http://wiki.avastarco.com/api.php?action=feedcontributions&user=Ehsan&feedformat=atomویکی نجوم - مشارکتهای کاربر [fa]2024-03-28T19:25:37Zمشارکتهای کاربرMediaWiki 1.29.2http://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%B3%D8%A7%D8%B7_%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85&diff=11481انبساط عالم2013-01-25T09:38:01Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>[[رده:کیهانشناسی]]<div align="justify"><br />
== توضیحات کلی ==<br />
<br />
ما در جهانی زندگی میکنیم که که همواره در حال گسترس است. گسترس کائنات نه تنها از طریق مشاهدات بشر به اثبات رسیده، بلکه در فرضیه [[نسبیت]] [[آلبرت انیشتن]]، که تقریبا از تمامی آزمایش های علمی، موفق بیرون آمده نیز، به اثبات رسیده است.[[File:Universe expansion.png|thumb|Universe expansion]]<br />
<br />
نحوه اثبات گسترش کائنات از این طریق انجام می شود که نور رسیده از یک کهکشان دور را، از دستگاهی به نام "طیف سنج عبور میدهند. این دستگاه، همانطور که از نام پیداست نور را به رنگهای مختلف آن، همانند رنگین کمانی که پس از یک باران بهاری در اسمان دیده میشود، تقسیم میکنند و به این ترتیب، ما زا قادر می سازد که رنگهای مختلف این طیف را از قرمز تا ابی مشاهده کنیم.<br />
<br />
<br />
از آنجایی که جهان هستی یا کائنات حد و مرزی ندارد، برای ما تجسم خود هستی مشکل است چه برسد به انکه بخواهیم بسط و گسترش ان را مجسم کنیم. برای اینکه بتوانیم کائنات را در ذهن خود بیاوریم ، باید بادکنک سفیدی را در نظر بگیریم که کهکشانها بصورت خالهای قرمز رنگی به روی ان ترسیم شده اند. در حالی که بادکنک را باد میکنید و سطح روی ان گسترده تر میشود، خالها از هم دورتر میشوند. در اینجا توجه به یک نکته لازم است و ان هم این است که در انبساط عالم فاصله کهکشانها از هم بیشتر میشود و خود کهکشانها منبسط نمیشوند.<br />
<br />
این حقیقت که جهان در حال گسترش است همواره برای ما آشکار نبوده است. در واقع این یکی از پیش بینهای آلبرت انیشتن در فرضیه نسبیت خود، این است که کائنات ، تغییر ناپذیر نیست و به سوی مرزهای نامحدودی در حال گسترش است. ده سال بعد از اینکه انیشتن نظریه خود را اعلام نمود ، [[ادوین هابل]] ، اخترشناس سرشناس آمریکایی ، با مشاهده ستارگان و از طریق اثر داپلر در کهکشانها، ثابت نمود که عالم در حال گسترش است.<br />
<br />
<br />
== میزان گسترش عالم ==<br />
<br />
هنگامی که از لفظ گسترش عالم حرف به میان می آوریم ،از این لفظ چنان بر می آید که کهکشانها در گذشته به یکدیگر نزدیکتر بوده اند و به این ترتیب جهان هستی در آغاز حیات خود، به مراتب فشرده تر و داغ تر از موقعیت کنونی اش بوده است. ناگفته پیداست که پذیرش انبساط جهان تا حد زیادی ما را به نظریه انفجار بزرگ برای آغاز عالم رهنمون می کند. <br />
<br />
میزان گسترش جهان نمایانگر شدت قوه جاذبه آن و به این ترتیب میزان کرده ای است که در آن وجود دارد. هرچه میزان ماده بیشتر باشد، شدت قوه جاذبه آن بیشتر و در نتیجه میزان گسترش آن کمتر خواهد بود و این خود سرنوشت نهایی جهان هستی را به سه صورت جداگانه، تعیین خواهد نمود:<br />
<br />
۱- جهان هستی همچانان به گسترش خود ادامه خواهد داد.<br />
<br />
۲-جهان از سرعت و شتاب انبساط خود می کاهد و جهت خود را تغییر می دهد تاجایی که با انقباض تدریجی، به یک نقطه انرژی مبدل می شود و در نتیجه یک انفجار بزرگ دیگر روی خواهد داد.<br />
<br />
۳- موقعیت بین دو حالت قبلی رخ می دهد، به این ترتیب که کائنات به نحو نامحدودی همچنان به گسترش خود ادامه داده و همواره از سرعت خود می کاهد بدون انکه توقف کند.<br />
<br />
در صورتی که چگالی عالم به میزان مورد نیاز برای توقف جهان نرسد جهان تا ابد به انبساط خود ادامه خواهد داد. به این میزان چگالی، چگالی بحرانی گفته میشود. یکی از مشکلات دانشمندان در رصدهای صورت گرفته در اینباره این است، مشاهدات کنونی تا کنون تنها یک درصد از جرم لازم برای رسیدن به چگالی بحرانی را اثبات نموده است؛ البته گفته می شود که جرم ماده تاریک عالم برای رسیدن به چگالی بحرانی کافی است. لازم به ذکر است در صورتی که چگالی جهان برابر با چگالی بحرانی باشد، حالت سوم و در صورتی که بیش از چگالی بحرانی باشد، حالت دوم رخ خواهد داد<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[آغاز عالم]]<br />
* [[انفجار بزرگ]]<br />
* [[مهبانگ]]<br />
* [[بیگ بنگ]]<br />
<br />
==منابع== <br />
<br />
1.شگفتیهای جهان , ابراهیم ویکتوری<br />
<br />
2.جهان در پوست گردو , استیون هاوکینگ<br />
<br />
3.پس از نخستین سه دقیقه , ت-پادمانابان<br />
</div></div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D9%86%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D8%AE%D8%A7%D8%B5&diff=10834نسبیت خاص2012-12-13T09:37:21Z<p>Ehsan: /* منبع */</p>
<hr />
<div>==نسبیت خاص==<br />
<br />
آلبرت اینشتین در اوایل سده ی بیستم با یافتن راهی جدید و بهتر برای ادراک جهان فیزیکی تصور انسان را از چگ.نگی کار جهان به طور اساسی دگرگون ساخت مدتها بود که در آزمایشگاههای فیزیک چندین نتیجه عجیب به ویژه در ارتباط با خواص نور به دست آمده بود اینشتین دریافت که اگر ماهیت نور متفاوت ازان باشد که قبلا فیزیکدانها فرض می کردند. درک بسیاری از این پدیده ها آسانتر خواهد بود. [1]<br />
<br />
به طور کلی مشاهده و بررسی پدیده ها از نظر دو ناظر که نسبت به هم با سرعت ثابت حرکت میکنند را [[نسبیت خاص]] میگویند.<br />
<br />
'''اصل اول '''<br />
<br />
قوانین [[فیزیک]] در تمام دستگاههای لخت، یکسان یا هم وارد هستند. یعنی شکل ریاضی یک قانون فیزیکی یکسان باقی میماند.<br />
<br />
'''اصل دوم '''<br />
<br />
[[سرعت نور]] در [[خلأ]] مقداری ثابت و مستقل از [[دستگاه لخت]]، چشمه و ناظر است. [2]<br />
<br />
== تصورات پیشینیان ==<br />
<br />
یک قرن پیشتر معلوم شده بود که نور در قالب پدیده ای موجی با نوسانهای فوق العاده سریع قابل شناخت است آزمایشهایی که ارتباط میان مغناطیس و بار الکتریکی را نشان دادند دلایلی بودند بر وجود تابش الکترومغناطیسی که میدانهای الکتریکی و مغناطیسی نوسان کننده را در بر می گیرد و ما آن را به صورت نور شامل نور مرئی تابش رادیویی پرتوهای x و پرتوهای دیگر حس میکنیم .<br />
اما اگر این تابشها به صورت موج باشند ،می باید در یک محیط منتشر شوند درست همان طور که آب موجهای روی دریاچه را منتقل می کند و هوا موجهای صدا را از یک سو به سوی دیگر می رساند.از این رو فیزیکدانها به این اندیشه افتادند که می باید در فضا ماده ای فراگیر وجود داشته باشد تا محیطی برای انتشار امواج نور تدارک ببیند. آنها این ماده را اتر نامیدند اما ماهیت اتر مرموز و تا حدی نامتقاعد کننده باقی ماند. آیا زمین در گردش خود بر گرد خورشید اتر را میشکافد؟ آیا خورشید نیز در سیر سریع خود در میان ستارگان راه خود را از میان اتر می گشاید؟فیزیکدانها استدلال می کردند که ظاهرا چنین است،چرا که در غیر این صورت نور نمیتوانست در فضا منتقل شود و ما در ظلمت ابدی به سر می بردیم.[1]<br />
<br />
<br />
== ثابت بودن سرعت نور ==<br />
<br />
به نظر می رسد که اینشتین کلید راهیابی به نسبیت را از آزمایشی برگرفت که برای آشکار ساختن اتر انجام شده بود درست پیش از آغاز قرن حاضر دو فیزیکدان امریکایی به نامهای مایکلسون و مورلی ابزارهای نوری پیچیده ای را به کار گرفتند تا اثرات حرکت زمین در میان اتر را اندازه گیری کنند آنها با شگفتی دریافتند که نه تنها اثری ناشی از وجود اتر مشهود نیست بلکه حتی هیچ گونه اثری هم که منتج از حرکت زمین در میات اتر باشد وجود ندارد.ظاهرا برخلاف آنچه عقل سلیم حکم می کرد، سرعت اندازه گیری شده ی نور چه در راستای نور چه در راستای حرکت زمین و چه عمود بر این راستا یکسان بود.<br />
این امر بدین اندازه تعجب اور است که ببینیم سرعت هواپیمایی بی توجه به سرعت و راستای وزش باد همواره به یک مقدار است . مثال مشابه دیگر برای درک نتایج اکتشاف مایکلسون و مورلی این است که فرض کنیم اتومبیلی با سرعت 150 کیلومتر در ساعت حرکت می کند و در این اثنا یکی از سرنشینان اتومبیل تفنگی را در راستای حرکت اتومبیل نشانه می رود و گلوله ای با سرعت مثلا500 متر در ثانیه (یا 1800 کیلومتر در ساعت) شلیک می کند . ناظری که در کنار جاده قرار دارد و ساکن است سرعت گلوله را 1950=1800+150 کیلومتر در ساعت اندازه می گیرد. اما اگر راننده چراغهای جلوی اتومبیل را روشن کندبرای ناظر سرعت نور این چراغها همان است نه 150+c کیلومتر در ثانیه ( c نماد سرعت و مقدار آن 300،000 کیلومتر در ثانیه است).<br />
به همین ترتیب اگر چراغهای عقب این اتومبیل روشن شوند باز سرعت نور c خواهد بود نه 150- c کیلومتر بر ثانیه علاوه بر این سرعت نور نسبت به خود اتومبیل نیز همواره c است.[1]<br />
<br />
== نظریه نسبیت خاص ==<br />
<br />
اینشتین در یافت که آزمایش مایکلسون-مورلی دلیلی است بر این که نور نه مثل هواپیماست و نه مثل گلوله که در محیطی حرکت می کند یا موجی که در روی حوض اجرا می شود. بلکه نور بدون نیاز به محیط در فضای تهی سیر میکند وانگهی نور ویژگیهای بنیادی معین و غیر عادی دارد که با ماهیت اساسی ماده فضا و زمان گره خورده است. اینشتین به این نکته پی برد که سرعت نو یک کمیت بنیادی است وی دریافت که نتایج حاصل از این نظریه تماما با هم سازگارند و راهی نو برای شناخت طبیعت فراهم می کنند.<br />
برداشتن نخستین گامها در را آشنایی با نسبیت تنها هنگامی میسر است که دریابیم در این راه عقل سلیم چندان قابل اعتماد نیست ثابت بودن سرعت نو که واقعیتی اثبات شده است با عقل سلیم همخوان نیست چرا که این واقیع با تجربه ی معمولی ناسازگاری دارد اما این هشداری است بی شبهه که در شاخت مفاهیم غایی فیزیک بر آنچه که باید تکیه کنیم ریاضات دقیق و آزمایشها هستند نه پیشداوریهای مبتنی بر تجربیات عادی...[1]<br />
<br />
<br />
== اثر زمان ==<br />
<br />
اینشتین نشان داد که ثابت بودن سرعت نور توام با فرمولبندی دقیق تعاریف و اندازه گیریهای مربوط به مفاهیم بنیادی طول ،زمان و جرم چگونه در بررسی سرعتهای نزدیک به نور به نتایج شگفت آوری منجر می شود .<br />
<br />
نتایج اساسی کشف اینشتین چنین است: اگر جسمی سرعت بگیرد و به سرعت نور نزدیک شود زمان اندازه گیری شده به وسیله ی ناظر ساکن با زمان اندازه گیری شده به توسط شخصی که با آن جسم حرکت میکند متفاوت است برای مثال اگر اتومبیلی بتواند با سرعت مثلا 90 درصد سرعت نور حرکت کند ناظر ساکن در کنار جاده احساس میکند . که ساعت نصب شده بر روی اتومبیل درست کار نمیکند چرا که به نظر او این ساعت عقب می ماند البته این ساعت نیست که کند کار میکند بلکه خود زمان کند می شود و اگر راننده اتومبیل زمان را اندازه گیری کند، چیزی عجیب و غیر عادی در ساعت خود نمیبیند.با وجود این هنگامی که اتومبیل به نقطه آغاز حرکت باز میگردد و متوقف میشود راننده آن (بسته به اینکه چه مدت در سفر بوده ) از ناظری که ساکن بوده است. چند دقیقه جوانتر خواهد بود. ممکن است این را باور نکنید اما چنین پدیده هایی روی می دهند و کند شدن زمان حتی در ساعتهایی که بر سفینه های در حال گردش به دور زمین نصب شده اند اندازه گیری میشود. میزان کند شدن درست به همان مقداری است که اینشتین در سال 1905 پیش بینی کرده بود.[1]<br />
<br />
<br />
== اثر طولی جسم ==<br />
<br />
اثر شگفت آور دیگر به طول جسمی که با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت می کند مربوط میشود. در همان مثال پیش که اتومبیل مسابقه ای با سرعت 90 درصد سرعت نور حرکت می کرد ناظر ساکن با تعجب می بیند که طول اتومبیل کوتاهتر می شود و به نصف طول معمولی آن میرسد، اتومبیل پهنتر نیز دیده می شود. اما طول آن در راستای حرکت به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد. البته راننده اتومبیل هیچ تغییر غیر عادی احساس نمی کند فیزیکدانان این اثر انقباض نسبیتی طول را نیز در آزمایشگاه اندازه گیری کرده اند.[1] این اثر در فیزیک نظری به انقباض لورنتز مشهور است [3]<br />
<br />
== اثر جرمی جسم ==<br />
<br />
سومین اثر به جرم مربوط است. اینشتین نشان داد که جرم جسم متحرک از نظر ناظر ساکن به سرعت آن جسم وابسته است . برای مثال اگر وزن اتومبیل مسابقه ای فوق مثلا 500 کیلو گرم باشد، هنگامی که سرعت اتومبیل به 90 درصد سرعت نور می رسد، وزن ان نیز دو برابر می شود و به 1000 کیلوگرم می رسد.<br />
پس سه پیشگویی اساسی نظریه ی نسبیت خاص که اثرات مهم ناشی از حرکت در سرعتهای نزدیک به سرعت نور هستند از نظر ناظر ساکن عبارتند از: زمان کند می شود، طول در راستای حرکت منقبض می شود و جرم افزایش می یابد . به طوری که برای جسمی که تقریبا با سرعت نور حرکت می کند زمان تقریبا متوقف میشود جسم به صورت صفحه ای پهن می شود و جرم تقریبا بی نهایت می شود. ( این پدیده ها از نظر ساکن چنین است.)[1]<br />
<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[تبدیلات لورنتس]]<br />
* [[برابری جرم و انرژی]]<br />
* [[فضای مینکوفسکی]]<br />
* [[نسبیت عام]]<br />
* [[نسبیت]]<br />
<br />
[[رده:فیزیک ]]<br />
[[رده:کیهانشناسی ]]<br />
<br />
==منبع==<br />
1. کتاب ساختار ستارگان کهکشان ها نوشته پاول هاج / ترجمه توفیق حیدرزاده<br />
<br />
2. کتاب مبانی فیزیک نوین/ نویسندگان: ریچارد وایدنر - رابرت سلز<br />
<br />
3.[http://www.phys.vt.edu/~takeuchi/relativity/notes/section13.html ویرجینیا تکنولوژی]</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D9%86%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D8%AE%D8%A7%D8%B5&diff=10833نسبیت خاص2012-12-13T09:37:04Z<p>Ehsan: /* منبع */</p>
<hr />
<div>==نسبیت خاص==<br />
<br />
آلبرت اینشتین در اوایل سده ی بیستم با یافتن راهی جدید و بهتر برای ادراک جهان فیزیکی تصور انسان را از چگ.نگی کار جهان به طور اساسی دگرگون ساخت مدتها بود که در آزمایشگاههای فیزیک چندین نتیجه عجیب به ویژه در ارتباط با خواص نور به دست آمده بود اینشتین دریافت که اگر ماهیت نور متفاوت ازان باشد که قبلا فیزیکدانها فرض می کردند. درک بسیاری از این پدیده ها آسانتر خواهد بود. [1]<br />
<br />
به طور کلی مشاهده و بررسی پدیده ها از نظر دو ناظر که نسبت به هم با سرعت ثابت حرکت میکنند را [[نسبیت خاص]] میگویند.<br />
<br />
'''اصل اول '''<br />
<br />
قوانین [[فیزیک]] در تمام دستگاههای لخت، یکسان یا هم وارد هستند. یعنی شکل ریاضی یک قانون فیزیکی یکسان باقی میماند.<br />
<br />
'''اصل دوم '''<br />
<br />
[[سرعت نور]] در [[خلأ]] مقداری ثابت و مستقل از [[دستگاه لخت]]، چشمه و ناظر است. [2]<br />
<br />
== تصورات پیشینیان ==<br />
<br />
یک قرن پیشتر معلوم شده بود که نور در قالب پدیده ای موجی با نوسانهای فوق العاده سریع قابل شناخت است آزمایشهایی که ارتباط میان مغناطیس و بار الکتریکی را نشان دادند دلایلی بودند بر وجود تابش الکترومغناطیسی که میدانهای الکتریکی و مغناطیسی نوسان کننده را در بر می گیرد و ما آن را به صورت نور شامل نور مرئی تابش رادیویی پرتوهای x و پرتوهای دیگر حس میکنیم .<br />
اما اگر این تابشها به صورت موج باشند ،می باید در یک محیط منتشر شوند درست همان طور که آب موجهای روی دریاچه را منتقل می کند و هوا موجهای صدا را از یک سو به سوی دیگر می رساند.از این رو فیزیکدانها به این اندیشه افتادند که می باید در فضا ماده ای فراگیر وجود داشته باشد تا محیطی برای انتشار امواج نور تدارک ببیند. آنها این ماده را اتر نامیدند اما ماهیت اتر مرموز و تا حدی نامتقاعد کننده باقی ماند. آیا زمین در گردش خود بر گرد خورشید اتر را میشکافد؟ آیا خورشید نیز در سیر سریع خود در میان ستارگان راه خود را از میان اتر می گشاید؟فیزیکدانها استدلال می کردند که ظاهرا چنین است،چرا که در غیر این صورت نور نمیتوانست در فضا منتقل شود و ما در ظلمت ابدی به سر می بردیم.[1]<br />
<br />
<br />
== ثابت بودن سرعت نور ==<br />
<br />
به نظر می رسد که اینشتین کلید راهیابی به نسبیت را از آزمایشی برگرفت که برای آشکار ساختن اتر انجام شده بود درست پیش از آغاز قرن حاضر دو فیزیکدان امریکایی به نامهای مایکلسون و مورلی ابزارهای نوری پیچیده ای را به کار گرفتند تا اثرات حرکت زمین در میان اتر را اندازه گیری کنند آنها با شگفتی دریافتند که نه تنها اثری ناشی از وجود اتر مشهود نیست بلکه حتی هیچ گونه اثری هم که منتج از حرکت زمین در میات اتر باشد وجود ندارد.ظاهرا برخلاف آنچه عقل سلیم حکم می کرد، سرعت اندازه گیری شده ی نور چه در راستای نور چه در راستای حرکت زمین و چه عمود بر این راستا یکسان بود.<br />
این امر بدین اندازه تعجب اور است که ببینیم سرعت هواپیمایی بی توجه به سرعت و راستای وزش باد همواره به یک مقدار است . مثال مشابه دیگر برای درک نتایج اکتشاف مایکلسون و مورلی این است که فرض کنیم اتومبیلی با سرعت 150 کیلومتر در ساعت حرکت می کند و در این اثنا یکی از سرنشینان اتومبیل تفنگی را در راستای حرکت اتومبیل نشانه می رود و گلوله ای با سرعت مثلا500 متر در ثانیه (یا 1800 کیلومتر در ساعت) شلیک می کند . ناظری که در کنار جاده قرار دارد و ساکن است سرعت گلوله را 1950=1800+150 کیلومتر در ساعت اندازه می گیرد. اما اگر راننده چراغهای جلوی اتومبیل را روشن کندبرای ناظر سرعت نور این چراغها همان است نه 150+c کیلومتر در ثانیه ( c نماد سرعت و مقدار آن 300،000 کیلومتر در ثانیه است).<br />
به همین ترتیب اگر چراغهای عقب این اتومبیل روشن شوند باز سرعت نور c خواهد بود نه 150- c کیلومتر بر ثانیه علاوه بر این سرعت نور نسبت به خود اتومبیل نیز همواره c است.[1]<br />
<br />
== نظریه نسبیت خاص ==<br />
<br />
اینشتین در یافت که آزمایش مایکلسون-مورلی دلیلی است بر این که نور نه مثل هواپیماست و نه مثل گلوله که در محیطی حرکت می کند یا موجی که در روی حوض اجرا می شود. بلکه نور بدون نیاز به محیط در فضای تهی سیر میکند وانگهی نور ویژگیهای بنیادی معین و غیر عادی دارد که با ماهیت اساسی ماده فضا و زمان گره خورده است. اینشتین به این نکته پی برد که سرعت نو یک کمیت بنیادی است وی دریافت که نتایج حاصل از این نظریه تماما با هم سازگارند و راهی نو برای شناخت طبیعت فراهم می کنند.<br />
برداشتن نخستین گامها در را آشنایی با نسبیت تنها هنگامی میسر است که دریابیم در این راه عقل سلیم چندان قابل اعتماد نیست ثابت بودن سرعت نو که واقعیتی اثبات شده است با عقل سلیم همخوان نیست چرا که این واقیع با تجربه ی معمولی ناسازگاری دارد اما این هشداری است بی شبهه که در شاخت مفاهیم غایی فیزیک بر آنچه که باید تکیه کنیم ریاضات دقیق و آزمایشها هستند نه پیشداوریهای مبتنی بر تجربیات عادی...[1]<br />
<br />
<br />
== اثر زمان ==<br />
<br />
اینشتین نشان داد که ثابت بودن سرعت نور توام با فرمولبندی دقیق تعاریف و اندازه گیریهای مربوط به مفاهیم بنیادی طول ،زمان و جرم چگونه در بررسی سرعتهای نزدیک به نور به نتایج شگفت آوری منجر می شود .<br />
<br />
نتایج اساسی کشف اینشتین چنین است: اگر جسمی سرعت بگیرد و به سرعت نور نزدیک شود زمان اندازه گیری شده به وسیله ی ناظر ساکن با زمان اندازه گیری شده به توسط شخصی که با آن جسم حرکت میکند متفاوت است برای مثال اگر اتومبیلی بتواند با سرعت مثلا 90 درصد سرعت نور حرکت کند ناظر ساکن در کنار جاده احساس میکند . که ساعت نصب شده بر روی اتومبیل درست کار نمیکند چرا که به نظر او این ساعت عقب می ماند البته این ساعت نیست که کند کار میکند بلکه خود زمان کند می شود و اگر راننده اتومبیل زمان را اندازه گیری کند، چیزی عجیب و غیر عادی در ساعت خود نمیبیند.با وجود این هنگامی که اتومبیل به نقطه آغاز حرکت باز میگردد و متوقف میشود راننده آن (بسته به اینکه چه مدت در سفر بوده ) از ناظری که ساکن بوده است. چند دقیقه جوانتر خواهد بود. ممکن است این را باور نکنید اما چنین پدیده هایی روی می دهند و کند شدن زمان حتی در ساعتهایی که بر سفینه های در حال گردش به دور زمین نصب شده اند اندازه گیری میشود. میزان کند شدن درست به همان مقداری است که اینشتین در سال 1905 پیش بینی کرده بود.[1]<br />
<br />
<br />
== اثر طولی جسم ==<br />
<br />
اثر شگفت آور دیگر به طول جسمی که با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت می کند مربوط میشود. در همان مثال پیش که اتومبیل مسابقه ای با سرعت 90 درصد سرعت نور حرکت می کرد ناظر ساکن با تعجب می بیند که طول اتومبیل کوتاهتر می شود و به نصف طول معمولی آن میرسد، اتومبیل پهنتر نیز دیده می شود. اما طول آن در راستای حرکت به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد. البته راننده اتومبیل هیچ تغییر غیر عادی احساس نمی کند فیزیکدانان این اثر انقباض نسبیتی طول را نیز در آزمایشگاه اندازه گیری کرده اند.[1] این اثر در فیزیک نظری به انقباض لورنتز مشهور است [3]<br />
<br />
== اثر جرمی جسم ==<br />
<br />
سومین اثر به جرم مربوط است. اینشتین نشان داد که جرم جسم متحرک از نظر ناظر ساکن به سرعت آن جسم وابسته است . برای مثال اگر وزن اتومبیل مسابقه ای فوق مثلا 500 کیلو گرم باشد، هنگامی که سرعت اتومبیل به 90 درصد سرعت نور می رسد، وزن ان نیز دو برابر می شود و به 1000 کیلوگرم می رسد.<br />
پس سه پیشگویی اساسی نظریه ی نسبیت خاص که اثرات مهم ناشی از حرکت در سرعتهای نزدیک به سرعت نور هستند از نظر ناظر ساکن عبارتند از: زمان کند می شود، طول در راستای حرکت منقبض می شود و جرم افزایش می یابد . به طوری که برای جسمی که تقریبا با سرعت نور حرکت می کند زمان تقریبا متوقف میشود جسم به صورت صفحه ای پهن می شود و جرم تقریبا بی نهایت می شود. ( این پدیده ها از نظر ساکن چنین است.)[1]<br />
<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[تبدیلات لورنتس]]<br />
* [[برابری جرم و انرژی]]<br />
* [[فضای مینکوفسکی]]<br />
* [[نسبیت عام]]<br />
* [[نسبیت]]<br />
<br />
[[رده:فیزیک ]]<br />
[[رده:کیهانشناسی ]]<br />
<br />
==منبع==<br />
1. کتاب ساختار ستارگان کهکشان ها نوشته پاول هاج / ترجمه توفیق حیدرزاده<br />
<br />
2. کتاب مبانی فیزیک نوین/ نویسندگان: ریچارد وایدنر - رابرت سلز<br />
<br />
3.[http://www.phys.vt.edu/~takeuchi/relativity/notes/section13.htmlویرجینیا تکنولوژی]</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D9%86%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D8%AE%D8%A7%D8%B5&diff=10832نسبیت خاص2012-12-13T09:35:57Z<p>Ehsan: /* منبع */</p>
<hr />
<div>==نسبیت خاص==<br />
<br />
آلبرت اینشتین در اوایل سده ی بیستم با یافتن راهی جدید و بهتر برای ادراک جهان فیزیکی تصور انسان را از چگ.نگی کار جهان به طور اساسی دگرگون ساخت مدتها بود که در آزمایشگاههای فیزیک چندین نتیجه عجیب به ویژه در ارتباط با خواص نور به دست آمده بود اینشتین دریافت که اگر ماهیت نور متفاوت ازان باشد که قبلا فیزیکدانها فرض می کردند. درک بسیاری از این پدیده ها آسانتر خواهد بود. [1]<br />
<br />
به طور کلی مشاهده و بررسی پدیده ها از نظر دو ناظر که نسبت به هم با سرعت ثابت حرکت میکنند را [[نسبیت خاص]] میگویند.<br />
<br />
'''اصل اول '''<br />
<br />
قوانین [[فیزیک]] در تمام دستگاههای لخت، یکسان یا هم وارد هستند. یعنی شکل ریاضی یک قانون فیزیکی یکسان باقی میماند.<br />
<br />
'''اصل دوم '''<br />
<br />
[[سرعت نور]] در [[خلأ]] مقداری ثابت و مستقل از [[دستگاه لخت]]، چشمه و ناظر است. [2]<br />
<br />
== تصورات پیشینیان ==<br />
<br />
یک قرن پیشتر معلوم شده بود که نور در قالب پدیده ای موجی با نوسانهای فوق العاده سریع قابل شناخت است آزمایشهایی که ارتباط میان مغناطیس و بار الکتریکی را نشان دادند دلایلی بودند بر وجود تابش الکترومغناطیسی که میدانهای الکتریکی و مغناطیسی نوسان کننده را در بر می گیرد و ما آن را به صورت نور شامل نور مرئی تابش رادیویی پرتوهای x و پرتوهای دیگر حس میکنیم .<br />
اما اگر این تابشها به صورت موج باشند ،می باید در یک محیط منتشر شوند درست همان طور که آب موجهای روی دریاچه را منتقل می کند و هوا موجهای صدا را از یک سو به سوی دیگر می رساند.از این رو فیزیکدانها به این اندیشه افتادند که می باید در فضا ماده ای فراگیر وجود داشته باشد تا محیطی برای انتشار امواج نور تدارک ببیند. آنها این ماده را اتر نامیدند اما ماهیت اتر مرموز و تا حدی نامتقاعد کننده باقی ماند. آیا زمین در گردش خود بر گرد خورشید اتر را میشکافد؟ آیا خورشید نیز در سیر سریع خود در میان ستارگان راه خود را از میان اتر می گشاید؟فیزیکدانها استدلال می کردند که ظاهرا چنین است،چرا که در غیر این صورت نور نمیتوانست در فضا منتقل شود و ما در ظلمت ابدی به سر می بردیم.[1]<br />
<br />
<br />
== ثابت بودن سرعت نور ==<br />
<br />
به نظر می رسد که اینشتین کلید راهیابی به نسبیت را از آزمایشی برگرفت که برای آشکار ساختن اتر انجام شده بود درست پیش از آغاز قرن حاضر دو فیزیکدان امریکایی به نامهای مایکلسون و مورلی ابزارهای نوری پیچیده ای را به کار گرفتند تا اثرات حرکت زمین در میان اتر را اندازه گیری کنند آنها با شگفتی دریافتند که نه تنها اثری ناشی از وجود اتر مشهود نیست بلکه حتی هیچ گونه اثری هم که منتج از حرکت زمین در میات اتر باشد وجود ندارد.ظاهرا برخلاف آنچه عقل سلیم حکم می کرد، سرعت اندازه گیری شده ی نور چه در راستای نور چه در راستای حرکت زمین و چه عمود بر این راستا یکسان بود.<br />
این امر بدین اندازه تعجب اور است که ببینیم سرعت هواپیمایی بی توجه به سرعت و راستای وزش باد همواره به یک مقدار است . مثال مشابه دیگر برای درک نتایج اکتشاف مایکلسون و مورلی این است که فرض کنیم اتومبیلی با سرعت 150 کیلومتر در ساعت حرکت می کند و در این اثنا یکی از سرنشینان اتومبیل تفنگی را در راستای حرکت اتومبیل نشانه می رود و گلوله ای با سرعت مثلا500 متر در ثانیه (یا 1800 کیلومتر در ساعت) شلیک می کند . ناظری که در کنار جاده قرار دارد و ساکن است سرعت گلوله را 1950=1800+150 کیلومتر در ساعت اندازه می گیرد. اما اگر راننده چراغهای جلوی اتومبیل را روشن کندبرای ناظر سرعت نور این چراغها همان است نه 150+c کیلومتر در ثانیه ( c نماد سرعت و مقدار آن 300،000 کیلومتر در ثانیه است).<br />
به همین ترتیب اگر چراغهای عقب این اتومبیل روشن شوند باز سرعت نور c خواهد بود نه 150- c کیلومتر بر ثانیه علاوه بر این سرعت نور نسبت به خود اتومبیل نیز همواره c است.[1]<br />
<br />
== نظریه نسبیت خاص ==<br />
<br />
اینشتین در یافت که آزمایش مایکلسون-مورلی دلیلی است بر این که نور نه مثل هواپیماست و نه مثل گلوله که در محیطی حرکت می کند یا موجی که در روی حوض اجرا می شود. بلکه نور بدون نیاز به محیط در فضای تهی سیر میکند وانگهی نور ویژگیهای بنیادی معین و غیر عادی دارد که با ماهیت اساسی ماده فضا و زمان گره خورده است. اینشتین به این نکته پی برد که سرعت نو یک کمیت بنیادی است وی دریافت که نتایج حاصل از این نظریه تماما با هم سازگارند و راهی نو برای شناخت طبیعت فراهم می کنند.<br />
برداشتن نخستین گامها در را آشنایی با نسبیت تنها هنگامی میسر است که دریابیم در این راه عقل سلیم چندان قابل اعتماد نیست ثابت بودن سرعت نو که واقعیتی اثبات شده است با عقل سلیم همخوان نیست چرا که این واقیع با تجربه ی معمولی ناسازگاری دارد اما این هشداری است بی شبهه که در شاخت مفاهیم غایی فیزیک بر آنچه که باید تکیه کنیم ریاضات دقیق و آزمایشها هستند نه پیشداوریهای مبتنی بر تجربیات عادی...[1]<br />
<br />
<br />
== اثر زمان ==<br />
<br />
اینشتین نشان داد که ثابت بودن سرعت نور توام با فرمولبندی دقیق تعاریف و اندازه گیریهای مربوط به مفاهیم بنیادی طول ،زمان و جرم چگونه در بررسی سرعتهای نزدیک به نور به نتایج شگفت آوری منجر می شود .<br />
<br />
نتایج اساسی کشف اینشتین چنین است: اگر جسمی سرعت بگیرد و به سرعت نور نزدیک شود زمان اندازه گیری شده به وسیله ی ناظر ساکن با زمان اندازه گیری شده به توسط شخصی که با آن جسم حرکت میکند متفاوت است برای مثال اگر اتومبیلی بتواند با سرعت مثلا 90 درصد سرعت نور حرکت کند ناظر ساکن در کنار جاده احساس میکند . که ساعت نصب شده بر روی اتومبیل درست کار نمیکند چرا که به نظر او این ساعت عقب می ماند البته این ساعت نیست که کند کار میکند بلکه خود زمان کند می شود و اگر راننده اتومبیل زمان را اندازه گیری کند، چیزی عجیب و غیر عادی در ساعت خود نمیبیند.با وجود این هنگامی که اتومبیل به نقطه آغاز حرکت باز میگردد و متوقف میشود راننده آن (بسته به اینکه چه مدت در سفر بوده ) از ناظری که ساکن بوده است. چند دقیقه جوانتر خواهد بود. ممکن است این را باور نکنید اما چنین پدیده هایی روی می دهند و کند شدن زمان حتی در ساعتهایی که بر سفینه های در حال گردش به دور زمین نصب شده اند اندازه گیری میشود. میزان کند شدن درست به همان مقداری است که اینشتین در سال 1905 پیش بینی کرده بود.[1]<br />
<br />
<br />
== اثر طولی جسم ==<br />
<br />
اثر شگفت آور دیگر به طول جسمی که با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت می کند مربوط میشود. در همان مثال پیش که اتومبیل مسابقه ای با سرعت 90 درصد سرعت نور حرکت می کرد ناظر ساکن با تعجب می بیند که طول اتومبیل کوتاهتر می شود و به نصف طول معمولی آن میرسد، اتومبیل پهنتر نیز دیده می شود. اما طول آن در راستای حرکت به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد. البته راننده اتومبیل هیچ تغییر غیر عادی احساس نمی کند فیزیکدانان این اثر انقباض نسبیتی طول را نیز در آزمایشگاه اندازه گیری کرده اند.[1] این اثر در فیزیک نظری به انقباض لورنتز مشهور است [3]<br />
<br />
== اثر جرمی جسم ==<br />
<br />
سومین اثر به جرم مربوط است. اینشتین نشان داد که جرم جسم متحرک از نظر ناظر ساکن به سرعت آن جسم وابسته است . برای مثال اگر وزن اتومبیل مسابقه ای فوق مثلا 500 کیلو گرم باشد، هنگامی که سرعت اتومبیل به 90 درصد سرعت نور می رسد، وزن ان نیز دو برابر می شود و به 1000 کیلوگرم می رسد.<br />
پس سه پیشگویی اساسی نظریه ی نسبیت خاص که اثرات مهم ناشی از حرکت در سرعتهای نزدیک به سرعت نور هستند از نظر ناظر ساکن عبارتند از: زمان کند می شود، طول در راستای حرکت منقبض می شود و جرم افزایش می یابد . به طوری که برای جسمی که تقریبا با سرعت نور حرکت می کند زمان تقریبا متوقف میشود جسم به صورت صفحه ای پهن می شود و جرم تقریبا بی نهایت می شود. ( این پدیده ها از نظر ساکن چنین است.)[1]<br />
<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[تبدیلات لورنتس]]<br />
* [[برابری جرم و انرژی]]<br />
* [[فضای مینکوفسکی]]<br />
* [[نسبیت عام]]<br />
* [[نسبیت]]<br />
<br />
[[رده:فیزیک ]]<br />
[[رده:کیهانشناسی ]]<br />
<br />
==منبع==<br />
1. کتاب ساختار ستارگان کهکشان ها نوشته پاول هاج / ترجمه توفیق حیدرزاده<br />
<br />
2. کتاب مبانی فیزیک نوین/ نویسندگان: ریچارد وایدنر - رابرت سلز<br />
<br />
3.[ http://www.phys.vt.edu/~takeuchi/relativity/notes/section13.html ویرجینیا تکنولوژی]</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D9%86%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D8%AE%D8%A7%D8%B5&diff=10831نسبیت خاص2012-12-13T09:35:17Z<p>Ehsan: /* منبع */</p>
<hr />
<div>==نسبیت خاص==<br />
<br />
آلبرت اینشتین در اوایل سده ی بیستم با یافتن راهی جدید و بهتر برای ادراک جهان فیزیکی تصور انسان را از چگ.نگی کار جهان به طور اساسی دگرگون ساخت مدتها بود که در آزمایشگاههای فیزیک چندین نتیجه عجیب به ویژه در ارتباط با خواص نور به دست آمده بود اینشتین دریافت که اگر ماهیت نور متفاوت ازان باشد که قبلا فیزیکدانها فرض می کردند. درک بسیاری از این پدیده ها آسانتر خواهد بود. [1]<br />
<br />
به طور کلی مشاهده و بررسی پدیده ها از نظر دو ناظر که نسبت به هم با سرعت ثابت حرکت میکنند را [[نسبیت خاص]] میگویند.<br />
<br />
'''اصل اول '''<br />
<br />
قوانین [[فیزیک]] در تمام دستگاههای لخت، یکسان یا هم وارد هستند. یعنی شکل ریاضی یک قانون فیزیکی یکسان باقی میماند.<br />
<br />
'''اصل دوم '''<br />
<br />
[[سرعت نور]] در [[خلأ]] مقداری ثابت و مستقل از [[دستگاه لخت]]، چشمه و ناظر است. [2]<br />
<br />
== تصورات پیشینیان ==<br />
<br />
یک قرن پیشتر معلوم شده بود که نور در قالب پدیده ای موجی با نوسانهای فوق العاده سریع قابل شناخت است آزمایشهایی که ارتباط میان مغناطیس و بار الکتریکی را نشان دادند دلایلی بودند بر وجود تابش الکترومغناطیسی که میدانهای الکتریکی و مغناطیسی نوسان کننده را در بر می گیرد و ما آن را به صورت نور شامل نور مرئی تابش رادیویی پرتوهای x و پرتوهای دیگر حس میکنیم .<br />
اما اگر این تابشها به صورت موج باشند ،می باید در یک محیط منتشر شوند درست همان طور که آب موجهای روی دریاچه را منتقل می کند و هوا موجهای صدا را از یک سو به سوی دیگر می رساند.از این رو فیزیکدانها به این اندیشه افتادند که می باید در فضا ماده ای فراگیر وجود داشته باشد تا محیطی برای انتشار امواج نور تدارک ببیند. آنها این ماده را اتر نامیدند اما ماهیت اتر مرموز و تا حدی نامتقاعد کننده باقی ماند. آیا زمین در گردش خود بر گرد خورشید اتر را میشکافد؟ آیا خورشید نیز در سیر سریع خود در میان ستارگان راه خود را از میان اتر می گشاید؟فیزیکدانها استدلال می کردند که ظاهرا چنین است،چرا که در غیر این صورت نور نمیتوانست در فضا منتقل شود و ما در ظلمت ابدی به سر می بردیم.[1]<br />
<br />
<br />
== ثابت بودن سرعت نور ==<br />
<br />
به نظر می رسد که اینشتین کلید راهیابی به نسبیت را از آزمایشی برگرفت که برای آشکار ساختن اتر انجام شده بود درست پیش از آغاز قرن حاضر دو فیزیکدان امریکایی به نامهای مایکلسون و مورلی ابزارهای نوری پیچیده ای را به کار گرفتند تا اثرات حرکت زمین در میان اتر را اندازه گیری کنند آنها با شگفتی دریافتند که نه تنها اثری ناشی از وجود اتر مشهود نیست بلکه حتی هیچ گونه اثری هم که منتج از حرکت زمین در میات اتر باشد وجود ندارد.ظاهرا برخلاف آنچه عقل سلیم حکم می کرد، سرعت اندازه گیری شده ی نور چه در راستای نور چه در راستای حرکت زمین و چه عمود بر این راستا یکسان بود.<br />
این امر بدین اندازه تعجب اور است که ببینیم سرعت هواپیمایی بی توجه به سرعت و راستای وزش باد همواره به یک مقدار است . مثال مشابه دیگر برای درک نتایج اکتشاف مایکلسون و مورلی این است که فرض کنیم اتومبیلی با سرعت 150 کیلومتر در ساعت حرکت می کند و در این اثنا یکی از سرنشینان اتومبیل تفنگی را در راستای حرکت اتومبیل نشانه می رود و گلوله ای با سرعت مثلا500 متر در ثانیه (یا 1800 کیلومتر در ساعت) شلیک می کند . ناظری که در کنار جاده قرار دارد و ساکن است سرعت گلوله را 1950=1800+150 کیلومتر در ساعت اندازه می گیرد. اما اگر راننده چراغهای جلوی اتومبیل را روشن کندبرای ناظر سرعت نور این چراغها همان است نه 150+c کیلومتر در ثانیه ( c نماد سرعت و مقدار آن 300،000 کیلومتر در ثانیه است).<br />
به همین ترتیب اگر چراغهای عقب این اتومبیل روشن شوند باز سرعت نور c خواهد بود نه 150- c کیلومتر بر ثانیه علاوه بر این سرعت نور نسبت به خود اتومبیل نیز همواره c است.[1]<br />
<br />
== نظریه نسبیت خاص ==<br />
<br />
اینشتین در یافت که آزمایش مایکلسون-مورلی دلیلی است بر این که نور نه مثل هواپیماست و نه مثل گلوله که در محیطی حرکت می کند یا موجی که در روی حوض اجرا می شود. بلکه نور بدون نیاز به محیط در فضای تهی سیر میکند وانگهی نور ویژگیهای بنیادی معین و غیر عادی دارد که با ماهیت اساسی ماده فضا و زمان گره خورده است. اینشتین به این نکته پی برد که سرعت نو یک کمیت بنیادی است وی دریافت که نتایج حاصل از این نظریه تماما با هم سازگارند و راهی نو برای شناخت طبیعت فراهم می کنند.<br />
برداشتن نخستین گامها در را آشنایی با نسبیت تنها هنگامی میسر است که دریابیم در این راه عقل سلیم چندان قابل اعتماد نیست ثابت بودن سرعت نو که واقعیتی اثبات شده است با عقل سلیم همخوان نیست چرا که این واقیع با تجربه ی معمولی ناسازگاری دارد اما این هشداری است بی شبهه که در شاخت مفاهیم غایی فیزیک بر آنچه که باید تکیه کنیم ریاضات دقیق و آزمایشها هستند نه پیشداوریهای مبتنی بر تجربیات عادی...[1]<br />
<br />
<br />
== اثر زمان ==<br />
<br />
اینشتین نشان داد که ثابت بودن سرعت نور توام با فرمولبندی دقیق تعاریف و اندازه گیریهای مربوط به مفاهیم بنیادی طول ،زمان و جرم چگونه در بررسی سرعتهای نزدیک به نور به نتایج شگفت آوری منجر می شود .<br />
<br />
نتایج اساسی کشف اینشتین چنین است: اگر جسمی سرعت بگیرد و به سرعت نور نزدیک شود زمان اندازه گیری شده به وسیله ی ناظر ساکن با زمان اندازه گیری شده به توسط شخصی که با آن جسم حرکت میکند متفاوت است برای مثال اگر اتومبیلی بتواند با سرعت مثلا 90 درصد سرعت نور حرکت کند ناظر ساکن در کنار جاده احساس میکند . که ساعت نصب شده بر روی اتومبیل درست کار نمیکند چرا که به نظر او این ساعت عقب می ماند البته این ساعت نیست که کند کار میکند بلکه خود زمان کند می شود و اگر راننده اتومبیل زمان را اندازه گیری کند، چیزی عجیب و غیر عادی در ساعت خود نمیبیند.با وجود این هنگامی که اتومبیل به نقطه آغاز حرکت باز میگردد و متوقف میشود راننده آن (بسته به اینکه چه مدت در سفر بوده ) از ناظری که ساکن بوده است. چند دقیقه جوانتر خواهد بود. ممکن است این را باور نکنید اما چنین پدیده هایی روی می دهند و کند شدن زمان حتی در ساعتهایی که بر سفینه های در حال گردش به دور زمین نصب شده اند اندازه گیری میشود. میزان کند شدن درست به همان مقداری است که اینشتین در سال 1905 پیش بینی کرده بود.[1]<br />
<br />
<br />
== اثر طولی جسم ==<br />
<br />
اثر شگفت آور دیگر به طول جسمی که با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت می کند مربوط میشود. در همان مثال پیش که اتومبیل مسابقه ای با سرعت 90 درصد سرعت نور حرکت می کرد ناظر ساکن با تعجب می بیند که طول اتومبیل کوتاهتر می شود و به نصف طول معمولی آن میرسد، اتومبیل پهنتر نیز دیده می شود. اما طول آن در راستای حرکت به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد. البته راننده اتومبیل هیچ تغییر غیر عادی احساس نمی کند فیزیکدانان این اثر انقباض نسبیتی طول را نیز در آزمایشگاه اندازه گیری کرده اند.[1] این اثر در فیزیک نظری به انقباض لورنتز مشهور است [3]<br />
<br />
== اثر جرمی جسم ==<br />
<br />
سومین اثر به جرم مربوط است. اینشتین نشان داد که جرم جسم متحرک از نظر ناظر ساکن به سرعت آن جسم وابسته است . برای مثال اگر وزن اتومبیل مسابقه ای فوق مثلا 500 کیلو گرم باشد، هنگامی که سرعت اتومبیل به 90 درصد سرعت نور می رسد، وزن ان نیز دو برابر می شود و به 1000 کیلوگرم می رسد.<br />
پس سه پیشگویی اساسی نظریه ی نسبیت خاص که اثرات مهم ناشی از حرکت در سرعتهای نزدیک به سرعت نور هستند از نظر ناظر ساکن عبارتند از: زمان کند می شود، طول در راستای حرکت منقبض می شود و جرم افزایش می یابد . به طوری که برای جسمی که تقریبا با سرعت نور حرکت می کند زمان تقریبا متوقف میشود جسم به صورت صفحه ای پهن می شود و جرم تقریبا بی نهایت می شود. ( این پدیده ها از نظر ساکن چنین است.)[1]<br />
<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[تبدیلات لورنتس]]<br />
* [[برابری جرم و انرژی]]<br />
* [[فضای مینکوفسکی]]<br />
* [[نسبیت عام]]<br />
* [[نسبیت]]<br />
<br />
[[رده:فیزیک ]]<br />
[[رده:کیهانشناسی ]]<br />
<br />
==منبع==<br />
1. کتاب ساختار ستارگان کهکشان ها نوشته پاول هاج / ترجمه توفیق حیدرزاده<br />
<br />
2. کتاب مبانی فیزیک نوین/ نویسندگان: ریچارد وایدنر - رابرت سلز<br />
<br />
3.[ویرجینیا تکنولوژیhttp://www.phys.vt.edu/~takeuchi/relativity/notes/section13.html]</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D9%86%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D8%AE%D8%A7%D8%B5&diff=10830نسبیت خاص2012-12-13T09:32:27Z<p>Ehsan: /* اثر طولی جسم */</p>
<hr />
<div>==نسبیت خاص==<br />
<br />
آلبرت اینشتین در اوایل سده ی بیستم با یافتن راهی جدید و بهتر برای ادراک جهان فیزیکی تصور انسان را از چگ.نگی کار جهان به طور اساسی دگرگون ساخت مدتها بود که در آزمایشگاههای فیزیک چندین نتیجه عجیب به ویژه در ارتباط با خواص نور به دست آمده بود اینشتین دریافت که اگر ماهیت نور متفاوت ازان باشد که قبلا فیزیکدانها فرض می کردند. درک بسیاری از این پدیده ها آسانتر خواهد بود. [1]<br />
<br />
به طور کلی مشاهده و بررسی پدیده ها از نظر دو ناظر که نسبت به هم با سرعت ثابت حرکت میکنند را [[نسبیت خاص]] میگویند.<br />
<br />
'''اصل اول '''<br />
<br />
قوانین [[فیزیک]] در تمام دستگاههای لخت، یکسان یا هم وارد هستند. یعنی شکل ریاضی یک قانون فیزیکی یکسان باقی میماند.<br />
<br />
'''اصل دوم '''<br />
<br />
[[سرعت نور]] در [[خلأ]] مقداری ثابت و مستقل از [[دستگاه لخت]]، چشمه و ناظر است. [2]<br />
<br />
== تصورات پیشینیان ==<br />
<br />
یک قرن پیشتر معلوم شده بود که نور در قالب پدیده ای موجی با نوسانهای فوق العاده سریع قابل شناخت است آزمایشهایی که ارتباط میان مغناطیس و بار الکتریکی را نشان دادند دلایلی بودند بر وجود تابش الکترومغناطیسی که میدانهای الکتریکی و مغناطیسی نوسان کننده را در بر می گیرد و ما آن را به صورت نور شامل نور مرئی تابش رادیویی پرتوهای x و پرتوهای دیگر حس میکنیم .<br />
اما اگر این تابشها به صورت موج باشند ،می باید در یک محیط منتشر شوند درست همان طور که آب موجهای روی دریاچه را منتقل می کند و هوا موجهای صدا را از یک سو به سوی دیگر می رساند.از این رو فیزیکدانها به این اندیشه افتادند که می باید در فضا ماده ای فراگیر وجود داشته باشد تا محیطی برای انتشار امواج نور تدارک ببیند. آنها این ماده را اتر نامیدند اما ماهیت اتر مرموز و تا حدی نامتقاعد کننده باقی ماند. آیا زمین در گردش خود بر گرد خورشید اتر را میشکافد؟ آیا خورشید نیز در سیر سریع خود در میان ستارگان راه خود را از میان اتر می گشاید؟فیزیکدانها استدلال می کردند که ظاهرا چنین است،چرا که در غیر این صورت نور نمیتوانست در فضا منتقل شود و ما در ظلمت ابدی به سر می بردیم.[1]<br />
<br />
<br />
== ثابت بودن سرعت نور ==<br />
<br />
به نظر می رسد که اینشتین کلید راهیابی به نسبیت را از آزمایشی برگرفت که برای آشکار ساختن اتر انجام شده بود درست پیش از آغاز قرن حاضر دو فیزیکدان امریکایی به نامهای مایکلسون و مورلی ابزارهای نوری پیچیده ای را به کار گرفتند تا اثرات حرکت زمین در میان اتر را اندازه گیری کنند آنها با شگفتی دریافتند که نه تنها اثری ناشی از وجود اتر مشهود نیست بلکه حتی هیچ گونه اثری هم که منتج از حرکت زمین در میات اتر باشد وجود ندارد.ظاهرا برخلاف آنچه عقل سلیم حکم می کرد، سرعت اندازه گیری شده ی نور چه در راستای نور چه در راستای حرکت زمین و چه عمود بر این راستا یکسان بود.<br />
این امر بدین اندازه تعجب اور است که ببینیم سرعت هواپیمایی بی توجه به سرعت و راستای وزش باد همواره به یک مقدار است . مثال مشابه دیگر برای درک نتایج اکتشاف مایکلسون و مورلی این است که فرض کنیم اتومبیلی با سرعت 150 کیلومتر در ساعت حرکت می کند و در این اثنا یکی از سرنشینان اتومبیل تفنگی را در راستای حرکت اتومبیل نشانه می رود و گلوله ای با سرعت مثلا500 متر در ثانیه (یا 1800 کیلومتر در ساعت) شلیک می کند . ناظری که در کنار جاده قرار دارد و ساکن است سرعت گلوله را 1950=1800+150 کیلومتر در ساعت اندازه می گیرد. اما اگر راننده چراغهای جلوی اتومبیل را روشن کندبرای ناظر سرعت نور این چراغها همان است نه 150+c کیلومتر در ثانیه ( c نماد سرعت و مقدار آن 300،000 کیلومتر در ثانیه است).<br />
به همین ترتیب اگر چراغهای عقب این اتومبیل روشن شوند باز سرعت نور c خواهد بود نه 150- c کیلومتر بر ثانیه علاوه بر این سرعت نور نسبت به خود اتومبیل نیز همواره c است.[1]<br />
<br />
== نظریه نسبیت خاص ==<br />
<br />
اینشتین در یافت که آزمایش مایکلسون-مورلی دلیلی است بر این که نور نه مثل هواپیماست و نه مثل گلوله که در محیطی حرکت می کند یا موجی که در روی حوض اجرا می شود. بلکه نور بدون نیاز به محیط در فضای تهی سیر میکند وانگهی نور ویژگیهای بنیادی معین و غیر عادی دارد که با ماهیت اساسی ماده فضا و زمان گره خورده است. اینشتین به این نکته پی برد که سرعت نو یک کمیت بنیادی است وی دریافت که نتایج حاصل از این نظریه تماما با هم سازگارند و راهی نو برای شناخت طبیعت فراهم می کنند.<br />
برداشتن نخستین گامها در را آشنایی با نسبیت تنها هنگامی میسر است که دریابیم در این راه عقل سلیم چندان قابل اعتماد نیست ثابت بودن سرعت نو که واقعیتی اثبات شده است با عقل سلیم همخوان نیست چرا که این واقیع با تجربه ی معمولی ناسازگاری دارد اما این هشداری است بی شبهه که در شاخت مفاهیم غایی فیزیک بر آنچه که باید تکیه کنیم ریاضات دقیق و آزمایشها هستند نه پیشداوریهای مبتنی بر تجربیات عادی...[1]<br />
<br />
<br />
== اثر زمان ==<br />
<br />
اینشتین نشان داد که ثابت بودن سرعت نور توام با فرمولبندی دقیق تعاریف و اندازه گیریهای مربوط به مفاهیم بنیادی طول ،زمان و جرم چگونه در بررسی سرعتهای نزدیک به نور به نتایج شگفت آوری منجر می شود .<br />
<br />
نتایج اساسی کشف اینشتین چنین است: اگر جسمی سرعت بگیرد و به سرعت نور نزدیک شود زمان اندازه گیری شده به وسیله ی ناظر ساکن با زمان اندازه گیری شده به توسط شخصی که با آن جسم حرکت میکند متفاوت است برای مثال اگر اتومبیلی بتواند با سرعت مثلا 90 درصد سرعت نور حرکت کند ناظر ساکن در کنار جاده احساس میکند . که ساعت نصب شده بر روی اتومبیل درست کار نمیکند چرا که به نظر او این ساعت عقب می ماند البته این ساعت نیست که کند کار میکند بلکه خود زمان کند می شود و اگر راننده اتومبیل زمان را اندازه گیری کند، چیزی عجیب و غیر عادی در ساعت خود نمیبیند.با وجود این هنگامی که اتومبیل به نقطه آغاز حرکت باز میگردد و متوقف میشود راننده آن (بسته به اینکه چه مدت در سفر بوده ) از ناظری که ساکن بوده است. چند دقیقه جوانتر خواهد بود. ممکن است این را باور نکنید اما چنین پدیده هایی روی می دهند و کند شدن زمان حتی در ساعتهایی که بر سفینه های در حال گردش به دور زمین نصب شده اند اندازه گیری میشود. میزان کند شدن درست به همان مقداری است که اینشتین در سال 1905 پیش بینی کرده بود.[1]<br />
<br />
<br />
== اثر طولی جسم ==<br />
<br />
اثر شگفت آور دیگر به طول جسمی که با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت می کند مربوط میشود. در همان مثال پیش که اتومبیل مسابقه ای با سرعت 90 درصد سرعت نور حرکت می کرد ناظر ساکن با تعجب می بیند که طول اتومبیل کوتاهتر می شود و به نصف طول معمولی آن میرسد، اتومبیل پهنتر نیز دیده می شود. اما طول آن در راستای حرکت به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد. البته راننده اتومبیل هیچ تغییر غیر عادی احساس نمی کند فیزیکدانان این اثر انقباض نسبیتی طول را نیز در آزمایشگاه اندازه گیری کرده اند.[1] این اثر در فیزیک نظری به انقباض لورنتز مشهور است [3]<br />
<br />
== اثر جرمی جسم ==<br />
<br />
سومین اثر به جرم مربوط است. اینشتین نشان داد که جرم جسم متحرک از نظر ناظر ساکن به سرعت آن جسم وابسته است . برای مثال اگر وزن اتومبیل مسابقه ای فوق مثلا 500 کیلو گرم باشد، هنگامی که سرعت اتومبیل به 90 درصد سرعت نور می رسد، وزن ان نیز دو برابر می شود و به 1000 کیلوگرم می رسد.<br />
پس سه پیشگویی اساسی نظریه ی نسبیت خاص که اثرات مهم ناشی از حرکت در سرعتهای نزدیک به سرعت نور هستند از نظر ناظر ساکن عبارتند از: زمان کند می شود، طول در راستای حرکت منقبض می شود و جرم افزایش می یابد . به طوری که برای جسمی که تقریبا با سرعت نور حرکت می کند زمان تقریبا متوقف میشود جسم به صورت صفحه ای پهن می شود و جرم تقریبا بی نهایت می شود. ( این پدیده ها از نظر ساکن چنین است.)[1]<br />
<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[تبدیلات لورنتس]]<br />
* [[برابری جرم و انرژی]]<br />
* [[فضای مینکوفسکی]]<br />
* [[نسبیت عام]]<br />
* [[نسبیت]]<br />
<br />
[[رده:فیزیک ]]<br />
[[رده:کیهانشناسی ]]<br />
<br />
==منبع==<br />
1. کتاب ساختار ستارگان کهکشان ها نوشته پاول هاج / ترجمه توفیق حیدرزاده<br />
<br />
2. کتاب مبانی فیزیک نوین/ نویسندگان: ریچارد وایدنر - رابرت سلز</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D9%86%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D8%AE%D8%A7%D8%B5&diff=10825بحث:نسبیت خاص2012-12-13T09:03:06Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>'''در این مکان میتوانید مباحث مربوط به نسبیت خاص را مطرح کنید.'''<br />
<br />
<br />
نیاز به ویرایش ِ فنی دارد.<br />
--[[کاربر:Ehsan|Ehsan]] ۱۳ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۳ (GST)</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D9%86%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D8%AE%D8%A7%D8%B5&diff=10824بحث:نسبیت خاص2012-12-13T09:02:41Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>'''در این مکان میتوانید مباحث مربوط به نسبیت خاص را مطرح کنید.'''<br />
<br />
<br />
نیاز به ویرایش ِ فنی دارد.</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1&diff=8371بحث:نواختر2012-09-19T01:53:46Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>این جا مثل ِ این که سال های ِ ذکر شده برای ِ تکرار ِ ابرنو اختر مشکلی دارد، به نظرم یکی از سالها باید 1885 باشد نه 1985!<br />
http://wikiastro.ir/index.php/%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1#.D9.86.D9.88.D8.A7.D8.AE.D8.AA.D8.B1_.D8.AA.DA.A9.D8.B1.D8.A7.D8.B1_.D8.B4.D9.88.D9.86.D8.AF.D9.87<br />
<br />
--[[کاربر:Ehsan|Ehsan]] ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۲ (IRDT)<br />
<br />
----<br />
<br />
لطفا اگر منبعی هست که تاریخ مورد نظر شما را تایید می کند، بفرمایید تا اصلاح شود، در غیر اینصورت بعد از بررسی اصلاح خواهد شد.<br />
<br />
--[[کاربر:هانيه اميري|هانيه اميري]] ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۴۷ (IRDT)<br />
<br />
----<br />
<br />
فکر می کنم اشتباه می کنین : <br />
http://en.wikipedia.org/wiki/RS_Ophiuchi<br />
<br />
--[[کاربر:Mahdad haghighi|Mahdad haghighi]] ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۵۹ (IRDT)<br />
<br />
<br />
----<br />
<br />
<br />
:دی ویرگول هالی ِ انگلیسی ترتیب ِ شماره ها رو تغییر داده یه لحظه فکر کردم ترتیب ِ تاریخ عوض شده. تاریخ های ِ پشت ِ سر ِ هم به ترتیب هستند اما تاریخ ِ بعد از «و» نه!<br />
--[[کاربر:Ehsan|Ehsan]] ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۲۳ (IRDT)</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1&diff=8370بحث:نواختر2012-09-19T01:53:04Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>این جا مثل ِ این که سال های ِ ذکر شده برای ِ تکرار ِ ابرنو اختر مشکلی دارد، به نظرم یکی از سالها باید 1885 باشد نه 1985!<br />
http://wikiastro.ir/index.php/%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1#.D9.86.D9.88.D8.A7.D8.AE.D8.AA.D8.B1_.D8.AA.DA.A9.D8.B1.D8.A7.D8.B1_.D8.B4.D9.88.D9.86.D8.AF.D9.87<br />
<br />
--[[کاربر:Ehsan|Ehsan]] ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۲ (IRDT)<br />
<br />
----<br />
<br />
لطفا اگر منبعی هست که تاریخ مورد نظر شما را تایید می کند، بفرمایید تا اصلاح شود، در غیر اینصورت بعد از بررسی اصلاح خواهد شد.<br />
<br />
--[[کاربر:هانيه اميري|هانيه اميري]] ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۴۷ (IRDT)<br />
<br />
----<br />
<br />
فکر می کنم اشتباه می کنین : <br />
http://en.wikipedia.org/wiki/RS_Ophiuchi<br />
<br />
--[[کاربر:Mahdad haghighi|Mahdad haghighi]] ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۵۹ (IRDT)<br />
ــــــــــــــــــ<br />
<br />
:دی ویرگول هالی ِ انگلیسی ترتیب ِ شماره ها رو تغییر داده یه لحظه فکر کردم ترتیب ِ تاریخ عوض شده. تاریخ های ِ پشت ِ سر ِ هم به ترتیب هستند اما تاریخ ِ بعد از «و» نه!<br />
--[[کاربر:Ehsan|Ehsan]] ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۲۳ (IRDT)</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1&diff=8353بحث:نواختر2012-09-18T03:53:21Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>این جا مثل ِ این که سال های ِ ذکر شده برای ِ تکرار ِ ابرنو اختر مشکلی دارد، به نظرم یکی از سالها باید 1885 باشد نه 1985!<br />
http://wikiastro.ir/index.php/%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1#.D9.86.D9.88.D8.A7.D8.AE.D8.AA.D8.B1_.D8.AA.DA.A9.D8.B1.D8.A7.D8.B1_.D8.B4.D9.88.D9.86.D8.AF.D9.87<br />
<br />
--[[کاربر:Ehsan|Ehsan]] ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۲ (IRDT)</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1&diff=8352بحث:نواختر2012-09-18T03:52:32Z<p>Ehsan: صفحهای جدید حاوی 'این جا مثل ِ این که سال های ِ ذکر شده برای ِ تکرار ِ ابرنو اختر مشکلی دارد، به نظر...' ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>این جا مثل ِ این که سال های ِ ذکر شده برای ِ تکرار ِ ابرنو اختر مشکلی دارد، به نظرم یکی از سالها باید 1885 باشد نه 1985!<br />
--[[کاربر:Ehsan|Ehsan]] ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۲ (IRDT)</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1&diff=8351نواختر2012-09-18T03:49:57Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>یک نواختر (نواختر چندگانه)، انفجار هسته ای عظیمی است که در یک ستاره [[کوتوله سفید]] روی می دهد . این رویداد توسط افزایش [[هیدروژن]] در سطح [[ستاره]] رخ می دهد که همجوشی هسته ای را به شکل انفجاری مشتعل و آغاز می نماید. نواختران را نباید با [[ابرنواختر]]ان و نواختر سرخ درخشان، اشتباه گرفت.<br />
== ریشه واژه ==<br />
نواختر به معنی اختر یا ستاره نوین است و در زبان لاتین نیز نُوا خوانده میشود. انگیزهٔ کاربرد این واژه آن است که گذاشتگان می پنداشتند نواختر به راستی زایش یک ستاره است زیرا که این ستارگان ناگهان بیشتر از همیشه درخشان میشدند. هر چند امروزه ما می دانیم که که نواختر و ابرنواختر نمودار مرگ یک ستاره اند.<br />
<br />
== اطلاعات ==<br />
گهگاه ستاره ای به ناگاه از تاریکی نسبی در می آیدو روشنی بسیار میابد و سپس اندک اندک به تاریکی بازمی گردد.چنین[[ ستاره]] ای نواختر نامیده میشود.صفت نو صفت درستی نیست زیرا ستاره ستاره ای نو نیست . بلکه افزایش روشنی ظاهری اش تازه است. مطالعه طیف نمودی دقیق نواخترنشان میدهد که این ستاره بی کم و کاست پوسته بیرونیش را میترکاند. ستاره ناگهان تمامی لایه بیرونی خود را که پوسته ای منبسط شونده گرداگرد ستاره است،می اندازد.بخش اعظم این افزایش روشنی در نتیجه سطح وسیعی است که با این لایه آشکار میشود.پس از مدتی ماده پرتاب شده که همچنان در حال انبساط است به قدری رقیق میشود که دیگر نمی درخشد.<br />
<br />
از مرحله پیش از نواختری این ستارگان اطلاعات کمی داریم.نخستین نواختری که تاریخچه نسبتا کامل آن وجود داردنواختر [[صورت فلکی عقاب]] است .طیف این نواختر پیش از آن که در سال 1918 منفجر شود شناخته شده بود.این ستاره یک ستاره رشته اصلی است.هم از نظر درخشندگی و هم از نظر مشخصات طیفی کم و بیش شبیه [[خورشید]] است. دراین طیف ها هیچ بی نظمی و اختلالی را نمیتوان یافت و این عدم اختلال حاکی از آن است که ستاره ای ظاهرا عادی شبیه خورشید ممکن است به طرزی نا منتتظر دستخوش انفجاری مهیب شود.<br />
[[پرونده:Making a Nova.jpg|نمایی پنداشتی از یک کوتولهٔ سپید که هیدروژن را از یک همراه بزرگتر میکشد |چپ|قاب]]<br />
احتما وقوع چنین حادثه ای بسیار کم است.محاسبات نشان می دهد که احتمال وضوع چنین فاجعه ای برای خورشید (که البته در فاصله چند روز به حیات در سطح زمین خاتمه خواهد داد)بی اندازه اندک (یک در چندین بیلیون)است.احتمال از این هم کمتر است.زیرا وقوع چنین انفجاری در ستاره های سفید داغ که طیف آن ها از گونهA و O است بسی محتمل تر از ستارگان زرد رنگ سرد نسبتا کم جرم از گونه G نظیر خورشید است.ونیز این انفجار به احتمال زیاد در اواخر عمر ستاره (درمورد[[ خورشید]] حدود 5 بیلیون سال دیگر) روی میدهد.در طول تاریخ مدون بش از 200 نواختر در [[کهکشان]] ما کشاهده شده است. در حال حاضر باروش های رصدی پیشرفته یک یا دو نواختر هر ساله کشف میشود حا آنکه احتما بسیاری دیگر از زیر چشم ما رد میشود.منحنی تقریبی نور یک نواختر مشخصاتی دارد :<br />
<br />
1.افزایش تقریبا سریع [[درخشندگی]] به میزان 10000 برابر مرحله پیش از نواختری .<br />
<br />
2.وقفه ای کوتاه که به دنبال آن روشنی ده برابر افزایش میابد.<br />
<br />
3.کاهش روشنی به حد مرحله پیش از نواختری، شکل این کاهش بسته به نو اختر فرق میکند.<br />
<br />
افزایش اولیه به فاصله چند روز خاتمه پیدا می کند.نزول نهایی ممکن است چندین سال ادامه یابد.قدر ظاهری بعضی از نواختران به قدری است که در روشنی روز هم دیده می شوند.نواختران دیگر فقط با[[ تلسکوپ هابل]] قابل روست اند.<br />
یکی از توضیحاتی که درباره نواختران داده میشود این است که این نوع خاص از ستارگان در مرحله ای از تکامل خود بیش از آنچه میتوانند تابش کنند انرژی تولید میکنند .ستاره با دفع لایه ای نازک به[[ فضا]] خود را از شر این انرژی اضافی می رهاند.توضیحات بنیادی به این واقعیت میپردازد که ستاره هایی که اندکی جرم دارترند(بیش از 1.2 برابر خورشید)باید ، پیش از آن که وارد مرحله تکامل موسوم به [[کوتوله سفید]] شوند این جرم اضافی را از دست بدهند این از دست دادن جرم ممکن است از راه دفع یک یا چند لایه نازک انجام گیرد که در نتیجه نواختر یا نواختر بازآیند میشود.<br />
بررسی های دهه های اخیر نشان میدهد که نواختران منظومه های دوتایی اند متشکل از یک ستاره کوتوله سفید و یک ستاره [[غول سرخ]] که در مداری تنگ به دور یک دیگر میگردنند.گرانش نیرومند کوتوله چگال باعث سرریزی ماده از غول سرخ به کوتوله سفید میشود که به صورت لایه ای سطح آن را فرا میگیرد .باافزایش ماده دراین لایه[[ فشار]] در قسمت های زیرین آن بسیار زیاد میشود و باشروع واکنش های هسته ای انفجاری بزرگ لایه بیرونی را به فضا پرتاب میکند.افزایش ناگهانی روشنی ستاره ناشی از این انفجار است .<br />
<br />
<br />
== انواع نواختر از لحاظ تفییرات ==<br />
<br />
بر اساس اینکه یک نواختر با چه مدت زمانی تاخیر ، دوباره رخ می دهد وچند ویژگی دیگر نواخترها به سه گروه تقسیم می شود:<br />
<br />
1- نواخترهای کلاسیکی<br />
<br />
2-نواخترها تکرار شونده<br />
<br />
3- نواخترهای کوتوله<br />
<br />
دو مورد اول از لحاظ ساختمانی مشابه بوده ولی مورد سوم که با[[ نام ستاره های متغییر]] U جوزایی هم شناخته می شوند دارای ویژگیهای متفاوتی می باشند.<br />
<br />
== نواختر کلاسیک ==<br />
<br />
یک نواختر کلاسیک دارای درخششی ناگهانی به اندازه هزاران تا یک میلیون بار افزایش در درخشندگی(معادل 8 تا 15 قدر افزایش نورانیت) وپرتاب لایه هایی از[[ ستاره]] اصلی می باشد . در این نواخترها ،ستاره اصلی که یک [[کوتوله سفید]] می باشد بدنبال واکنشهای هسته ای ،لایه های سطحیش از عناصر کربن ،نیتروژن واکسیژن غنی شده که البته توانایی تولید انرژی از این مواد را ندارد.بعد ازاینکه این ستاره توانست به لطف گرانشش مقداری از هیدروژنهای همدم نوع غولش را به شکل قرص برافزایشی جذب کند این مواد نهایتا" به سطح کوتوله سفید رسیده لایه های زیرین را فشار می دهند.بعد از مدتی که مقدار مواد جذب شده به مقدار لازم رسیده(انتقال جرم) و دما به یک دمای بحرانی (در حدود 10 میلیون درجه کلوین)رسیدشرایط برای رخ دادن واکنشهای هسته ای آماده می شود ، با یک انفجار ناگهانی ، لایه های بالایی (شامل[[ هیدروژن]] بعلاوه مقداری هلیم جذب شده ) منفجر شده وبه[[ فضا]] پرتاب میشوند . آنچه بعد از انفجار باقی می ماند همان کوتوله سفید بوده بعلاوه یک پوسته که به سرعت در حال دورشدن از آن می باشد(پدیده مشابه در صورتیکه ستاره اصلی به جای کوتوله سفید از نوع نوترونی باشد موجب تولید انفجارات اشعه ایکسی (X-ray bursts) می گردد) طی انفجار ، توده های ابر گازی با سرعت زیاد حدود 1500 کیلومتر در ثانیه از ستاره کنده می شوند . این سرعت از سرعت لازم برای پاشیده شدن گاز در فضای بین ستاره ای بیشتر است: علاوه برگاز ،ذرات غبار هم به فضا پرتاب می شوند که این ذرات طی گسترش در فضا سرد شده ودر میان توده های گازی نزدیک محل انفجار متوقف می شوند.مقدار کلی جرم از دست داده یک ستاره انفجاری در حدود یک در ده هزارم کل [[جرم]] کوتوله سفید می باشد واین کسر می تواند بیش از این هم باشد.<br />
<br />
<br />
==نواختر تکرار شونده ==<br />
<br />
در این نواخترها گرچه مکانیزم انفجار مانند نواخترهای کلاسیک است ولی مقدار افزایش نورانیت در آنها کمتر است.در هفت مورد از نواخترهای این گروه افزایش نورانیت به اندازه 4 تا 9 قدر بوده ودوره تکرار نیز بین 10 تا 100 سال است.یک نمونه بارز هم نواختر RS حوایی (در [[صورت فلکی حوا]])است ک قدر آن از 5/12 به 8/4 می رسد.انفجار این نواختر در سالهای 1898،1933،1958،1967 و1985 بوده است.معمولا" نورانیت این نواختر طی 24 ساعت افزایش می یابد سپس طی 100روز یا بیشتر نورانیت آن به حالت اولیه برمی گردد.بعد از گذشت 700 روز از افزایش نورانیت ودر حالیکه نور آن بسیار کاهش یافته یک افزایش نور جزیی هم دارد.فاصله بین افزایش نورانیتها دارای نظم مشخصی نیست ودر حالت کمینه نور هم قدر آن بین 1 تا 3[[ قدر]] متغییر می باشد.گونه دیگر این گروه ستاره های BLAZE (ستاره های متغییر T تاج شمالی) وستاره های U عقربی می باشد.ستاره های T قطب نمایی (در صورت فلکی قطب نما یا Pyxis)هم دارای دوره تکرار حدود 80 ساله می باشد.عقیده بر این است که نواخترهای تکرار شونده دارای دو زیر گروه هستند: نوع A که سر دسته آن ستاره T قطب نمایی می باشد همان نواخترهای کلاسیکی باشند که بیشتر ازیک انفجار از آنها مشاهده شده است .نوع B که انفجارهای آنها ناشی از ناپایداری وانفجارهای درون قرص برافزایشی باشد واز این لحاظ مانند ستاره های متغییر U جوزایی هستند.<br />
<br />
<br />
== انواع نواختر از لحاظ سرعت تغییرات روشنی ==<br />
<br />
بر اساس کاهش نورانیت به اندازه 10 قدر ازحالت بیشینه نورانیت ،نواخترها به سه دسته تقسیم می شوند: <br />
<br />
'''1-نواخترهای سریع (NA)''':که کاهش نور از حالت حداکثر نورانیت و کم نور شدن به اندازه 10 قدر در کمتر از 100 روز رخ می دهد.در بیشتر موارد چند روز در حالت با درخشندگی زیاد می درخشند سپس به نورانیت اولیه بازمی گردند.نمونه نوعی این گروه نواختر برساووشی 1901 در [[صورت فلکی برساووش]] می باشد.<br />
<br />
'''2- نواخترهای کند( NB)''':که کاهش نور به اندازه 10 قدردر150 روز یا بیشتر رخ می دهد.با آهنگی کندتر نسبت به گروه قبلی به حداکثر نورانیت رسیده،چند هفته تا چند ماه در همان حالت باقی می مانند سپس نور آنها روبه کاهش می گذارد.در حالیکه نور این نواخترها از حداکثر نورانیت رو به کاهش می گذارد عموما" دوباره با آهنگی کند ونامنظم یک افزایش نورانیت جزیی مشاهده می شود ودوباره کاهش نورانیت عادی ادامه پیدا می کند.در بعضی از نواخترها بعد از گذشت 2 تا 5 ماه از حداکثر نورانیت یک حالت کمینه نور عمیق وگسترده رخ می دهد که ستاره شناسان آن را ناشی از وجود لایه های غبار تیره در حال فرار از ستاره می دانند. بعد از اینکه این لایه های از بین رفتند نورانیت نواختر به همان مقداری که توقع داشته ایم برمی گردد.یک نمونه بارز این گروه نواختر 1934 جاثی می باشد.<br />
<br />
'''3 – نواخترهای بسیار کند(NC).:'''زیرگروه دیگری از نواخترها وجود دارد که در آنها هم افزایش نور کندتر است(حتی گاهی بیشتر از یک قرن ) وهم کاهش نور.تعداد نوخترهای شناخته شده این گروه کم است.اولین نواختر شناخته شده این گروه نواختر RT صورت فلکی مار(حیه) می باشد.نورانیت این نواختر آرام به 5/10 می رسد حدود 10 سال در این حالت باقی می ماند سپس یا آهنگی بسیار کند نورانیت آن رو به کاهش می گذارد در سال 1942 قدر آن به 14 رسیده است.این گروه نواختری با نام نواخترهای سیمبیوتیک هم شناخته می شوند.<br />
از زمانهای قدیم آشکارشدن نقطه ای[[ ستاره]] مانند در جایی از آسمان طی چند شب که قبل از آن ستاره ای وجود نداشته همیشه نظر بشر را به خود جلب می کرده است.البته این پدیده در زمان رنسانس در اروپا که عقاید کلیسایی حکم فرما بود وآسمان را کامل و بدون تغییر می پنداشتند مورد توجه قرار نمی گرفت. امروزه وقتی ستاره شناسان به مدارک چنین ستاره هایی از صدها سال پیش احتیاج دارند به فرهنگ وتمدنهایی مانند چین مراجعه می کنند.آشکار شدن ستاره تیکو وستاره کپلر (که هردو نواختر بودند) در سالهای 1572 و 1604 موجب ایجاد تغییراتی در طرز تفکر اروپاییان شدند.<br />
با وجود عکس های مختلف از مناطق مختلف آسمان براحتی می توان گذشته بسیاری از نواختر ها را بررسی نمود.همچنین باتوجه به شناخت نسبتا" کاملی که از آنها کسب کرده ایم بکمک بررسی های [[طیف سنجی]] در زمان تغییرات نوری می توان به اطلاعات با ارزشی درباره آنها دست یافت. امکان مشاهده نواختر در کهکشانهای دیگر نیز وجود دارد وهدف این است که از آنها برای محاسبه کهکشانهای نزدیک استفاده شود.بیشتر نواخترهای کشف شده در[[ کهکشان]] خودمان قرار دارندودر بعضی مناطق هم آهنگ کشف آنها به دو عدد در سال می رسد.آهنگ کشف نواخترهای کشف شده در فواصل نزدیک [[خورشید]] بدلیل وجود غبارهای بین ستاره ای که جلوی عبور نور را می گیرند تا 5درصد کاهش دارد درصورتیکه آهنگ کشف نواخترها در کل کهکشان در حدود 40 عدد در سال است.<br />
تابش یک پیش نواختر (یعنی ستاره ای که به نواختر تبدیل خواهد شد) در نور مرئی مشابه [[خورشید]] است در حالیکه در حداکثر نورانیت تابش آن مانند یک ابرغول از رده طیفی F8 می باشد .یک نمونه از ستاره با این رده طیفی ستاره Wezen یا وزن چهارمین ستاره پرنور [[صورت فلکی سگ]] بزرگ می باشد.<br />
<br />
== منابع ==<br />
کتاب نجوم به زبان ساده<br />
<br />
دانشنامه<br />
<br />
ویکی پدیا انگلیسی<br />
<br />
<br />
<br />
[[رده:اخترفیزیک]]</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF&diff=8328انفجار بزرگ2012-09-16T13:53:15Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>{{الگو:تکمیلی}}<br />
== مقدمه==<br />
بنابر این نظریه، در ابتدای خلقت [[عالم]] گویی از ماده بی نهایت سوزان و چگال، وجود داشت كه به آن نقطه آغازین عالم هم می گویند . در حدود ۱۳.۷ میلیارد سال پیش(در برخی از موارد این زمان را ۱۵ میلیارد سال تخمین میزنند)، این گوی منفجر شد([[بیگ بنگ]]) و ابتدای پیدایش [[کیهان]] را رقم زد و [[انبساط عالم]] که بر اثر این انفجار است ،هنوز هم ادامه دارد.<br />
<br />
با گذشت زمان "تراکم ماده" در بسیاری از نقاط این توده منبسط شونده گازی پدید آمد. این تراکم ها، با جذب [[ماده]] از محیط اطراف رشد کردند و به این ترتیب عالم به توده های عظیمی از [[گاز]]، که هر یک می رفت تا کهکشانی شود، تقسیم شد. این توده ها همچنان در انبساط بی وقفه [[جهان]] شرکت دارند.<br />
<br />
<br />
== انفجار بزرگ ( مهبانگ ) ==<br />
تئوری انفجار بزرگ، مدل معروف [[کیهان شناسی]] است كه توسعه اولیه جهان هستی را توضیح می دهد. بر طبق تئوری انفجار بزرگ، جهان هستی زمانی در یک وضعیت بسیار داغ و چگال قرار داشت که به سرعت منبسط شد. این انبساط سریع باعث سرد شدن جهان هستی شده و منجر به انبساط مداومِ كنونی آن شد. تازه ترین اندازه گیری ها و مشاهدات با انفجار بزرگی تطابق دارند که تقریباً 13.75 میلیارد سال پیش رخ داده، و بدینسان می توان آن را عمر جهان هستی در نظر گرفت. بر طبق این تئوری، بعد از انبساط اولیه از یك تکینگی، جهان به مقدار كافی سرد شد تا امكان تبدیل انرژی به ذرات ریز اتمیِ مختلف از جمله [[پروتون]] ها، [[نوترون]] ها و [[الکترون]] ها را فراهم آورد. حال آنکه، تنها چند دقیقه پس از انفجار بزرگ، پروتون ها و نوترون ها تركیب شدند تا اولین هسته [[اتم]] را تشكیل دهند، سپس هزاران سال طول كشید تا الكترون ها با آن ها تركیب شوند و اتم خنثی (از نظرالكتریكی) را ایجاد نمایند. اولین عنصری كه بوجود آمد [[هیدروژن]] بود، به همراه اثرات [[هلیوم]] و [[لیتیم]]. سپس ابرهای غول آسا متشکل از این عناصر ازلی بر اثر[[ گرانش]] با هم در می آمیزند تا ستارگان و [[کهکشان]] ها را شکل دهند، و عناصر سنگین تر در درون ستارگان یا در طی انفجار ابرنواختری با هم ترکیب می شوند.<br />
<br />
انفجار بزرگ یك تئوری توسعه یافته علمیست که به طور گسترده مورد پذیرش جامعه علمی قرار گرفته است، به این دلیل كه توضیح جامع و صحیحی از مشاهده ستاره شناسان در مورد محدوده وسیعی از پدیده ها، ارائه می دهد. بخاطر مفهوم این تئوری، مدارک فراوانی جمع آوری شد تا مدل آن را توسعه داده و تقویت کند. ابتدا Georges Lemaître، آنچه که موجب ایجاد تئوری انفجار بزرگ شد را در چیزی که خود "فرضیه ی اتم اولیه (باستانی)" نامیده بود، ارائه داد. در طی این سال ها، دانشمندان بر اساس ایده های ابتداییِ وی، مدل سنتز (ترکیب) مدرن را ایجاد کردند. چهار چوب مدل انفجار بزرگ بر پایه نظریه [[نسبیت عام]] [[آلبرت اینشتین]] و فرضیات ساده شده ای مثل [[همگنی]] و همسانگردی [[فضا]] قرار گرفته است."معادلات حاکم توسط الکساندر فریدمن ایجاد شده اند. در سال 1929 ادوین هابل کشف کرد که فواصل کهکشانهای دور به طور کلی با انتقال به سرخ آنها متناسب بودند_ایده ای که در اصل توسط Lemaître در سال 1927 پیشنهاد شد. مشاهدات هابل نشان داد که تمام کهکشانها و خوشه های بسیار دور دارای یک سرعت ظاهری هستند که طبیعتاً به دور از دیدگاه ماست: هرچه دورتر، سرعت ظاهری زیادتر.<br />
<br />
اگر اکنون فاصله ی بین خوشه های کهکشانی در حال افزایش است، پس در گذشته همه چیز به هم نزدیک تر بوده است. این نظریه در گذشته بطور مفصل، چگالی و دماهای نهایی را بررسی کرده است، و شتاب دهندگان بزرگِ ذرات ساخته شدند تا چنین شرایطی را تجربه کنند، که این امر منجر به تایید و توسعه بیشتر این الگو شد. از سوی دیگر، این شتاب دهنده ها قابلیت های محدودی در بررسی چنین رژیمهای انرژی بالایی دارند. شواهد کمی در خصوص نخستین لحظه انبساط مطلق وجود دارد. به این ترتیب، نظریه ی بیگ بنگ (انفجار بزرگ) هیچ گونه توضیحی برای این شرایط اولیه فراهم نمی آورد و نمی تواند فراهم کند؛ بلکه، تکامل کلی جهان را که از آن نقطه شروع شده و ادامه یافت، توصیف کرده و توضیح می دهد.<br />
<br />
وفور عناصر نوریِ مشاهده شده در سرتاسر کیهان بسیار با پیش بینی های محاسبه شده در مورد تشکیل این عناصر از فرایند های هسته ای در فرایند انبساط و سرد شدن سریع جهان هستی در نخستین لحظات آن، مطابقت می کند، همانطور که به طور منطقی و از نظر کمّی بر طبق سنتز هسته ای انفجار بزرگ بتفصیل شرح داده شدند.<br />
<br />
پس از کشف تشعشعات پس زمینه ایِ میکرو ویو در سال 1964، و به ویژه در زمان کشف طیف آن (یعنی، مقدار اشعه ی اندازه گیری شده در هر طول موج) که با تابش حرارتی از یک جسم سیاه مطابقت داشت، اکثر دانشمندان تقریباً متقاعد شدند که برخی از نسخه های سناریوی انفجار بزرگ بیشترین مطابقت را با مشاهداتِ صورت گرفته، دارند. "<br />
<br />
<br />
== مهبانگ یا حالت پایدار؟ ==<br />
<p style="text-align: justify; ">در اوایل دهۀ 1960، آزمایشهای رصدی جهت گزینش یکی از دو نظریه ([[مهبانگ]] و [[نظریه حالت پایدار]]) صورت گرفت. فرض کنید بتوانیم چگالی [[کهکشان]]ها را در نزدیکی خودمان اندازه بگیریم، یعنی تعداد کهکشانها در مکعبی به ابعاد یک ملیون [[پارسک]] را به دست آوریم. با توجه به اینکه این کهکشانها در نزدیکی ما هستند، اساساً آنها را در زمان حال میبینیم. حال اگر میتوانستیم چگالی کهکشانها را در جهان دور اندازه بگیریم، در حقیقت چگالی عالم را مربوط به زمانی در گذشته اندازه میگرفتیم. در مدل حالت پایدار، این نتایج باید یکسان باشد؛ در حالیکه در مدل مهبانگ، چگالی در زمان گذشته بیشتر از حال است. مارتین ریل (Martin Ryle) در کمبریج، با شمارش منابع رادیویی اقدام به انجام اینگونه اندازهگیریها نمود. اگر چه در دادههای ابتدایی مشکلاتی وجود داشت، اما بالاخره این نتایج چگالی بیشتری از منابع رادیویی را در گذشته مورد تأیید قرار داد و بدینوسیله نظریۀ حالت پایدار رد شد. در سال 1963 ضربه نهایی و مهلک به نظریۀ حالت پایدار وارد آمد، زمانی که تابشی کشف شد که اعتقاد بر آن بود از مهبانگ سرچشمه گرفته است. پیدایش، کشف و مطالعۀ این تابش (زمینۀ ریزموج کیهانی)، قسمت اساسی داستان کیهانشناسی را تشکیل میدهد.</p><br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[انبساط عالم]]<br />
* [[آغاز عالم]]<br />
* [[مهبانگ]]<br />
* [[بیگ بنگ]]<br />
* [[نظریه حالت پایدار]]<br />
[[رده:کیهانشناسی]]<br />
<br />
== منابع ==<br />
1.ویکی پدیا انگلیسی<br />
<br />
2.کتاب درآمدی بر نجوم و کیهانشناسی/ ایان موریسون/ مترجم: غلامرضا شاهعلی/ [http://astronomy2012.blogfa.com/]</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D9%81%D9%88%D8%AA%D9%88%D9%86&diff=7850فوتون2012-09-06T05:16:17Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>[[رده:فیزیک]]<br />
[[رده:اخترفیزیک]]<br />
بر اساس اصل دوگانی موج-ذره در مورد ذرات دو حالت ذرهای و موجی در نظر گرفته میشود، که البته این خاصیت در دنیای میکروسکوپی بیشتر مورد مطالعهاست. به عنوان مثال، اگر ذرهای به [[جرم]] یک گرم که با [[سرعت]] معمولی در حال حرکت است، در نظر بگیریم طول موج منتسب به این ذره چنان کوچک خواهد بود که اصلاً قابل ملاحظه نیست، اما در مورد ذراتی مانند [[الکترون]] این طول موج قابل توجهاست. بنابراین با توسل به این اصل میتوان تابش الکترومغناطیسی را نیز متشکل از ذراتی دانست که این ذرات را فوتون میگویند. فوتون دارای اسپین یک است، یعنی از لحاظ ذرهای بوزون به حساب میآید.<br />
<br />
[[پرونده:Military_laser_experiment.jpg|400px]]<br />
<br />
نور لیزر<br />
<br />
ترکیب: ذرات بنیادی اولیه<br />
<br />
خانواده: بوزون ها<br />
<br />
برهمکنش: الکترومغناطیس<br />
<br />
استدلال: آلبرت اینشتین<br />
<br />
نماد: gamma یا h\nu<br />
<br />
جرم: ۰<br />
<br />
بار الکتریکی: ۰<br />
<br />
اسپین: ۱<br />
<br />
== واقعیت کوانتومهای نور ==<br />
نظریه پلانک در ارتباط با بستههای انرژی تابشی تا اندازهای مبهم بود و فقط به عنوان مبنایی برای توزیع آماری انرژی میان طول موجهای مختلف در طیف الکترومغناطیسی بکار میرفت. پنج سال بعد از پلانک، آلبرت اینشتین توانست این مفهوم را به صورت مشخصتری بیان کند. انیشتین مفهوم کوانتومی نور را برای توجیه اثر فوتوالکتریک بکار برد. بر این اساس فوتونها که دارای انرژی معینی هستند، بعد از برخورد با الکترونهای اتم، انرژی خود را به آنها داده و خود از بین میرود. این امر میتواند به عنوان یک مسئله برخورد میان دو ذره با استفاده از نظریه برخورد توضیح داده شود.<br />
<br />
بعد از برخورد، فوتون از بین میرود و الکترون با انرژیی که از فوتون میگیرد، از ماده جدا میشود و سبب ایجاد یک جریان فوتوالکترونی در مدار خارجی میگردد. مقدار جریان در مدار خارجی بسته به تعداد فوتونهایی که بر سطح ماده موجود در کاتد تابیده میشود، متفاوت خواهد بود.<br />
<br />
[[پرونده:Light-wave.png|400px]]<br />
<br />
ساختار موجی فوتون<br />
<br />
[[پرونده:Photon_paquet_onde.png|400px]]<br />
<br />
بسته موجی<br />
<br />
== تائیدی دیگر بر وجود فوتون ==<br />
آزمایش دیگری که توانست وجود فوتونها را بهصورت تجربی به اثبات رساند، مربوط به آزمایش است که توسط کامپتون انجام شد. این آزمایش که بعدها نام اثر کامپتون را بر خود گرفت، به این صورت بود که تابش الکترومغناطیسی یا فوتونها توسط مواد مختلف پراکنده میشود. به بیان دیگر، در این آزمایش فوتون بعد از تابش مقداری از انرژی خود را به یک الکترون تقریباً آزاد منتقل میکرد و خود با انرژی کمتر در راستای دیگر منحرف میشد. نتایج این آزمایش که با استفاده از مفهوم کوانتومی نور صورت میگرفت، با نتایج تجربی کاملاً تطابق داشت.<br />
<br />
[[پرونده:Compton_scattering.jpg|400px]]<br />
<br />
نمایی از چگونگی انجام آزمایش پدیده کامپتون.<br />
<br />
== جرم فوتون ==<br />
در نظریه ذرهای نور، نور از ذراتی بنام فوتون تشکیل شده که با سرعت ۲۹۹،۷۹۲،۴۵۸ متر بر ثانیه یا c در خلا منتشر میشوند.<br />
برای هر فوتون [[اندازه حرکت]]ی (momentum) معادل p = h/λ معرفی شده که در آن h [[ثابت پلانک]] و λ [[طول موج]] فوتون است. در این نظریه فوتون [[جرم]] ندارد و جرم سکون آن صفر است، اما [[جرم]] معادل با [[انرژی]] آن برابر است: m = E/c2 = hν/c2 = h/λc<br />
<br />
== منبع ==<br />
ویکیپدیا فارسی [http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%88%D8%AA%D9%88%D9%86]</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D8%B3%D8%AD%D8%A7%D8%A8%DB%8C_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%86%D9%85%D8%A7&diff=6465بحث:سحابی سیاره نما2012-08-23T15:05:15Z<p>Ehsan: صفحهای جدید حاوی 'بحث ِ مشابه موجود است: http://wikiastro.ir/index.php/%D8%B3%D8%AD%D8%A7%D8%A8%DB%8C_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D8%A7%DB%8...' ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>بحث ِ مشابه موجود است:<br />
<br />
http://wikiastro.ir/index.php/%D8%B3%D8%AD%D8%A7%D8%A8%DB%8C_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D8%A7%DB%8C<br />
--[[کاربر:Ehsan|Ehsan]] ۲۳ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۳۵ (IRDT)</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D8%A7%D9%86%D8%B1%DA%98%DB%8C&diff=3913بحث:انرژی2012-05-10T11:06:04Z<p>Ehsan: صفحهای جدید حاوی 'بهتر نیست تعریف ریاضی انرژی هم ذکر شود؟ نا دقیقی همه ی این تعاریف به همین خاطر ا...' ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>بهتر نیست تعریف ریاضی انرژی هم ذکر شود؟<br />
<br />
نا دقیقی همه ی این تعاریف به همین خاطر است--[[کاربر:Ehsan|Ehsan]] ۱۰ مهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۶ (IRDT)</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D8%A8%D8%A7%D8%B2_%D8%A2%D9%84%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D9%86&diff=1718بحث:باز آلدرین2012-04-04T06:40:43Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>چرا اسم اين فضانورد رو به شكل " باز آلدرين " نوشتيد ؟<br />
<br />
مگر اسم ايشان " ادوين آلدرين " نبوده است ؟<br />
<br />
لطفا يكي از افراد توضيحي بدهد . [[کاربر:ماني جهانشاهي|ماني جهانشاهي]]<br />
<br />
نام ِ کامل ِ ایشون به اینگلیسی<br />
Edwin Eugene Aldrin<br />
<br />
بوده ولی <br />
<br />
Buzz aldrin<br />
هم نوشته می شه! به ویکی پدیای ِ انگیلیسی مراجعه کنید:<br />
http://en.wikipedia.org/wiki/Buzz_Aldrin<br />
--[[کاربر:Ehsan|Ehsan]] ۴ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۱۰ (IRDT)</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA_%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%DA%A9%D9%87%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%86&diff=1617بحث:حرکت ستارگان در کهکشان2012-04-03T14:39:22Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>آیا لزومی دارد که پی دی اف درسنامه به متن لینک بشود؟ آن هم به عنوان ِ متن ِ دانشنامه؟<br />
بهتر است که نتایجِ ِ درسنامه در متن قرار داده شود و نهایتا از درسنامه به عنوان ِ منبع ذکر شود!--[[کاربر:Ehsan|Ehsan]] ۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۹ (IRDT)</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA_%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%DA%A9%D9%87%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%86&diff=1616بحث:حرکت ستارگان در کهکشان2012-04-03T14:38:45Z<p>Ehsan: صفحهای جدید حاوی 'آیا لزومی دارد که پی دی اف درسنامه به متن لینک بشود؟ آن هم به عنوان ِ متن ِ دانشن...' ایجاد کرد</p>
<hr />
<div>آیا لزومی دارد که پی دی اف درسنامه به متن لینک بشود؟ آن هم به عنوان ِ متن ِ دانشنامه؟<br />
بهتر است که نتایجِ ِ درسنامه در متن قرار داده شود و نهایتا از درسنامه به عنوان ِ منبع ذکر شود!</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%B0%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C&diff=1265ذرات بنیادی2012-04-01T17:36:23Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>{{نیازمند منبع}}<br />
[[رده:فیزیک]]<br />
[[رده:کیهانشناسی]]<br />
به کوچکترین ذرات ِ تشکیل دهنده ی جهان ذرات بنیادی می گوییند. ذرات بنیادی در واقع سنگ بناهای این جهان اند. این ذرات به چند گروه مختلف تقسیم می شوند و می توانند با هم برهمکنش داشته و در واقع بر هم کنش بین این ذرات است که اتفاقات فیزیکی دنیای ما را شکل می دهند. <br />
<br />
ذرات بنیادی بر اساس ویژگی های آماری به دو گروه بوزون ها و فرمیون ها تقسیم می شوند که فرمیون ها خود به دو دسته ی کوارکها و لپتون ها تقسیم می شوند. برای مثال الکترون یک لپتون است. <br />
<br />
فیزیک دانان اکنون مدلی از ذرات بنیادی دارند که به مدل استاندارد ذرات بنیادی معروف است و در این مدل به دسته بندی ذرات بنیادی مختلف و قوانین حاکم بر برهمکنش این ذرات با هم می پردازند به طوری که بتوانند قوانین شناخته شده ی فیزک، مانند [[الکترومغناطیس]] را به کمک این ذرات توضیح دهند و مدل کنند.<br />
<br />
فیزیک دانان برای شناخت ذرات بنیادی به دانش مکانیک کوانتم نیاز دارند برای همین یکی از مهمترین جنبه های ذرات بنیادی اثرات کوانتمی حاکم بین آنهاست.<br />
<br />
همچنین در برهم کنش های ذرات بنیادی قوانین پایستگی (بار ، [[تکانه]] و انرژی) برقرار اند که به فیزیک دانان برای شناخت بیشتر و بهتر این ذرات کمک به سزایی می کنند. تا جایی که فیزیک دانان با مفروض گرفتن پایستگی انرژی در برهم کنش ها حدس زدند که یک ذره ای به اسم [[نوترینو]] باید وجود داشته باشد تا در برهم کنش انرژی پایسته بماند و بعدها در آزمایشگاه این ذره آشکار شد که موفقیت بزرگی برای مدل استاندارد ذرات محسوب می شود.<br />
<br />
از چالش های پیش روی ذرات بنیادی ، آشکار کردن ذره ی [[بوزون هیگز]] است که در واقع بخش اعظم انگیزه ی ساخت برخورد دهنده ی بزرگ هادرون (LHC) در سرن ( CERN ) آشکار کردن بوزون هیگز است که تا کنون هم آشکار نشده و در صورت آشکار شدن باز هم موفقیت بزرگ دیگری را برای فیزیک نوین رقم خواهد زد.</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA_%D9%BE%D9%84%D8%A7%D9%86%DA%A9&diff=1264ثابت پلانک2012-04-01T17:33:53Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>ثابت پلانک که با حرف h نمایش داده میشود ،یکی از ثابت های بنیادین در فیزیک کوانتومی است که به نام دانشمند قرن نوزده [[ماکس پلانک]] نام گذاری شده.<br />
<br />
این ثابت برای برقراری تناسب بین انرژی فوتون و فرکانس الکترو مغناطیسی آن لحاظ شد که در رابطه زیر مشاهده میکنید:<br />
<br />
'''E = hυ'''<br />
<br />
<br />
از طرف دیگر با توجه به ارتباط بین فرکانس، طول موج و سرعت نور میتوان رابطه فوق را به صورت زیر ساده کرد: <br />
<br />
<br />
'''E=hc/λ ''' <br />
<br />
<br />
مقدار این ثابت برابر است با :<br />
<br />
<br />
[[پرونده:000303a0a532396cf93b147c275d3c6d.png]]<br />
<br />
<br />
<br />
این ثابت در بررسی تابش های جسم سیاه،اثر فوتو الکتریک، تابش های انرژیک در اتم ها، [[اصل عدم قطعیت]] و ... کاربرد دارد.<br />
<br />
داستان کشف این ثابت با متولد شدن مکانیک کوانتمی گره خورده:<br />
<br />
<br />
<br />
فیزیک دانان برای به دست آوردن منحنی شدت بر حسب طول موجی که یک جسم (جسم سیاه) به دلیل دمای خود تابش می کند دچار مشکل شدند.<br />
<br />
در معادلات فیزیک دانان فرض می شد که نوسانگرهای اتمی (که باعث تابش جسم سیاه اند) انرژی را به طور پیوسته اختیار می کنند یعنی می توانند هر مقداری انرژی را به طور پیوسته بگیرند(انرژی شان پیوسته است).<br />
<br />
با این فرض منحنی متناسب با عکس توان چهارم طول موج حاصل می شد. آشکارا مجموع انرژی که به این طریق جسم سیاه به بیرون تابش می کند بی نهایت است (روی طول موج از صفر تا بینهایت انتگرال بگیرید نتیجه بی نهایت می شود) و این با آزمایش و تجربه و قوانین فیزیک سازگار نبود.<br />
<br />
همچنین منحنی به دست آمده از طریق آزمایش اصلا به منحنی پیشبینی شده شباهتی نداشت فقط در طول موجهای بلند این دو منحنی به هم نزدیک می شدند. ویلهم وین که یک فیزیک دان آلمانی بود توانست تابعی حدس بزند که در طول موجهای کوتاه با منحنی به دست آمده از آزمایش تطابق داشت ولی در طول موجهای بلند با منحنی آزمایش تطابق نداشت ( و این در حالی بود که قانون تابش فیزیک کلاسیک با منحنی به دست آمده از آزمایش در طول موجهای بلند سازگار بود!)<br />
<br />
ماکس پلانک که یک ریاضی-فیزیک دان بود توانست تابعی را حدس بزند در طول موجهای کوتاه به تابعی که وین حدس زده بود میل می کرد و در طول موجهای بلند به قانونی که فیزیک کلاسیک پیش بینی می کرد. او در کمال شگفتی دریافت تابعی که وی حدس زده در صورت تعیین درست ضرایب تابع کاملا با منحنی به دست آمده از آزمایش در تمامی طول موجها تطابق دارد.<br />
<br />
پلانک بعدا عکس راه ریاضی را که فیزیک دانان برای رسیدن به قانون تابش کلاسیک پیموده بودند را پیمود و در کمال شگفتی دریافت که نوسان گرهای اتمی بر خلاف نظر گذشته ی فیزیک دانان، نمی تواند مقادیر پیوسته اختیار کند بلکه انرژی اش بین مقادیر گسسته ای جهش می کند به طوری که انرژی نوسان گر، ضریبی صحیح از یک مقدار انرژی پایه است. او همچنین فهمید که مقدار این انرژی پایه با بسامد نوسان متناسب است و ضریب این تناسب (همان طور که در بالا گفته شد) همان ثابت پلانک است.<br />
<br />
این کشف آغازی بر مکانیک کوانتمی محسوب می شود.<br />
<br />
[[رده:فیزیک ]]</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D9%BE%D8%A7%D8%AF_%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87&diff=1124پاد ماده2012-03-31T11:22:27Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>[[رده:فیزیک]]{{نیازمند منبع}}<br />
<div align="justify"><br />
ماده از ذرات تشکیل شده ویکی از ویژگیهایی که برای طبقه بندی ذره به کار می رود سرشت پاد ذره آن است . هر ذره دارای یک پاد ذره است که طول عمر و جرم یکسان با آن ذره دارد ولی علامت بار الکتریکیش مخالف ذره است . پاد ذره الکترون ، پوزیترون است که در سال 1930 در واکنشهایی که از پرتوهای کیهانی به دست آمد کشف شد . برخلاف بار الکترون ، بار پوزیترون مثبت ، ولی انرژی سکون آن با الکترون برابر است . پاد پروتون در سال 1956 کشف شد و بارش منفی است .<br />
<br />
می توان با یک پوزیترون و یک پاد پروتون یک اتم پاد هیدروژن ساخت که همانند اتم هیدروژن معمولی است . پاد ذره ها پایدارند اما وقتی ماده در کنار پاد ماده اش قرار گیرد هر دو از میان می روند و به جای آنها فوتون تولید می شود . ممکن است کهکشانهایی متشکل از پاد ماده وجود داشته باشند ولی نمی توان آنها را با روشهای متداول ستاره شناسی مشخص نمود به این دلیل که نور و پاد نور یکسانند یا فوتون و پادفوتون ذره واحدی هستند با رصد نور یا سایر تابشهای الکترومغناطیس که از کهکشانهای دور به ما می رسد نمی توانیم بگوییم که کهکشان از ماده یا پادماده ساخته شده است .<br />
</div></div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D9%BE%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%86&diff=1123پوزیترون2012-03-31T11:22:12Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>[[رده:فیزیک]]<br />
به پادمادهی الکترون، پوزیترون یا پادالکترون گفته میشود. بار الکتریکی پوزیترون 1+ و اسپین آن 1/2 است. پوزیترون جرمی برابر با الکترون دارد. در صورتی یک پوزیترون کمانرژی با یک الکترون کمانرژی برخورد کند، هر دو نابود شده و دو یا چند پرتو گاما تابش میشود. پروزیترون از طریق فرآیند تابش رادیواکتیو پوزیترونی یا فرآیند تولید جفت در اثر تابش فوتونهای پر انرژی تولید میشود.<br />
<br />
در سال 1928 برای اولین بار پل دیراک به صورت تئوری وجود این ذره بنیادی را مطرح کرد و 4 سال بعد در 1932 کارل اندرسون آن را کشف نمود. دانشمندان موفق شدهاند در آزمایشگاه و به کمک پرتوهای بسیار شدید لیزر، پوزیترون تولید کنند. البته پوزیترون به محض برخورد با الکترون نابود شده و تابش گاما تولید میکند.<br />
<br />
منبع: ویکیپدیای انگلیسی</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D9%BE%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7&diff=1122پلاسما2012-03-31T11:21:16Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>[[رده:فیزیک]]<br />
پلاسما حالتی از ماده است که در دمای خیلی بالا بوجود می آید و ساختارهای مولکولی مفهوم خود را در این وضعیت از دست می دهند . در حالت پلاسما اتم ها و ذرات زیر اتمی مانند مانند الکترون و پروتون و نوترون آزادانه در محیط حرکت می کنند و تغییر موقعیت می دهند . حالت ماده متشکله تمامی ستارگان ، پلاسما است .<br />
<br />
پلاسما در فیزیک،یک محیط رسانای الکتریکی است که تعداد ذرات باردار مثبت و منفی آن تقریبا با هم برابرند و زمانی ایجاد می شود که اتم ها در گاز یونیزه شوند.<br />
گاهی به پلاسما حالت چهارم ماده اطلاق می شود که از حالتهای سه گانه جامد،مایع،گاز متمایز است.<br />
هر الکترون دارای یک واحد بار منفی است.<br />
بار مثبت توسط اتمها یا مولکولهایی که این الکترونها را از دست داده اند حمل میشود در موارد نادر اما جالب ، الکترونهایی که از یک نوع اتم یا مولکول جدا شده اند به ترکیب دیگری متصل میشوند و منجر به تولید پلاسما میشوند که هر دو یون مثبت و منفی را دارا است<br />
<br />
گازهایی که تا حد زیادی یونیده هستند رساناهای خوبی برای الکتریسیته هستند. علاوه بر آن حرکت ذرات باردار گازها هم می تواند میدان الکترومغناطیسی تولید کند. (تابش موج). وقتی گاز یونیده تحت تأثیر یک میدان الکتریکی ِ ساکن قرار بگیرد حاملهای بار در این گاز به سرعت طوری مجددا توزیع می شوند که قسمت اعظم گاز در مقابل میدان محافظت می شود<br />
<br />
از مهمترین خواص پلاسما اینست که می کوشد از لحاظ الکتریکی خنثی بماند. <br />
در ابتدا پلاسما در ارتباط با تخلیه ی الکتریکی در گازها و قوسهای الکتریکی و شعله ها مورد نظر بود اما اینک در اخترفیزیک نظری، مسأله ی گداخت و راکتورهای هسته ای گرمایی و مهار ِ یونها هم مورد اهمیت است. برای تشکیل پلاسما نیازمند ِ دمای بالایی هستیم تا توانایی تفکیک الکترونها را از یونهای مثبت در گازها داشته باشیم. جایی که الکترونش یک طرف و یونهای مثبتش یک طرف دیگر باشد را پلاسما می گویند. برای ایجاد پلاسما از راکتور گرمایی استفاده می شد اما جدیدا از لیزر و مواد جامد هم استفاده می شود.</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA_%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B4&diff=1121ثابت گرانش2012-03-31T11:20:06Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>[[رده:فیزیک]]<br />
هنگامی که نیوتون راجع به نیروی گرانش بین دو جسم تحقیق می کرد، دریافت که نیروی گرانش بین دو جسم متناسب است با حاصل ضرب جرم اجسام تقسیم بر مجذور فاصله. ضریبی که این تناسب را به تساوی تبدیل می کند ثابت جهانی گرانش است و با نماد G به صورت <br />
F= G M*m/d^2<br />
در معادله ی نیروی گرانش ظاهر می شود. در این معادله F نیروی گرانش مابین دو جسم، به جرمهای m و M و به فاصله ی d از هم است. مقدار این ثابت برابر است با:<br />
<br />
<br />
11-^10*6.67384 (m^3 kg^-1 s^-2)<br />
<br />
جالب است بدانید تا حدود شصت سال پس از مرگ نیوتون مقدار این ثابت مجهول بود یا فقط حدود خیلی نادقیقی از آن در دست بود ولی اولین بار در سال 1789 هنری کاوندیش با استفاده از یک ترازوی پیچشی در یک آزمایش هوشمندانه با اندازه گیری نیروی وارد بین دو گوی سنگی بزرگ، مقدار ِ دقیق این ثابت را به دست آورد. جالب تر این است که این ثابت قدیمی ترین ثابت بنیادین فیزیک است با این حال تا کنون مقدار این ثابت دارای بیشترین خطای اندازه گیری در بین دیگر ثوابت بنیادین بوده است.<br />
بعد از کشف نسبیت عام که نظریه ی کامل ِ گرانش بود بازهم ثابت گرانش در معادلات نسبیت عام ظاهر شد و هنوز هم یکی از اصلی ترین ثوابت در فیزیک محسوب می شود.</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%B0%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C&diff=1120ذرات بنیادی2012-03-31T11:19:43Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>[[رده:فیزیک]]<br />
به کوچکترین ذرات ِ تشکیل دهنده ی جهان ذرات بنیادی می گوییند. ذرات بنیادی در واقع سنگ بناهای این جهان اند. این ذرات به چند گروه مختلف تقسیم می شوند و می توانند با هم برهمکنش داشته و در واقع بر هم کنش بین این ذرات است که اتفاقات فیزیکی دنیای ما را شکل می دهند. <br />
<br />
ذرات بنیادی بر اساس ویژگی های آماری به دو گروه بوزون ها و فرمیون ها تقسیم می شوند که فرمیون ها خود به دو دسته ی کوارکها و لپتون ها تقسیم می شوند. برای مثال الکترون یک لپتون است. <br />
<br />
فیزیک دانان اکنون مدلی از ذرات بنیادی دارند که به مدل استاندارد ذرات بنیادی معروف است و در این مدل به دسته بندی ذرات بنیادی مختلف و قوانین حاکم بر برهمکنش این ذرات با هم می پردازند به طوری که بتوانند قوانین شناخته شده ی فیزک، مانند الکترومغناطیس را به کمک این ذرات توضیح دهند و مدل کنند.<br />
<br />
فیزیک دانان برای شناخت ذرات بنیادی به دانش مکانیک کوانتم نیاز دارند برای همین یکی از مهمترین جنبه های ذرات بنیادی اثرات کوانتمی حاکم بین آنهاست.<br />
<br />
همچنین در برهم کنش های ذرات بنیادی قوانین پایستگی (بار ، تکانه و انرژی) برقرار اند که به فیزیک دانان برای شناخت بیشتر و بهتر این ذرات کمک به سزایی می کنند. تا جایی که فیزیک دانان با مفروض گرفتن پایستگی انرژی در برهم کنش ها حدس زدند که یک ذره ای به اسم نوتیرنو باید وجود داشته باشد تا در برهم کنش انرژی پایسته بماند و بعدها در آزمایشگاه این ذره آشکار شد که موفقیت بزرگی برای مدل استاندارد ذرات محسوب می شود.<br />
<br />
از چالش های پیش روی ذرات بنیادی ، آشکار کردن ذره ی بوزون هیگز است که در واقع بخش اعظم انگیزه ی ساخت برخورد دهنده ی بزرگ هادرون (LHC) در سرن ( CERN ) آشکار کردن بوزون هیگز است که تا کنون هم آشکار نشده و در صورت آشکار شدن باز هم موفقیت بزرگ دیگری را برای فیزیک نوین رقم خواهد زد.</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AC_%D9%85%D8%B1%D8%A6%DB%8C&diff=1119امواج مرئی2012-03-31T11:19:24Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>[[رده:فیزیگ]]<br />
امواج مرئی جز امواج الکترومغناطیس دسته بندی می شوند. تمام نور و امواجی که ما در اطرافمان می بینیم شامل امواج مرئی می شوند که طول موج و فرکانس (بسامد) دو مولفه ی اصلی آن ها هستند. طول موج بر حسب واحدی به نام نانومتر بیان می شود. طول موج امواج مرئی بین 400 تا 700 نانومتر است که شامل تمامی رنگ ها و امواج مرئی اطراف ما و عالم می شود.<br />
نور نیز جز امواج مرئی می شود که رنگ آن در مرکز نوار رنگی امواج مرئی قرار دارد و قبل از این رنگ یعنی سفید با به عقب رفتن به رنگ بنفش نزدیک می شویم که طول موج آنها حدودا 400 نانومتر است و نزدیک به تابش فرابنفش است و با به جلو رفتن به نور یا رنگ قرمز نزدیک می شویم که طول موج آن ها حدودا 700 نانومتر است و نزدیک به پرتو های فروسرخ هستند و از آنجایی که طول موج با بسامد رابطه ی عکس دارد (مثلا با افزایش طول موج، بسامد کاهش می یابد.) و با افزایش طول موج انرژی موج کاهش می یابد در نتیجه انرزی امواج با رنگ بنفش بیشترین است و انرژی نور قرمز از همه کم تر است.<br />
<br />
<br />
قابل ذکر است که امواج مرئی در وسط نوار امواج الکترومغناطیس واقع شده اند، یعنی در بین طول موج های 10 به توان 9- تا 10 به توان 6- .<br />
در عالم ذرات یا اجرامی وجود دارند که امواجی که از خود گسیل میکنند در طول موج امواج مرئی نیست و یا ایکه در اطراف یک جرم قسمتی وجود دارد که امواج مرئی گسیل نمی کند و برای رصد این اجرام یا قسمت ها به آشکارساز نیاز داریم.<br />
<br />
<br />
چون در قسمت امواج الکترومغناطیس راجع به چندین موضوع بحث نشده است، می خواهم اطلاعات کوچکی راجع به آنها بدهم که خیلی که خارج از بحث امواج مرئی نیست:<br />
امواج الکترمغناطیس در بازه ای قرار می گیرند که طول موج آنها شامل 10به توان 12- ،10 به توان 9- ،نور مرئی، 10 به توان 6- ،10 به توان 3-، 10 به توان صفر یعنی 1 و 10 به توان 2 یعنی 100 نانومتر هستند. با کاهش طول موج یعنی رسیدن به 10 به توان 12- ، پرانرزی ترین موج یعنی پرتوی گاما را داریم، و با کاهش طول موج و افزایش بسامد و نزدیک شدن به ابتدای بازه به کم انرژی ترین پرتو یعنی امواج رادیویی می رسیم.<br />
پس به طور کلی امواج الکترومغناطیس 3 دسته می شوند: امواج کم انرژی (امواج رادیویی، ریزموج ها و پرتو های فروسرخ) ، نور مرئی (تمامی رنگ ها) و امواج پرانرژی (پرتوهای گاما، پرتوهای ایکس و پرتو های فرابنفش).</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AC_%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%85%D8%BA%D9%86%D8%A7%D8%B7%DB%8C%D8%B3%DB%8C&diff=1118امواج الکترومغناطیسی2012-03-31T11:19:05Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>[[رده:فیزیک]]<br />
گسترش دانش ما درباره کیهان اول و بیشتر از همه به درک کامل ما از ماهیت تابش الکترومغناطیس و اختراعی به نام تلسکوپ مربوط میشود<br />
<br />
اولی کمک میکند که بخشی از کائنات را که فراتر از درک چشم ماست درک کنیم و تشخصی دهیم و دومی ما را قادر میسازد که حوادثی را که در گذشته های دور البته فقط تا ۳۰۰ هزار سال گذشته اتفاق افتاده را اشکار و ثبت کنیم. در حقیقت می توان گفت که اخترشناسان در کار تابش اکترومغناطیس مخصوصا نورند.<br />
درست مانند نیروهای الکتریکی، قرنهاست که بشر با نیروهای مغناطیسی هم اشناست. اما انچه تمدنها نمی دانستند این بود که نیروهای الکتریکی و مغناطیسی در اصل یکی هستند. در حقیقت ، این حرکت ذرات باردار است ک ه نیروی مغناطیسی را ایجاد می کند و این نیرو ناشی از نوع جدید"بارمغناطیسی" نیست. بارهای متحرک چیزی را تشکیل میدهند که به ان جریان الکتریکی گفته میشود و همین جریان الکتریکی است که میدان مغناطیس را ایجاد میکند. بنابراین، به نیروی الکترومغناطیسی باید به عنوان یک نیروی واحد نگریست.<br />
<br />
تابش الکترومغناطیس ترکیب میدان های نوسانی الکتریکی و مغناطیسی ان که با سرعت ۳۰۰ هزار کیلومتر در ثانیه با فرکانسهای مختلف در فضا حرکت کرده و انرژی را از جایی به جای دیگر منتقل میکنند، هرچه طول موج کوتاه تر باشد، فرکانس بالاتر و انرژی بیشتر است<br />
کل مجموعه ی امواج الکترومغناطیس را طیف می نامیم که بازه فرکانسی حدود ۱۰ پیکو متر تا ۱۰ هزار متر دارد. در کوتاه ترین انتهای طیف ما به امواج گاما می رسیم که به ترتیب به پرتو ایکس، فرابنفش، نور مرئی، فروسرخ، میکرو ویو، رادار و امواج رادیوی UHF، FM و AM میرسند، و رویدادهای کیهانی، خود را در هر سوی این طیف الکترومغناطیس نشان می دهند <br />
<br />
منبع: اسرار کائنات(ابراهیم ویکتوری)-پس از نخستین سه دقیقه(ت- پادمانابان)</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%A7%D8%B5%D9%84_%D8%B9%D8%AF%D9%85_%D9%82%D8%B7%D8%B9%DB%8C%D8%AA&diff=1117اصل عدم قطعیت2012-03-31T11:18:16Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>[[رده:فیزیک]]<br />
اصل ِ عدم قطعیت بیان می کند که هرگز نمی توانیم با هر دقت ِ دلخواهی هم زمان، تکانه* و مکان ِ ذره را تعیین کنیم.<br />
<br />
یعنی افزایش ِ دقتمان (کاهش عدم قطعیت) در تعیین ِ تکانه ی ذره، منجر به کاهش دقت (افزایش عدم قطعیت) در تعیین ِ مکان ِ ذره می شود و بر عکس افزایش ِ دقتمان (کاهش عدم قطعیت) در تعیین ِ مکانِ ذره منجر به کاهش دقت (افزایش عدم قطعیت) در تعیین ِ تکانه ی ِ ذره می شود.<br />
<br />
به عبارت ِ دیگر اگر بخوهیم یکی از این دو کمیت (مکان و تکانه) را به دقت تعیین کنیم ناچار باید از دقیق بودن ِ مقدار ِ کمیت ِ دیگر چشم بپوشیم.<br />
<br />
بیان ریاضی این اصل این گونه است:<br />
اگر s_x انحراف ِ معیار در اندازه گیری مکان باشد و s_p انحراف ِ معیار ِدر اندازه گیری ِ تکانه باشد در این صورت عبارت ِ s_x*s_p همیشه بزرگتر یا مساوی ِ مقدار ِ ثابت ِ پلانک تقسیم بر Pi*4 است (Pi همان عدد پی است)<br />
<br />
این اصل را اولین بار ورنر هایزنبرگ در سال ِ 1926 مطرح کرد و در واقع یکی از سنگ ِ بنا های مکانیک ِکوانتمی نوین را بنا نهاد.<br />
<br />
این اصل در واقع یک محدودیت ِ بنیادین در تعیین ِ مکان و سرعت ِ دقیق ِ ذره است که از دوگانگی ِ موج-ذره در مکانیک ِ کوانتمی به دست می آید و صورت های دیگری هم دارد که به جای تکانه و مکان از دو کمیت ِ انرژی و زمان استفاده می شود.<br />
<br />
از نتایج ِ جالب ِ این اصل این است که اگر مثلا مکان ِ یک الکترون را به دقت تعیین کنیم روی خاصیت ِ ذره ای ِ الکترون تاکید کرده ایم و در عوض دیگر نمی توانیم خاصیت ِ موج گونه ی الکترون (تکانه) را به درستی و به دقت تعیین کنیم و برعکس اگر تکانه ی یک الکترون را به دقت تعیین کنیم مثل ِ این است که روی خاصیت ِ موجی ِ الکترون تاکید کرده ایم ودر عوض دیگر نمی توانیم مکان ِ الکترون (خاصیت ِ ذره ای) را به درستی و به دقت بدانیم و این یعنی هیچ آزمایشی نمی توان یافت که هم خاصیت ِ موجی ِذره در آن هویدا شود و هم خاصیت ِ ذره ای ِ آن!<br />
<br />
علت ِ این که ما در کارهای روزمره و در مکانیک ِ نیوتونی با این محدودیت رو به رو نمی شویم این است که مقدار ِ ثابت ِپلانک فوق العاده کوچک است و در نتیجه عدم ِ قطعیت در مکان و تکانه ای که به خاطر ِ اصل ِ عدم قطعیت به ما تحمیل میشود بسیار بسیار کمتر از عدم ِ قطعیتی است که به خاطر ِ نا دقیق بودن ابزار های اندازه گیری داریم.<br />
<br />
------<br />
*تکانه ی ِ یک ذره همان سرعت ذره ضرب در جرم ذره است.</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA_%D9%BE%D9%84%D8%A7%D9%86%DA%A9&diff=1116ثابت پلانک2012-03-31T11:13:39Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>ثابت پلانک که با حرف h نمایش داده میشود ،یکی از ثابت های بنیادین در فیزیک کوانتومی است که به نام دانشمند قرن نوزده [[ماکس پلانک]] نام گذاری شده.<br />
<br />
این ثابت برای برقراری تناسب بین انرژی فوتون و فرکانس الکترو مغناطیسی آن لحاظ شد که در رابطه زیر مشاهده میکنید:<br />
<br />
'''E = hυ'''<br />
<br />
<br />
از طرف دیگر با توجه به ارتباط بین فرکانس، طول موج و سرعت نور میتوان رابطه فوق را به صورت زیر ساده کرد: <br />
<br />
<br />
'''E=hc/λ ''' <br />
<br />
<br />
مقدار این ثابت برابر است با :<br />
<br />
<br />
[[پرونده:000303a0a532396cf93b147c275d3c6d.png]]<br />
<br />
<br />
<br />
این ثابت در بررسی تابش های جسم سیاه،اثر فوتو الکتریک، تابش های انرژیک در اتم ها، [[اصل عدم قطعیت]] و ... کاربرد دارد.<br />
<br />
داستان کشف این ثابت با متولد شدن مکانیک کوانتمی گره خورده:<br />
<br />
<br />
<br />
فیزیک دانان برای به دست آوردن منحنی شدت بر حسب طول موجی که یک جسم (جسم سیاه) به دلیل دمای خود تابش می کند دچار مشکل شدند.<br />
<br />
در معادلات فیزیک دانان فرض می شد که نوسانگرهای اتمی (که باعث تابش جسم سیاه اند) انرژی را به طور پیوسته اختیار می کنند یعنی می توانند هر مقداری انرژی را به طور پیوسته بگیرند(انرژی شان پیوسته است).<br />
<br />
با این فرض منحنی متناسب با عکس توان چهارم طول موج حاصل می شد. آشکارا مجموع انرژی که به این طریق جسم سیاه به بیرون تابش می کند بی نهایت است (روی طول موج از صفر تا بینهایت انتگرال بگیرید نتیجه بی نهایت می شود) و این با آزمایش و تجربه و قوانین فیزیک سازگار نبود.<br />
<br />
همچنین منحنی به دست آمده از طریق آزمایش اصلا به منحنی پیشبینی شده شباهتی نداشت فقط در طول موجهای بلند این دو منحنی به هم نزدیک می شدند. ویلهم وین که یک فیزیک دان آلمانی بود توانست تابعی حدس بزند که در طول موجهای کوتاه با منحنی به دست آمده از آزمایش تطابق داشت ولی در طول موجهای بلند با منحنی آزمایش تطابق نداشت ( و این در حالی بود که قانون تابش فیزیک کلاسیک با منحنی به دست آمده از آزمایش در طول موجهای بلند سازگار بود!)<br />
<br />
ماکس پلانک که یک ریاضی-فیزیک دان بود توانست تابعی را حدس بزند در طول موجهای کوتاه به تابعی که وین حدس زده بود میل می کرد و در طول موجهای بلند به قانونی که فیزیک کلاسیک پیش بینی می کرد. او در کمال شگفتی دریافت تابعی که وی حدس زده در صورت تعیین درست ضرایب تابع کاملا با منحنی به دست آمده از آزمایش در تمامی طول موجها تطابق دارد.<br />
<br />
پلانک بعدا عکس راه ریاضی را که فیزیک دانان برای رسیدن به قانون تابش کلاسیک پیموده بودند را پیمود و در کمال شگفتی دریافت که نوسان گرهای اتمی بر خلاف نظر گذشته ی فیزیک دانان، نمی تواند مقادیر پیوسته اختیار کند بلکه انرژی اش بین مقادیر گسسته ای جهش می کند به طوری که انرژی نوسان گر، ضریبی صحیح از یک مقدار انرژی پایه است. او همچنین فهمید که مقدار این انرژی پایه با بسامد نوسان متناسب است و ضریب این تناسب (همان طور که در بالا گفته شد) همان ثابت پلانک است.<br />
<br />
این کشف آغازی بر مکانیک کوانتمی محسوب می شود.<br />
<br />
[[رده:کیهانشناسی ]]</div>Ehsanhttp://wiki.avastarco.com/index.php?title=%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D9%87&diff=82سیاره2012-01-10T06:12:14Z<p>Ehsan: </p>
<hr />
<div>[[رده:سياره]]<br />
'''سیاره'''، به جسمی فضایی با جرم بسیار زیاد گفته میشود، که گرد یک [[ستاره]] در گردش باشد و خود نیز ستاره نباشد.<br />
<br />
بنا بر تعریف ۲۴ اوت ۲۰۰۶ (میلادی) [[اتحادیه بینالمللی اخترشناسی]] سیاره در [[منظومه شمسی]] جرمیست که:<br />
<br />
#در مداری به دور خورشید در گردش باشد. <br />
#آن قدر جرم داشته باشد که گرانش خودش بر نیروهای پیوستگی جسم صلب آن غلبه کند. یعنی در [[تعادل هیدرواستاتیک]] باشد و شکلش نیز تقریباً كروی باشد.<br />
#توانسته باشد مدار خود را از اجرام اضافه بزداید.<br />
<br />
جرمی که تنها سازگار با دو شرط اول باشد و یک [[قمر]] هم نباشد [[سیاره کوتوله]] تعریف شدهاست.<br />
{{نوشتار خرد}}</div>Ehsan