در حال ویرایش ماهیت موجی نور
هشدار: شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
این ویرایش را میتوان خنثی کرد.
لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
به این ترتیب قسمتی از [[انرژی]] ذره ای در حال نوسان به ذره دیگر منتقل می شود، بدون آن که ماده ای مابین آن دو وجود داشته باشد. این مدل ناقصی است از سیر [[نور]] در فضای خالی. برای کامل شدن این مدل باید بدانیم که وقتی یک [[میدان الکتریکی]] متغیر ایجاد می شود، یک [[میدان مغناطیسی]] متغیر به همراه دارد. این دو میدان همیشه لازم و ملزوم یکدیگرند. برای تجسم [[میدان مغناطیسی]] متغیر، یک میله مغناطیسی را با یک دست بگیرید و یک قطب نما را به آن نزدیک کنید. در این حال میله مغناطیسی را به جلو و عقب بچرخانید. با این کار یک [[میدان مغناطیسی]] متغیر برقرار می شود که حرکت عقربه قطب نما آثار آن را معلوم می کند. در اینجا نیز می بینیم که مقداری از [[انرژی]] مغناطیسی در حال نوسان به قطب نما منتقل می شود. حتی اگر ماده ای مابین آن دو وجود نداشته باشد. اکنون تصویر کامل تری از [[نور]] داریم، یعنی [[نور]] را به صورت یک آشفتگی الکترومغناطیسی تجسم می کنیم. این آشفتگی الکترومغناطیسی با یک بار در حال نوسان ایجاد می شود که به طور همزمان یک [[میدان الکتریکی]] متغیر و یک میدان مغناطیسی متغیر به وجود میآورد. چون مؤلفه الکتریکی موج عامل همه آثار نوری است، و چون مؤلفه مغناطیسی همواره با میدان متغیر الکتریکی توأم است، از این پس ما فقط از مؤلفه الکتریکی سخن می گوییم. | به این ترتیب قسمتی از [[انرژی]] ذره ای در حال نوسان به ذره دیگر منتقل می شود، بدون آن که ماده ای مابین آن دو وجود داشته باشد. این مدل ناقصی است از سیر [[نور]] در فضای خالی. برای کامل شدن این مدل باید بدانیم که وقتی یک [[میدان الکتریکی]] متغیر ایجاد می شود، یک [[میدان مغناطیسی]] متغیر به همراه دارد. این دو میدان همیشه لازم و ملزوم یکدیگرند. برای تجسم [[میدان مغناطیسی]] متغیر، یک میله مغناطیسی را با یک دست بگیرید و یک قطب نما را به آن نزدیک کنید. در این حال میله مغناطیسی را به جلو و عقب بچرخانید. با این کار یک [[میدان مغناطیسی]] متغیر برقرار می شود که حرکت عقربه قطب نما آثار آن را معلوم می کند. در اینجا نیز می بینیم که مقداری از [[انرژی]] مغناطیسی در حال نوسان به قطب نما منتقل می شود. حتی اگر ماده ای مابین آن دو وجود نداشته باشد. اکنون تصویر کامل تری از [[نور]] داریم، یعنی [[نور]] را به صورت یک آشفتگی الکترومغناطیسی تجسم می کنیم. این آشفتگی الکترومغناطیسی با یک بار در حال نوسان ایجاد می شود که به طور همزمان یک [[میدان الکتریکی]] متغیر و یک میدان مغناطیسی متغیر به وجود میآورد. چون مؤلفه الکتریکی موج عامل همه آثار نوری است، و چون مؤلفه مغناطیسی همواره با میدان متغیر الکتریکی توأم است، از این پس ما فقط از مؤلفه الکتریکی سخن می گوییم. | ||
− | در یک قایق چگونه می شود متوجه شد که سنگی در آب افتاده است؟ از [[انرژی]] دریافتی که آن را بالا و پایین می برد. ما چگونه می دانیم که [[ستاره]] ای وجود دارد؟ با دریافت [[انرژی]] از [[ستاره]] و برهم کنشی که با چشم ما دارد. این انرژی در قالب [[امواج الکترومغناطیسی]] از [[ستاره]] به چشم ما انقال می یابد. چشم ما سیگنالی به مغز می فرستد و ما"[[ستاره]] را می بینیم." | + | در یک قایق چگونه می شود متوجه شد که سنگی در آب افتاده است؟ از [[انرژی]] دریافتی که آن را بالا و پایین می برد. ما چگونه می دانیم که [[ستاره]] ای وجود دارد؟ با دریافت [[انرژی]] از [[ستاره]] و برهم کنشی که با چشم ما دارد. این انرژی در قالب [[امواج الکترومغناطیسی]] از [[ستاره]] به چشم ما انقال می یابد. چشم ما سیگنالی به مغز می فرستد و ما می گوییم "[[ستاره]] را می بینیم." |
بار دیگر یادآور می شویم که [[نور]] تنها بخش کوچکی از [[طیف امواج الکترومغناطیسی|طیف الکترومغناطیس]] به شمار می آید، که شامل تابش رادیویی، گرمایی ([[پرتو فروسرخ|فروسرخ]])، [[پرتو فرابنفش|فرابنفش]]، [[پرتو ایکس|پرتوهای ایکس]]، و [[پرتو گاما|پرتوهای گاما]]ست.عامل اختلاف این تابش ها چیست؟ این عامل [[طول موج]] آن هاست. میتوانیم که [[طول موج]] در [[میدان الکتریکی]] متغیر را به صورت فاصله آشفتگی تلقی کنیم که یک نوسان کامل، مثلاً قله یک موج به قله دیگر، طی می کند. همچنین یادآور می شویم که همه انواع آشفتگی الکترومغناطیسی در فضای خالی با سرعت تقریباً 300000 کیلومتر بر ثانیه سیر می کنند؛ از این رو، اگر یک موج رادیویی در یک سیکل فاصله 1000 متر را طی میکند، سیکل و فاصله 300,000,000 متر را در یک ثانیه طی کند، تعداد سیکل های آن در هر ثانیه 300,000,000/1000 یعنی ثانیه/سیکل 300000 خواهد بود که آن را بسامد (فرکانس) آشفتگی موج می نامند. بنابراین، هر جا که بحثی از [[طول موج]] به میان می آید، میتوانید از تقسیم [[سرعت نور]] بر [[طول موج]] (البته، با واحد های یکسان) [[بسامد]] موج را محاسبه کنید. | بار دیگر یادآور می شویم که [[نور]] تنها بخش کوچکی از [[طیف امواج الکترومغناطیسی|طیف الکترومغناطیس]] به شمار می آید، که شامل تابش رادیویی، گرمایی ([[پرتو فروسرخ|فروسرخ]])، [[پرتو فرابنفش|فرابنفش]]، [[پرتو ایکس|پرتوهای ایکس]]، و [[پرتو گاما|پرتوهای گاما]]ست.عامل اختلاف این تابش ها چیست؟ این عامل [[طول موج]] آن هاست. میتوانیم که [[طول موج]] در [[میدان الکتریکی]] متغیر را به صورت فاصله آشفتگی تلقی کنیم که یک نوسان کامل، مثلاً قله یک موج به قله دیگر، طی می کند. همچنین یادآور می شویم که همه انواع آشفتگی الکترومغناطیسی در فضای خالی با سرعت تقریباً 300000 کیلومتر بر ثانیه سیر می کنند؛ از این رو، اگر یک موج رادیویی در یک سیکل فاصله 1000 متر را طی میکند، سیکل و فاصله 300,000,000 متر را در یک ثانیه طی کند، تعداد سیکل های آن در هر ثانیه 300,000,000/1000 یعنی ثانیه/سیکل 300000 خواهد بود که آن را بسامد (فرکانس) آشفتگی موج می نامند. بنابراین، هر جا که بحثی از [[طول موج]] به میان می آید، میتوانید از تقسیم [[سرعت نور]] بر [[طول موج]] (البته، با واحد های یکسان) [[بسامد]] موج را محاسبه کنید. |