معمای افق
مبحث دیگری که نظریهی مهبانگ از صحبتکردن دربارهی آن عاجز است «معمای افق» نامیده میشود. معمایی که به شِبه یکنواختیِ دمای تابش زمینه ریزموج کیهانی (CMB) مربوط است. در سالهای اخیر، کیهانشناسان بر اساس نقشهبرداریهای دبلیومپ (WMAP) و ابزارهای دیگر علاوهبر دستیابی به گنجینهی وسیعی از اطلاعات دربارهی چگونگی شکلگیری ساختار عالم،نا همسانگردی ای را نیز در تابش زمینهی کیهانی به ثبت رساندهاند.
آنگونه که گوث در مدل تورمی خود خاطرنشان کرد، دوران تورمیای که دانشمندان معتقدند در برههای از زمان جهان را متحول ساخته،دو کار حیاتی انجام داده است: در وهلهی اول، این تورم توانست هندسهی نواحی متورم را به طرز چشمگیری مسطح کند و بهاینترتیب، مسئله تختی را حل نمود. اگر دانهی گرد ماسهای به اندازهی منظومهی شمسی بسط پیدا کند، هر ناحیهای از سطح آن پهنتر و هموارتر از دشتهای کانزاس بهنظر خواهد رسید. همچنین نظریهی تورم توانست معمای افق را هم به نحوی برطرف کند؛ با بهرهگیری از این اصل که فضای رصدشدهی امروزی زمانی قلمرویی بسیار کوچک، همبند و پیوسته بوده است. این ناحیهی همبندِ پیوسته به صورت امروزی منفجر شده است و بدینترتیب برای یکنواختی سراسری دمای آن میتوان توضیحی را عرضه کرد.
جستاره ای وابسته[ویرایش]
منبع:[ویرایش]
کتاب کرانههای کیهان/ نوشته پائول هالپرن/ ترجمه حوریه آقانور/ انتشارات هورمزد.