تابش زمینه کیهانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی نجوم
پرش به: ناوبری، جستجو
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
سطر ۱: سطر ۱:
<div align="justify">{{نیازمند منبع}}
+
<div align="justify"> {{تکمیلی}}
  
== تابش زمینه کیهانی ==
 
  
وقتی [[گاز]] در یک سیستم بی دررو انبساط می یابد ، خنک می شود . این مساله در مورد عالم نیز درست است . در گذشته عالم بسیار و چگال تر از اکنون بود ، به حدی داغ بود که هیچ ماده پایداری نمی توانست تشکیل شود و عالم گازی متشکل از ذرات و [[فوتون]]ها بود . سرانجام ذرات ناپایدار به ذرات پایدار واپاشیده شدند و ذرات پایدار جمع شده تشکیل ماده دادند و فوتونهایی که عالم را پر کرده بودند باقی ماندند ولی [[طول موج]] آنها بر اثر انبساط کش آمده بود . اکنون این فوتونها [[دما]]ی بسیار کمتری دارند ولی هنوز عالم را به طور یکنواخت پر کرده اند .
+
[[پرونده:Cosmic.jpg|چپ|قاب]]
  
در سال 1965 پنزیاس و ویلسون آزمایشی انجام دادند که در آن از یک آنتن میکروموج استفاده کردند که در طول موج 35/7 سانتیمتر تنظیم شده بود ولی در این طول موج صدای سوتی ثبت شد که با تلاش فراوان برای رفع آن به نتیجه ای نرسیدند و دریافتند این نویز از چشمه ای نامشخص در تمام جهات ، روز و شب و تمام فصول توسط آنتن دریافت می شود و دمای آن را 1/3 کلوین تخمین زدند و به این نتیجه رسیدند که مربوط به انفجار بزرگ هستند .
 
  
[[پرونده:Cosmic.jpg|چپ|قاب]]
+
در سال 1965 ، آرنو پنزیاس (1933-) و رابرت ویلسن (1936-) کشف تابشی میکروموجی را اعلام کردند که به طور یکنواخت سرتاسر آسمان را اشغال می کرد و دمای جسم سیاه آن حدود 3/5 درجه ی کلوین بود . آن دو ، تقویت کننده ی رادیویی جدیدی را می آزمودند که گمان می رفت به طرزی استثنایی ، عاری از صدای اضافی باشد . برای چنین آزمونی چه راهی از این بهتر که رادیو طوری تنظیم شده باشد که هیچ صدایی از آن شنیده نشود ؟ آنها بعد از تلاش های بسیار در سنجش تمام چشمه های نوفه ی رادیویی اضافی ، به این نتیجه رسیدند که با پس زمینه ای فراگیر ، از تابشی در بسامد رادیویی مورد استفاده ی خود ، روبرو شده اند . پس از تبادل نظر با گروهی به سرپرستی رابرت دیک (1916-) وابسته به دانشگاه پرینستن ، روشن شد که آنها در واقع باقی مانده ی تابش ناشی از سرآغاز تشکیل عالم را شناسایی کرده اند .
 +
 
 +
با این حال نه گروه دیک و نه پنزیاس و ویلسن ، هیچ یک نمی دانستند که پیش بینی 17 سال پیش از آن تاریخ رالف آلفر (1921-) ، هانس بِته (1906-) و جورج گاموف (1904-1988) را محرز ساخته اند . با وجود این دمایی که توصیف کننده ی تابش شناسایی شده بود ، قدری با میزان پیش بینی شده تفاوت داشت . این تفاوت را می شد به حساب عوض شدن ساختار پذیرفته شده ی عالم گذاشت که در فاصله ی سال های 1948 تا 1965 به آن پی برده بودند . شناسایی این تابش و تایید دنباله ی آن در سایر بسامد ها ، بر صحت پیش بینی اساسی کیهان شناسی ، موسوم به مهبانگ (انفجار بزرگ) گواهی می داد .
 +
 
 +
انتقال به سرخ خطوط طیفی کهکشان های دور دست که 40 سال پیش از آن تاریخ ادوین هابل (1889-1953) آن را تفسیر کرده بود ، از انبساط عالم خبر می داد . یکی از تفسیرهایی که از چنین انبساطی صورت می گرفت این بود که عالم ، سر منشا دقیقی در فضا و زمان دارد . چنین عالمی در گذشته ی دور ، ساختار بسیار متفاوتی نسبا به وضیعت کنونی داشته است .
 +
 
 +
جورج گاموف و همکارانش مطرح ساخته بودند که عالم در مراحل پیشین خود به قدری داغ و چگال بوده است که بتواند واکنش های هسته ای را پیش بگیرد . در پی آن مراحل ابتدایی ، عالم در حال انبساط ، سرانجام به قدری سرد شد که هیدروژن یا ماده ی اصلی تشکیل دهنده ی آن ، برای [عبور] نور و امواج رادیویی به نسبت شفاف شد . می دانیم که این وضعیت هنگامی برای هیدروژن پیش می آید که دمای آن بین 5،000 تا 10،000 درجه ی کلوین باشد . در چنین نقطه ای از تحول عالم ، نور و ماده از یکدیگر مجزا می شوند . از آنجا که هر نقطه از عالم نسبت به هر نقطه ی دیگر عالم در حال انبساط است ، هر ناظر در عالم ، تمام کهکشان ها را در حال دور شدن از خود می بیند . هر چه فاصله ی اجرام بیشتر باشد ، سرعت دور شدن آن از یکدیگر نیز بیشتر است . در واقع سرعت آنها به طور مستقیم با فاصله شان متناسب است . و این آن چیزی است که شخص از فوران ماده از نقطه ای به خصوص در فضا و زمان می تواند انتظار داشته باشد . با این حال ، این انبساط ناشی از انبساط خود فضاست و نباید ساده انگارانه به آن ، همانند گریز کهکشان ها از یکدیگر ، در داخل فضایی مطلق نگریست ، چراکه خود فضا در حال انبساط است .
 +
 
 +
ضمن انبساط مسیر عبور نور در درون عالم کشیده تر می شود ، و نور سرخ تر و سردتر به نظر می رسد . اگر شخصی از تابشی مربوط به زمان های پیشین نمونه گیری کند ، تابش را ناشی از چشمه ای بسیار سردتر تشخیص خواهد داد . آهنگ انبساط عالم ، گمانه زنی در مورد دمای بایسته ی آن را ممکن می سازد . میزان کنونی آهنگ انبساط ، کاملا با دمای اندازه گیری شده ی فعلی که حدود 2/7 درجه ی کلوین است سازگاری دارد . صرف وجود داشتن چنین تابشی ، گواه محکمی برای تایید الگوی انبساطی عالم است که گاموف و همکارانش از آن دفاع می کردند و سرفرد هویل (1915-) آن را به طعنه ، کیهان شناسی "مهبانگ" نامیده است .
 +
 
 +
 
 +
== منابع ==
 +
 
 +
1. دانشنامه همگانی نجوم / بنیاد دانشنامه ی بزرگ فارسی
  
تصویر ، نقشه ای از تابش زمینه میکروموج آسمان را که توسط فضاپیمای cobe گرفته شده ، نشان می دهد ، سایه ها نوسانات دمای 0.00003 کلوین را مشخص می کنند تصور بر این است ماده تاریک در نواحی خنکتر جمع شده و هیدروژن را جذب کرده و [[کهکشان]] ها تشکیل می شوند.
 
طیفى كه از تابش زمینه كیهانى بدست امده از طیف جسم سیاه بیروى میكند
 
  
 
[[رده:اخترفیزیک]]
 
[[رده:اخترفیزیک]]
 
[[رده:کیهان‌شناسی]]
 
[[رده:کیهان‌شناسی]]

نسخهٔ ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۳۶

این نوشتار خرد توسط مؤلف آن تکمیل می‌شود . لطفا شکیبا باشید . 



Cosmic.jpg


در سال 1965 ، آرنو پنزیاس (1933-) و رابرت ویلسن (1936-) کشف تابشی میکروموجی را اعلام کردند که به طور یکنواخت سرتاسر آسمان را اشغال می کرد و دمای جسم سیاه آن حدود 3/5 درجه ی کلوین بود . آن دو ، تقویت کننده ی رادیویی جدیدی را می آزمودند که گمان می رفت به طرزی استثنایی ، عاری از صدای اضافی باشد . برای چنین آزمونی چه راهی از این بهتر که رادیو طوری تنظیم شده باشد که هیچ صدایی از آن شنیده نشود ؟ آنها بعد از تلاش های بسیار در سنجش تمام چشمه های نوفه ی رادیویی اضافی ، به این نتیجه رسیدند که با پس زمینه ای فراگیر ، از تابشی در بسامد رادیویی مورد استفاده ی خود ، روبرو شده اند . پس از تبادل نظر با گروهی به سرپرستی رابرت دیک (1916-) وابسته به دانشگاه پرینستن ، روشن شد که آنها در واقع باقی مانده ی تابش ناشی از سرآغاز تشکیل عالم را شناسایی کرده اند .

با این حال نه گروه دیک و نه پنزیاس و ویلسن ، هیچ یک نمی دانستند که پیش بینی 17 سال پیش از آن تاریخ رالف آلفر (1921-) ، هانس بِته (1906-) و جورج گاموف (1904-1988) را محرز ساخته اند . با وجود این دمایی که توصیف کننده ی تابش شناسایی شده بود ، قدری با میزان پیش بینی شده تفاوت داشت . این تفاوت را می شد به حساب عوض شدن ساختار پذیرفته شده ی عالم گذاشت که در فاصله ی سال های 1948 تا 1965 به آن پی برده بودند . شناسایی این تابش و تایید دنباله ی آن در سایر بسامد ها ، بر صحت پیش بینی اساسی کیهان شناسی ، موسوم به مهبانگ (انفجار بزرگ) گواهی می داد .

انتقال به سرخ خطوط طیفی کهکشان های دور دست که 40 سال پیش از آن تاریخ ادوین هابل (1889-1953) آن را تفسیر کرده بود ، از انبساط عالم خبر می داد . یکی از تفسیرهایی که از چنین انبساطی صورت می گرفت این بود که عالم ، سر منشا دقیقی در فضا و زمان دارد . چنین عالمی در گذشته ی دور ، ساختار بسیار متفاوتی نسبا به وضیعت کنونی داشته است .

جورج گاموف و همکارانش مطرح ساخته بودند که عالم در مراحل پیشین خود به قدری داغ و چگال بوده است که بتواند واکنش های هسته ای را پیش بگیرد . در پی آن مراحل ابتدایی ، عالم در حال انبساط ، سرانجام به قدری سرد شد که هیدروژن یا ماده ی اصلی تشکیل دهنده ی آن ، برای [عبور] نور و امواج رادیویی به نسبت شفاف شد . می دانیم که این وضعیت هنگامی برای هیدروژن پیش می آید که دمای آن بین 5،000 تا 10،000 درجه ی کلوین باشد . در چنین نقطه ای از تحول عالم ، نور و ماده از یکدیگر مجزا می شوند . از آنجا که هر نقطه از عالم نسبت به هر نقطه ی دیگر عالم در حال انبساط است ، هر ناظر در عالم ، تمام کهکشان ها را در حال دور شدن از خود می بیند . هر چه فاصله ی اجرام بیشتر باشد ، سرعت دور شدن آن از یکدیگر نیز بیشتر است . در واقع سرعت آنها به طور مستقیم با فاصله شان متناسب است . و این آن چیزی است که شخص از فوران ماده از نقطه ای به خصوص در فضا و زمان می تواند انتظار داشته باشد . با این حال ، این انبساط ناشی از انبساط خود فضاست و نباید ساده انگارانه به آن ، همانند گریز کهکشان ها از یکدیگر ، در داخل فضایی مطلق نگریست ، چراکه خود فضا در حال انبساط است .

ضمن انبساط مسیر عبور نور در درون عالم کشیده تر می شود ، و نور سرخ تر و سردتر به نظر می رسد . اگر شخصی از تابشی مربوط به زمان های پیشین نمونه گیری کند ، تابش را ناشی از چشمه ای بسیار سردتر تشخیص خواهد داد . آهنگ انبساط عالم ، گمانه زنی در مورد دمای بایسته ی آن را ممکن می سازد . میزان کنونی آهنگ انبساط ، کاملا با دمای اندازه گیری شده ی فعلی که حدود 2/7 درجه ی کلوین است سازگاری دارد . صرف وجود داشتن چنین تابشی ، گواه محکمی برای تایید الگوی انبساطی عالم است که گاموف و همکارانش از آن دفاع می کردند و سرفرد هویل (1915-) آن را به طعنه ، کیهان شناسی "مهبانگ" نامیده است .


منابع

1. دانشنامه همگانی نجوم / بنیاد دانشنامه ی بزرگ فارسی