق دیگر برای توجیه وجود آب مایع بر سطح مریخ، وجود آب به حالت منجمد در زیر سطح آن است. در این صورت ممکن است آب یخ زده، بر اثر فرونشستگی خاک در سطح ظاهر شده، بر اثر میعان و یا نشست کردن سبب شل شدگی و فرسایش، و در نتیجه ساختارهای شاخابه مانند را ایجاد کرده باشد. بعضی از زمین شناسان معتقدند که دره های جانبی گراندکانیون آریزونا بر اثر نشست آب های زیرزمینی تولید شده اند.


چنانکه قبلا دیده ایم، یکی از راه های تعیین عمر بخش معینی از سطح یک سیاره، بررسی وقوع دهانه دار شدن آن بخش در مقایسه با دهانه دار شدن سطح پیرامونش است. مسلما دهانه هایی که اکنون درون دره مارینر وجود دارد، باید پس از ایجاد خود دره تشکیل شده باشد; زیرا در غیر این صورت تشکیل دره دهانه ها را از بین می برد. چون شمار دهانه های درون این دره تقریبا با شمار دهانه های سطح پیرامون آن برابر است، این دره ی کاملا قدیمی _ با عمری در مرتبه ی 3 تا 4 میلیارد سال _ به نظر می رسد.

یک نمونه ی قانع کننده تر درباره ی عمل فرسایش آب بر مریخ، کانال آمازونیس است. ته دره ی مارینر در یک جهت کم نمی شود، در حالی که کانال آمازونیس شیب همواری به طرف پایین دارد و جریان از جنوب به شمال را ممکن می کند. از این گذشته، "باریکه ها" و بافت این کانال در بخش شمالی شباهت خاصی به بستر رودخانه های روی زمین دارد. طول کل کانال آمازونیس 350km و عرض آن (در پهن ترین مکان) 100km است; بنابراین به وجود آمدن چنین مجرایی مستلزم جاری بودن رودخانه ای به اندازه ی آمازون در آمریکای جنوبی است. نظر دیگری نیز درباره ی تشکیل بعضی از ساختار های شبه کانال آب بر مریخ وجود دارد و آن جریان توده های یخ است، درست مانند یخچال هایی که کانال های روی زمین را کنده اند.

در تابستان سال1975، ایالات متحده اقدام به یکی از بلندپروازانه ترین و هیجان انگیزترین عملیات فضایی کرد و آن جستجوی حیات در یک سیاره ی بیگانه بود. دو کاوشگر یکسان به نام وایکینگ 1 و وایکینگ 2 درست پس از یک سال طی مسیر به سیاره ی مریخ رسیدند و دور زدن این سیاره را آغاز کردند. نخستین مرحله ی کار جستجو برای یافتن جایگاه مناسب برای فرود خشکی نشین های آن ها بود. در جریان این عمل مدارگرد وایکینگ 1 عکس هایی ضبط و به زمین ارسال کرد که بخش های بزرگی از این سیاره را با جزئیاتی دقیق تر از هر عکسی که تا آن زمان گرفته شده بود، دربر می گرفت. شکل 26_5 (الف) این نکته را با نمایاندن یک باریکه ی جزیره نمای رودخانه ای، در ناحیه ی حوضه ی کرایس، که کوته زمانی بعد قرار شد پایگاه خشکی نشین وایکینگ 1 باشد، به اثبات می رساند. دهانه ی موجود، در راس نمونه فرسایش یافته ای که به شکل اشک چشم است، ظاهرا در برابر جریان شدید سیالی که به نظر اکثر ناظران آب بوده، مقاومت کرده است. الگوی ریزش ماده ای که از دهانه ای به نام یوتی خارج شده، به نظر برخی ناظران، به رطوبت رها شده ی ناشی از برخورد نسبت داده شده است. برای تصور این که این امر چگونه ممکن است در جایی که فاقد آب است صورت گرفته باشد، ماسه ی مرطوبی را درنظر بگیرید که چگونه برای مدت کوتاهی طول می کشد تا رطوبت آن زائل شود، میل به ریزش دارد. بررسی دقیق این منظره، دهانه های پر از یخ و قطعه های یخ مربوط به ناحیه ی قطب شمالی را آشکار می کند.

در 20 ژوئیه سال 1976 خشکی نشین وایکینگ 1 از مدارش رها شد و در حوضه کرایس فرود آمد. در 3 سپتامبر خشکی نشین وایکینگ 2 راه مناسب خود را دنبال کرد و در دشت اوتوپیا در طرف دیگر این سیاره، نزدیک به ناحیه ی قطب شمالی فرود آمد، تا سال بعد آثار سرمای سخت مریخ را تجربه کند. چون هدف اصلی این کاوشگرها تحقیق درباره ی حیات بود، و چون وجود حیات آن طور که ما می شناسیم، بستگی به آب دارد، انتخاب این مکان ها انتخاب های طبیعی بودند. مکان اول حوضه ای است که رسوبات آن احتمالا شامل بقایای فسیلی موجودات زنده باشد و مکان دوم دشتی است که در آن تراکم آب جوی بیش تر دیده می شود. در هر دو مورد یک شرط ضروری، وجود ناحیه ی نسبتا وسیع و مسطح بود که کاوشگرهای وایکینگ بتوانند فرودی بی خطر و سالم انجام دهند. ما برنامه ی تحقیق درباره ی حیات را به زودی مورد بحث قرار خواهیم داد. اما نخست بهتر است به جوانب بسیاری که این خشکی نشین ها در مریخ شاهد آن بوده اند توجه داشته باشیم.


مریخ همواره در آسمان شب، چه با چشم غیرمسلح و چه با تلسکوپ، به رنگ مایل به سرخ دیده می شود. با ثبت شدن رنگ حقیقی در برد نزدیک معلوم شد، که سمت مایل به سرخ آن با ته رنگ های زرد و قهوه ای آمیخته است و آسمان آن هم به میزان کم تری همین رنگ را دارد. این رنگ احتمالا ناشی از وجود اکسیدهای آهن(زنگ آهن) در سطح و همچنین ناشی از غبار های معلق در جو مریخ است. تجزیه های مشابهی از خاک هایی که به وسیله ی وایکینگ 1 و وایکینگ 2 به عمل آمد، به نحو شگفت انگیزی یک نتیجه ترکیبی را که در جدول 3_5 دیده می شود، نشان داده است.

در مریخ بادهایی با سرعت زیاد(گاهی متجاوز از 200km/hr) می وزد که سبب می شود غبارها در ارتفاع 40km معلق بمانند. علت ایجاد این باد ها غالبا اختلاف دما توام با اختلاف فشار است، یکی از سرچشمه های این گونه اختلاف ها در طول مرزهای کلاهک های قطبی است، زیرا خاک عریان مریخ به نحو چشمگیری گرمتر از کلاهک های قطبی آن است. چون چگالی جو مریخ تنها یک صدم چگالی جو زمین است، باد نمی‌تواند، جز ذرات غبار، چیز دیگری را به حرکت درآورد. اما در دراز مدت، بادها نفش مهمی در ایجاد عوارض سطحی، مانند تلماسه ها دارد.

ترکیب درصدی جو مریخ نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. با آن که این جو شامل بسیاری از اجزای تشکیل دهنده ی اساسی است که می دانیم برای وجود حیات ضروری اند، اما فراوانی عناصر آن در مقایسه با جو زمین کاملا تفاوت دارد.

هر دو کاوشگر حاوی لرزه نگار هایی بودند که با آن ها آشکارسازی لرزه های مریخ امکان پذیر می شد. اما یکی از آن ها از کار افتاد و بنابراین ثبت چند زلزله چندان دقیق میسر نشد. در نوامبر سال 1976، لرزشی ثبت شد که همه مشخصات زلزله ای با مقیاس 6 درجه ریشتر را دارا بود; اما بدون اطلاعات اضافی که لرزه نگار از کار افتاده قرار بود فراهم آورد، تعیین دقیق مرکز زلزله و تعیین ماهیت درون سیاره ناممکن بود. ولی بر مبنای خواص بسیاری که نشان می دهد مریخ از لحاظ زمین شناختی فعال است _ کوه های آتشفشانی، دره مارینر، لرزه های مریخ می‌توان حدس زد که این سیاره هنوز باید یک منبع گرمای درونی داشته باشد و به احتمال زیاد می‌توان آن را به صورت لایه هایی (متمایز از هم) با هسته ای متراکم تر دانست.

قبلا به الگوی تغییر فصول که بر اثر کج شدن محور مریخ و دوران آن به دور خورشید ایجاد می شود اشاره کردیم. وقتی کلاهک های قطبی در شمال تشکیل می شوند که راس محور کج این سیاره از خورشید دور و به هنگام بازگشت بهار ناپدید می شوند. نظریه ی دانشمندان در این خصوص، سال ها این بود که این کلاهک ها فقط دیوکسید کربن منجمد (یخ خشک) است و هنگامی تشکیل می شوند که دما تا -123درجه سانتی گراد افت کند و در دماهای بالاتری تصعید می شوند. همه این گمان ها تایید شد! اما خشکی نشین وایکینگ 2 که در ناحیه ی نزدیک به قطب شمال فرود آمد، به این نتیجه ی مهم دست یافت که لایه هایی از آب به صورت یخ نیز وجود دارند که حتی در تابستان ذوب نمی شوند. این یخ ها کلاهک های قطبی دائمی تشکیل می دهند که زیر کلاهک های یخی متغیر قرار دارند. لایه های متناوب غبار به هنگامی که ذخایر یخی آن ها نقصان می پذیرد، دوره هایی را نشان می دهند که نمایانگر چند تغییر عمده در اقلیم مریخ است. پوشش غبار فوقانی به تدریج کلاهک های یخی را از دید رصد های زمینی پنهان می کنند; اما ساختار پلکانی آن ها در نقشه هایی که بر اساس تصاویر مارینر 9 به دست آمده با وضوح کامل نشان داده شده اند. بعضی از ناظران بر این باورند که آن قدر آب در این کلاهک های یخی وجود دارد که اگر ذوب شوند کافی است تا کل این سیاره را به عمق یک تا 10 متر بپوشاند. آب ممکن است به صورت یخ دایمی در خاک مریخ نیز وجود داشته باشد. دما در نواحی قطبی از منفی 73 درجه سانتی گراد در تابستان تا کم تر از منفی 125 درجه سانتی گراد تغییر می کند. تغییرات دیگری نیز وجود دارد که اثر آن ها در رویداد های فصلی در دوران های طولانی مدت، در هزاران و میلیون ها سال به حساب می آیند. تغییرات شدید تری از این گونه در مورد مریخ صورت می گیرد. کجی محور مریخ بین 15 درجه تا 35 درجه (امروزه 25 درجه) تغییر می کند و این تغییر عمدتا ناشی از اثر گرانشی مشتری است. وقتی زاویه ی کجی محور مریخ به مقدار حداکثر 35 درجه نزدیک بوده، تغییرات فصول هم بسیا شدید تر از تغییرات کنونی بوده است. همچنین خروج ازمرکز مدار مریخ بین 0/009 و 0/104 (امروزه 0/093) در دوره های زمانی صدها و هزاران سال تغییر می کند. وقتی خروج از مرکز بزرگ باشد ما شاهد کند تر شدن سرعت سیاره در اوج، و بنابراین طولانی تر شدن زمستان در قطبی خواهیم بود، که در آن زمان از خورشید دور می شود. متقابلا، وقتی این سیاره به حضیض می رسد سرعتش اقزایش می یابد و در این صورت در همان قطب تابستان است. این امر دوره ی آب شدن را کوتاه تر می کند که برآیند کلی آن افزایش ذخیره ی یخ و ایجاد گسترش ناحیه ی قطبی است. این پدیده ممکن است توجیهی برای اثر لایه دار شدن باشد.

انگیزه های آدمی برای جستجوی حیات در جاهای دیگر عالم چیست، و فرضیه های اساسی ما درباره ی ماهیت حیات کدامند؟ حیات بدان گونه که ما می شناسیم، بر اساس عنصر کربن شکل گرفته است. تقریبا زنجیره های بی پایانی از مولکول های آلی با کربن تشکیل می شوندکه در آن ها پیوند اتم های کربن با یکدیگر نقش اساسی دارد. چون هیچ عنصر دیگری چنین نقش موثری را ندارد، بسیاری از دانشمندان پذیرفته اند که حیات احتمالا در جاهای دیگر عالم باید بر مبنای کربن استوار باشد. مولکول های آلی (بر اساس کربن) که در شهاب سنگ ها و گاز های بین ستارگان یافت شده اند، این نظر را تقویت می کنند. دنبال کردن این رشته تفکر ما را به یک پرسش بنیادی می رساند: آیا احتمال دارد حیات در بسیاری از جاهای دیگر عالم وجود داشته باشد، یا این امری نامحتمل است و حیات فقط بر روی زمین یافت می شود؟ شواهدی که در مریخ یافته ایم فقط تا حدی ما را در پاسخ به این پرسش یاری می کنند.

از چهار آزمایش وایکینگ که برای تشخیص حیات در مریخ طراحی شده بود، دو آزمایش با عنوان مبادله گاز و رهاسازی شاخص بستگی به این واقعیت داشتند که گازها همیشه به صورت محصولات فرعی فرآیند های حیات، چه گیاه، چه حیوان یا موجودات ریززندهی، ناشی می شود. در هر دو آزمایش یک ماده یک غذایی به صورت محلول به نمونه ی خاک مریخ اضافه شد، که در پی آن فورا مقدار چشمگیری گاز منتشر رها شدو سپس آهنگ رها شدن این گاز به کندی گرایید. ابتدا به نظر می رسید که این واکنش یک فرآیند حیاتی است. اما با تعمق دقیق تر نتیجه گرفته شد که یک واکنش شیمیایی صورت گرفته است، نه یک واکنش زیست شناختی. اگر این واکنش حیاتی می بود، باید موجودات زنده تکثیر می شدند، و خروج گازهابا گذشت زمان افزایش می یافت. نمودارهایی که نوعا نمایانگر آهنگ برون داد گاز برای این دو نوع واکنش هستند; نمودار مربوط به نخستین دو آزمایش وایکینگ شبیه به واکنش شیمیایی است. آزمایش سوم (رهاسازی گرماکافتی) بستگی دارد به این که موجود زنده کربن 14 را به صورت فرآیند حیاتیش جذب کند. در این آزمایش نمونه ی خاک، پس از دوره ی مناسب کشت و تکوین بر اثر گرما تبخیر می شوند; نمونه های آزموده شده به این طریق به نتایج مثبت انجامیدند. اما چون برخی نمونه ها تا 175 درجه سانتی گراد گرم می شدند و باز هم نتیجه ی مثبت می دادند، و چون فرض بر این است که موجودات ریز زنده در چنین گرمایی دوام نمی آورند، بنابراین، چنین واکنشی باید شیمیایی باشد.

در حالی که نتایج این آزمایش های اولیه ظاهرا وجود حیات در مریخ را رد کرده اند، اما برخی دانشمندان به بحث و گفتگو در این خصوص ادامه داده اند که آزمایش های انجام شده نه ادعای وجود حیات در مریخ را رد می کند و نه اثبات. اما ضربه سنگین تر با آزمایش نهایی وارد آمد، و آن آزمایش GCMS (کروماتوگرافی گازی طیف سنجی جرمی) بود. مولکول های آلی عموما بسیار بزرگ و سنگین اند. اگر نمونه ی خاک گرماکافت شده و از گروماتوگراف گاز عبور داده شود، مولکول ها به تناسب وزنشان از هم جدا می شوند و می‌توان آن ها را به وسیله ی طیف سنجی جرمی تشخیص داد. چنین وسیله ای برای یافتن ترکیبات آلی در نمونه های جمع آوری شده از مکان های بسیار بعید جنوبگان به نحو موفقیت آمیزی به کار گرفته شده بود، اما هیچگونه شواهدی از مولکول های آلی در خاک مریخ یافت نشد. بسیاری از ناظران انتظار داشتند که مولکول های آلی را بتوانند در بازمانده های شهاب سنگ ها بیایند. شاید تابش فرابنفش گسیلی از خورشید این مولکول ها را از بین برده باشد.

ما از سال 1877 می دانسته ایم که مریخ دو قمر طبیعی دارد که یکی را فوبوس و دیگری را دیموس می نامیم، اما تا زمانی که مارینر 9 چشم ویدئویی خود را به سوی آن نگردانده بود، ما هیچ تصوری از سیمای سطح آن ها نداشتیم. بزرگ ترین بعد فوبوس 27km است، و اندازه ی دیموس اندکی کمتر از نصف فوبوس است. این تصاویر از اقمار مریخ که با مدارگرد وایکینگ گرفته شده، تاریخ برخورد هایی را که بر آن ها وارد آمده اند، آشکار می سازد. اگر به شیارهای سطحی فوبوس در عکس دوم توجه کنید، ملاحظه خواهید کرد که برخی از این شیارها از میان دهانه های قدیم تر می گذرند و بعضی دیگر را دهانه های جوان تر قطع کرده اند. با این گونه مشاهدات است که تاریخ بمباران یک قمر، و احتمالا انقباض و چروک خوردگی سطح یک مر را می‌توان مطالعه کرد.<ref name="multiple3">کتاب نجوم دینامیکی / نوشته رابرت تی دیکسون / ترجمه احمد خواجه نصیر طوسی </ref>

منبع

<references />