فرضیه سحابی

از ویکی نجوم
پرش به: ناوبری، جستجو

فرضیه سحابی یا فرضیه نیروی گریز از مرکز[ویرایش]

فرضیه ی نیروی گریز از مرکز به افتخار سیمون لاپلاس (1827-1749)، ریاضیدان و منجم بزرگ فرانسوی که نخستین بار آنرا در سال 1796 ارائه کرد، فرضیه ی سحابی لاپلاس نامیده می شود.مطابق این نظریه ، زمانی خورشید توده ی قرص مانند گسترده ای از گاز سوزان بود که به کندی دوران می‌کرد و وسعت آن از مدار پلوتون، هم فراتر می رفت. سلسله ی حوادث زیرین موجب پیدایش سیارات گردید:

  1. این گاز سرد شد
  2. در نتیجه منقبض شد و شعاع قرص کاهش یافت
  3. کاهش شعاع موجب افزایش سرعت دورانی و درنتیجه افزایش نیروی گریز از مرکز شد.
  4. وقتی که مدار نیروی گریز از مرکز وارد بر بیرونی ترین نواحی خورشید بر نیروی جاذبه فزونی یافت، حلقه ای از بدنه اصلی خورشید جدا شد.
  5. حلقه گاز به تدریج به صورت کره ای انقباض یافت و یکی از سیارات شد.

خورشید باز هم سردتر شد و این فرآیند تکرار شد و سیارات دیگر بوجود آمدند.


انتقاد از نظریه ی لاپلاس[ویرایش]

گرچه این نظریه در نظر اول معقول می نماید ولی تأمل بیشتر در آن نشان می‌دهد که به هیچ روی قابل دفاع نیست، زیرا با چندین اصل بنیادی مکانیک ناسازگار است.دو تا ازاین ناسازگاری ها عبارتنداز:

  1. می‌توان نشان داد که حلقه ها پس از جداشدن از خورشید نمی‌توانستند به صورت جسمی واحد ، یا حتی اجسامی چند، انقباض یابند.بلکه نظریه فیزیکی نشان می‌دهد که قسمت اعظم ماده این حلقه ها باید مولکول به مولکول تبخیر و داخل فضا می شدند.باقی مانده آن درنتیجه اثرات کشندی خورشید بر حلقه باید به صورت تعداد بی شماری جسم به اندازه قلوه سنگ یا کوچکتر درمی آمدند.
  2. می‌توان نشان داد که حرکت وضعی (به دور خود) و انتقالی (به دور خورشید) سیاراتی که بدین طریق بوجود آمده باشند بایستی بسیار کندتر از آن باشد که در حال حاضر مشاهده می‌شود.( یا آن که خورشید باید بسیار سریع تر دوران کند).

به بیان دیگر خورشید باید صاحب قسمت اعظم تکانه زاویه ای منظومه شمسی باشد و همه ی سیارات و سیارک ها با هم تکانه زاویه ای اندکی داشته باشند.

کمیت فیزیکی که برای توصیف تکانه ناشی از حرکت مستدیر یک جسم بکار میرود ، تکانه زاویه ای نامیده می‌شود.بنا بر تعریف تکانه زاویه ای جسمی به جرمM و سرعتv در امتداد مدار و به فاصله r از مرکز آن برابر است با حاصل ضرب این سه کمیت یعنی:

M×v×r

واقعیات، این نظریه را کاملاً نقض می کند .خورشید با 99.9% جرم منظومه شمسی فقط 2% تکانه زاویه ای کل منظومه را دارد، در حالی که همه ی اعضای منظومه شمسی روی هم جرمی برابر 0.1% جرم کل و 98% تکانه زاویه ای کل را دارند.

مطابق این نظریه، سحابی اولیه، در حالی که سرد می‌شد می بایست متراکم شود و بخش اعظم تکانه زاویه ای را در جرم مرکزیش (خورشید) حفظ کند و به حلقه هایی که جدا می شوند فقط کسر کوچکی از این ماند دورانی اعطا شود. ولی واقعیت این است که خورشید فقط صاحب 2%از این تکانه ی حرکت دورانی است.

منبع[ویرایش]

کتاب نجوم به زبان ساده/ نوشته مایردگانی/ ترجمه محمدرضا خواجه پور