ماهیت موجی نور: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی نجوم
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
همه ما با الگوی موج که با انداختن سنگی در یک برکه آرام آب ایجاد می شود اشناییم.در این عمل انرژی حاصل از سقوط سنگ به آب منتقل می شود در سطح آب تغییر شکل ایجاد میکند و این تغییر شکل به صورت موج در تمام جهات به بیرون منتشر می شود.مولکول های آب متناوبا و به نحو بسیار بارز و قابل پیشگویی بالا و پایین می روند به این ترتیب مقداری از انرژی سقوط سنگ به جسم کوچکی مانند یک قایق اسباب بازی که در حاشیه ای از سطح آب قرار گرفته است می رسد و سبب بالا و پایین آمدن آن می شود.این عمل نشان میدهد که چگونه انرژی به وسیله امواج از نقطه ای به نقطه دیگر منتقل می شود.نور هم کمیتی است که بر اثر نوسان ذرات باردار ایجاد میشود اما انتقال آن از نقطه ای به نقطه دیگر سبب بالا و پایین رفتن ذرات نمی شود.البته این امری بدیهی است زیرا نور در خلا هم سیر می کند که در آنجا ذراتی وجود ندارند.بنابراین وقتی که از ماهیت موجی نور سخن می گوییم منظورمان توالی تغییرات نغناطیسی و الکتریکی و نمایش منحنی این تغییرات است که به صورت موج جلوه می کند.
+
همه ما با الگوي موج كه با انداختن سنگي در يك بركة آرام آب ايجاد مي شود، آشناييم. در اين عمل انرژي حاصل از سقوط سنگ به آب منتقل مي شود، در سطح آب تغير شكل ايجاد مي كند، و اين تغيير شكل به صورت موج در تمام جهات به بيرون (كناره هاي بركه)‌منتشر مي شود. مولكول هاي آب متناوباً و به نحو بسيار بارز و قابل پيشگويي، بالا و پايين مي روند، به اين ترتيب مقداري از انرژي سقوط سنگ به جسم كوچكي مانند يك قايق كوچك اسباب بازي كه در حاشيه اي از سطح آب قرار گرفته است مي رسد، و سبب بالا و پايين رفتن آن مي شود. اين عمل نشان مي دهد كه چگونه انرژي به وسيله امواج از نقطه اي به نقطه ي ديگر منتقل مي شود. نور هم كميتي است كه بر اثر نوسان (بالا و پايين رفتن)‌ ذرات باردار ايجاد مي شود، اما انتقال آن از نقطه اي به نقطه ي ديگر سبب بالا و پايين رفتن ذرات نمي شود. اين امر بديهي است، زيرا نور در خلأ هم سير مي كند كه در آنجا ذراتي وجود ندارد.  
  
شاید پدیده باردار شدن الکتریکی را در وقتی که روی یک فرش راه می روید تجربه کرده باشید.جسم کوچکی را در نظر بگیرید که باردار شده و در حال سکون است.فضای اطراف این جسم باردار را میتوان به صورت یک میدان تلقی کرد.هر گاه ذره باردار دیگری به این میدان وارد شود نیروی ثابتی بر آن وارد می شود.اگر بار ذره ازمون مانند بار ذره ثابت باشد مثلا هر دو مثبت باشند بر ذره آزمون نیرویی دافعه وارد می شود و اگر بار ذره آزمون مخالف بار ذره ثابت باشد بر آن نیروی جاذبه وارد خواهد آمد.حال اگر ذره اول نوسان کند ذره آزمون دستخوش یک میدان متغیر می شود و با به نوسان در آمدن به این تاثیر پاسخ می دهد.
+
بنابراين، وقتي كه از ماهيت موجي نور سخن مي گوييم، منظورمان توالي تغييرات مغناطيسي و الكتريكي و نمايش منحني اين تغييرات است كه به صورت نور جلوه مي كند.
  
به این ترتیب قسمتی از انرژی ذره ای در حال نوسان به ذره دیگر منتقل می شود بدون آن که ماده ای ما بین آن دو وجود داشته باشد.این مدل ناقصی است از سیر نور در فضای خالی.برای کامل شدن این مدل باید بدانیم که وقتی یک میدان الکتریکی متغیر ایجاد می شود یک میدان مغناطیسی متغیر به همراه دارد.این دو میدان همیشه لازم و ملزوم یکدیگرند.برای تجسم میدان مغناطیسی متغیر یک میله ی مغناطیسی را با یک دست بگیرید و یک قطب نما را به آن نزدیک کنید.در این حال میله مغناطیسی را به جلو و عقب بچرخانید.با این کار یک میدان مغناطیسی متغیر برقرار می شود که در حرکت عقربه قطب نما آثار آن را معلوم می کند.در اینجا نیز میبینیم که مقداری از انرژی مغناطیسی در حال نوسان به قطب نما منتقل می شود.حتی اگر ماده ای ما بین آن دو وجود نداشته باشد.اکنون تصویر کاملتری از نور داریم یعنی نور را به صورت یک آشفتگی الکترومغناطیسی تجسم می کنیم.این آشفتگی الکترومغناطیسی با یک بار الکتریکی در حال نوسان ایجاد می شود که به طور همزمان یک میدان الکتریکی متغیر و یک میدان مغناطیسی متغیر به وجود می آورد.چون مولفه الکتریکی موج عامل همه آثار نوری است و چون مولفه مغناطیسی همواره با میدان متغیر الکتریکی توام است از این پس ما فقط از مولفه الکتریکی سخن می گوییم.
+
شايد پديدة باردار شدن الكتريكي را در وقتي كه روي يك فرش راه مي رويد تجربه كرده باشيد. جسم كوچكي را در نظر بگيريد كه باردار شده و در حال سكون است، فضاي اطراف اين جسم باردار ("منطقه نفوذ" آن) را مي توان به صورت يك ميدان تلقي كرد. هرگاه ذره (آزمون)‌ بار ديگري به اين ميدان وارد شود، نيروي ثابتي بر آن وارد مي آيد. اگر بار ذره آزمون مانند بار ذرات ثابت باشد، مثلاً هر دو مثبت باشند، بر ذره آزمون نيروي، دافعه ( رانش) وارد مي آيد و اگر بار ذره آزمون مخالف (ناهمنام) بار ذره ثابت باشد، بر آن نيروي جاذبه (ربايشي) وارد خواهد آمد. حال اگر ذره اول، نوسان كند، ذره آزمون دستخوش يك ميدان متغير مي شود و با به نوسان درآمدن به اين تاثير پاسخ مي دهد.
در یک قایق چگونه می شود متوجه شد که سنگی در آب افتاده است؟از طریق انرژی دریافتی که آن را بالا و پایین می برد.ما چگونه می دانیم که ستاره ای وجود دارد؟با دریافت انرژی از ستاره و بر هم کنشی که با چشم ما دارد.این انرژی در قالب امواج الکترومغناطیسی از ستاره به چشم ما انتقال می یابد.چشم ما سیگنالی به مغز می فرستد و ما می گوییم ستاره را می بینیم.
+
 
بار دیگر یاد آور می شویم که نور تنها بخش کوچکی از طیف الکترومغناطیسی به شمار می آید،که شامل تابش رادیویی،گرمایی،فرابنفش،پرتو های ایکس و پرتو های گاماست.عامل اختلاف این تابش ها چیست؟این عامل طول موج آنهاست.می توانیم یک طول موج در میدان الکتریکی متغیر را به صورت فاصله اشفتگی تلقی کنیم که یک نوسان کامل مثلا از قله یک موج به قله موج دیگر طی می کند.همچنین یاد اور می شویم که همه انواع اشفتگی های الکترومغناطیسی در فضای خالی با سرعت تغریبا ـــــــــــــــــــــ سیر می کند؛از این رو،اگر یک موج رادیویی در یک سیکل فاصله 1000 متر را طی کند؛می گوییم طول موج آن 1000 متر است.بدیهی است که اگر موجی 1000 متر را در یک سیکل و فاصله ــــــــــــــــــــ را در یک ثانیه طی کند،تعداد سیکل های آن در هر ثانیه ـــــــــــــــــ یعنی ـــــــــــــــــ خواهد بود که آن را بسامد آشفتگی موج می نامند.بنابراین هر جا که بحثی از طول موج به میان می آید،می توانید از تقسیم سرعت نور بر طول موج بسامد موج را حساب کنید.
+
به اين ترتيب قسمتي از انرژي ذره اي در حال نوسان به ذره ديگر منتقل مي شود، بدون آن كه ماده اي مابين آن دو وجود داشته باشد. اين مدل ناقصي است از سير نور در فضاي خالي. براي كامل شدن اين مدل بايد بدانيم كه وقتي يك ميدان الكتريكي متغير ايجاد مي شود، يك ميدان مغناطيسي متغير به همراه دارد. اين دو ميدان هميشه لازم و ملزوم يكديگرند. براي تجسم ميدان مغناطيسي متغير، يك ميلة مغناطيسي را با يك دست بگيريد و يك قطبنما را به آن نزديك كنيد. در اين حال ميلة مغناطيسي را به جلو و عقب بچرخانيد. با اين كار يك ميدان مغناطيسي متغير برقرار مي شود كه حركت عقربه قطبنما آثار آن را معلوم مي كند. در اينجا نيز مي بينيم كه مقداري از انرژي مغناطيسي در حال نوسان به قطبنما منتقل مي شود. حتي اگر ماده اي مابين آن دو وجود نداشته باشد. اكنون تصوير كامل تري از نور داريم، يعني نور را به صورت يك آشفتگي الكترومغناطيسي تجسم مي كنيم. اين آشفتگي الكترومغناطيسي با يك بار در حال نوسان ايجاد مي شود كه به طور همزمان يك ميدان الكتريكي متغير و يك ميدان مغناطيسي متغير به وجود مي‌آورد. چون مؤلفة الكتريكي موج عامل همة آثار نوري است، و چون مؤلفة مغناطيسي همواره با ميدان متغير الكتريكي توأم است، از اين پس ما فقط از مؤلفة الكتريكي سخن مي گوييم.
طول موج های سیگنال هایی را که روی موج رادیویی ــــــــ دریافت میکنیم در گستره 200 تاــــــــ متر قرار دارند،در  حالی که رادیو اماتور،نوعا از طول موج های 2 تا ــــــــــــمتر استفاده میکند.رادیو اخترشناسان به خصوص به امواج رادیویی ما بین ـــــــــــــــــــ علاقه مند شدند. د
+
 
 +
در يك قايق چگونه مي شود متوجه شد كه سنگي در آب افتاده است؟ از انرژي دريافتي كه آن را بالا و پايين مي برد. ما چگونه مي دانيم كه ستاره اي وجود دارد؟ با دريافت انرژي از ستاره و برهم كنشي كه با چشم ما دارد. اين انرژي در قالب امواج الكترومغاطيسي از ستاره به چشم ما انقال مي يابد. چشم ما سيگنالي به مغز مي فرستد و ما مي گوييم "‌ستاره را مي بينيم."
 +
 
 +
بار ديگر يادآور مي شويم كه نور تنها بخش كوچكي از طيف الكترومغناطيس به شمار مي آيد، كه شامل تابش راديويي، گرمايي (فروسرخ)، فرابنفش،‌ پرتوهاي ايكس، و پرتوهاي گاماست.عامل اختلاف اين تابش ها چيست؟ اين عامل طول موج آن هاست. مي توانيم كه طول موج در ميدان الكتريكي متغير را به صورت فاصلة آشفتگي تلقي كنيم كه يك نوسان كامل، مثلاً قلة يك موج به قلة ديگر، طي مي كند. همچنين يادآور مي شويم كه همة انواع آشفتگي الكترومغناطيسي در فضاي خالي با سرعت تقريباً 300000 كيلومتر بر ثانيه سير مي كنند؛ از اين رو، اگر يك موج راديويي در يك سيكل فاصله 1000 متر را طي ميكند، سيكل و فاصله 300,000,000 متر را در يك ثانيه طي كند، تعداد سيكل هاي آن در هر ثانيه 300,000,000/1000 يعني ثانيه/سيكل 300000 خواهد بود كه آن را بسامد (فركانس) آشفتگي موج مي نامند. بنابراين، هر جا كه بحثي از طول موج به ميان مي آيد، مي توانيد از تقسيم سرعت نور بر طول موج (البته، با واحد هاي يكسان) بسامد موج را محاسبه كنيد.
 +
 
 +
طول موج هاي سيگنال هايي را كه روي امواج راديويي AM دريافت مي كنيم، در گسترة 200 تا 500 متر قرار دارند، در حالي كه راديو آماتور، نوعاً از طول موج هاي 2 تا 160 متر استفاده مي كند. راديو اخترشناسان به خصوص به امواج راديويي ما بين 0.001 متر  (1ميليمتر) و ا متر علاقه مندند.طول موج نورهاي مرئي بسيار كوتاه و در گستره 10-7×4 تا 10-7×7  قرار دارد و طول موج تابش هاي فرابنفش، پرتوهاي ايكس و گاما از اين هم كوتاه ترند. [1]

نسخهٔ ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۰۷

همه ما با الگوي موج كه با انداختن سنگي در يك بركة آرام آب ايجاد مي شود، آشناييم. در اين عمل انرژي حاصل از سقوط سنگ به آب منتقل مي شود، در سطح آب تغير شكل ايجاد مي كند، و اين تغيير شكل به صورت موج در تمام جهات به بيرون (كناره هاي بركه)‌منتشر مي شود. مولكول هاي آب متناوباً و به نحو بسيار بارز و قابل پيشگويي، بالا و پايين مي روند، به اين ترتيب مقداري از انرژي سقوط سنگ به جسم كوچكي مانند يك قايق كوچك اسباب بازي كه در حاشيه اي از سطح آب قرار گرفته است مي رسد، و سبب بالا و پايين رفتن آن مي شود. اين عمل نشان مي دهد كه چگونه انرژي به وسيله امواج از نقطه اي به نقطه ي ديگر منتقل مي شود. نور هم كميتي است كه بر اثر نوسان (بالا و پايين رفتن)‌ ذرات باردار ايجاد مي شود، اما انتقال آن از نقطه اي به نقطه ي ديگر سبب بالا و پايين رفتن ذرات نمي شود. اين امر بديهي است، زيرا نور در خلأ هم سير مي كند كه در آنجا ذراتي وجود ندارد.

بنابراين، وقتي كه از ماهيت موجي نور سخن مي گوييم، منظورمان توالي تغييرات مغناطيسي و الكتريكي و نمايش منحني اين تغييرات است كه به صورت نور جلوه مي كند.

شايد پديدة باردار شدن الكتريكي را در وقتي كه روي يك فرش راه مي رويد تجربه كرده باشيد. جسم كوچكي را در نظر بگيريد كه باردار شده و در حال سكون است، فضاي اطراف اين جسم باردار ("منطقه نفوذ" آن) را مي توان به صورت يك ميدان تلقي كرد. هرگاه ذره (آزمون)‌ بار ديگري به اين ميدان وارد شود، نيروي ثابتي بر آن وارد مي آيد. اگر بار ذره آزمون مانند بار ذرات ثابت باشد، مثلاً هر دو مثبت باشند، بر ذره آزمون نيروي، دافعه ( رانش) وارد مي آيد و اگر بار ذره آزمون مخالف (ناهمنام) بار ذره ثابت باشد، بر آن نيروي جاذبه (ربايشي) وارد خواهد آمد. حال اگر ذره اول، نوسان كند، ذره آزمون دستخوش يك ميدان متغير مي شود و با به نوسان درآمدن به اين تاثير پاسخ مي دهد.

به اين ترتيب قسمتي از انرژي ذره اي در حال نوسان به ذره ديگر منتقل مي شود، بدون آن كه ماده اي مابين آن دو وجود داشته باشد. اين مدل ناقصي است از سير نور در فضاي خالي. براي كامل شدن اين مدل بايد بدانيم كه وقتي يك ميدان الكتريكي متغير ايجاد مي شود، يك ميدان مغناطيسي متغير به همراه دارد. اين دو ميدان هميشه لازم و ملزوم يكديگرند. براي تجسم ميدان مغناطيسي متغير، يك ميلة مغناطيسي را با يك دست بگيريد و يك قطبنما را به آن نزديك كنيد. در اين حال ميلة مغناطيسي را به جلو و عقب بچرخانيد. با اين كار يك ميدان مغناطيسي متغير برقرار مي شود كه حركت عقربه قطبنما آثار آن را معلوم مي كند. در اينجا نيز مي بينيم كه مقداري از انرژي مغناطيسي در حال نوسان به قطبنما منتقل مي شود. حتي اگر ماده اي مابين آن دو وجود نداشته باشد. اكنون تصوير كامل تري از نور داريم، يعني نور را به صورت يك آشفتگي الكترومغناطيسي تجسم مي كنيم. اين آشفتگي الكترومغناطيسي با يك بار در حال نوسان ايجاد مي شود كه به طور همزمان يك ميدان الكتريكي متغير و يك ميدان مغناطيسي متغير به وجود مي‌آورد. چون مؤلفة الكتريكي موج عامل همة آثار نوري است، و چون مؤلفة مغناطيسي همواره با ميدان متغير الكتريكي توأم است، از اين پس ما فقط از مؤلفة الكتريكي سخن مي گوييم.

در يك قايق چگونه مي شود متوجه شد كه سنگي در آب افتاده است؟ از انرژي دريافتي كه آن را بالا و پايين مي برد. ما چگونه مي دانيم كه ستاره اي وجود دارد؟ با دريافت انرژي از ستاره و برهم كنشي كه با چشم ما دارد. اين انرژي در قالب امواج الكترومغاطيسي از ستاره به چشم ما انقال مي يابد. چشم ما سيگنالي به مغز مي فرستد و ما مي گوييم "‌ستاره را مي بينيم."

بار ديگر يادآور مي شويم كه نور تنها بخش كوچكي از طيف الكترومغناطيس به شمار مي آيد، كه شامل تابش راديويي، گرمايي (فروسرخ)، فرابنفش،‌ پرتوهاي ايكس، و پرتوهاي گاماست.عامل اختلاف اين تابش ها چيست؟ اين عامل طول موج آن هاست. مي توانيم كه طول موج در ميدان الكتريكي متغير را به صورت فاصلة آشفتگي تلقي كنيم كه يك نوسان كامل، مثلاً قلة يك موج به قلة ديگر، طي مي كند. همچنين يادآور مي شويم كه همة انواع آشفتگي الكترومغناطيسي در فضاي خالي با سرعت تقريباً 300000 كيلومتر بر ثانيه سير مي كنند؛ از اين رو، اگر يك موج راديويي در يك سيكل فاصله 1000 متر را طي ميكند، سيكل و فاصله 300,000,000 متر را در يك ثانيه طي كند، تعداد سيكل هاي آن در هر ثانيه 300,000,000/1000 يعني ثانيه/سيكل 300000 خواهد بود كه آن را بسامد (فركانس) آشفتگي موج مي نامند. بنابراين، هر جا كه بحثي از طول موج به ميان مي آيد، مي توانيد از تقسيم سرعت نور بر طول موج (البته، با واحد هاي يكسان) بسامد موج را محاسبه كنيد.

طول موج هاي سيگنال هايي را كه روي امواج راديويي AM دريافت مي كنيم، در گسترة 200 تا 500 متر قرار دارند، در حالي كه راديو آماتور، نوعاً از طول موج هاي 2 تا 160 متر استفاده مي كند. راديو اخترشناسان به خصوص به امواج راديويي ما بين 0.001 متر (1ميليمتر) و ا متر علاقه مندند.طول موج نورهاي مرئي بسيار كوتاه و در گستره 10-7×4 تا 10-7×7 قرار دارد و طول موج تابش هاي فرابنفش، پرتوهاي ايكس و گاما از اين هم كوتاه ترند. [1]