جسم سیاه: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی نجوم
پرش به: ناوبری، جستجو
جز (جایگزینی متن - 'می توان' به 'می‌توان')
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند منبع}} {{نوشتار خرد}}
+
جسمی است که در تمام [[طول موج]] ها [[تابش]] می کند و اگر [[نور]]ی به آن تابیده شود بازتابی از آن رخ نمی دهد. می‌توان [[ستاره|ستارگان]] را با دقت بالایی جسم سیاه در نظر گرفت.
 
+
با تقریب خوبی می‌توان یک جسم توخالی با سطح درونی کاملا بازتابی را که روزنه ی کوچکی برای ورود و خروج [[نور]] دارد یک جسم سیاه در نظر گرفت. تابشی که از راه این روزنه وارد جسم شود احتمال خیلی کمی دارد که از آن خارج شود. این تابش به طور پی در پی در سطوح درونی این جسم بازتاب می شود و در هر بازتاب مقداری از آن چذب خواهد شد. اگر از درون روزنه ی جسم به درونه آن نگاه کنیم سیاه خواهد بود.  
جسمی است که در تمام [[طول موج]] ها [[تابش]] می کند و اگر [[نور]]ی به آن تابیده شود بازتابی از آن رخ نمی دهد. می توان [[ستارگان]] را با دقت بالایی جسم سیاه در نظر گرفت.
+
اگر جسم سیاه را داغ کنیم،از خود [[تابش الکترومغناطیسی]] خواهد داشت. [[طیف]] این تابش مستقل از جنس جسم سیاه است و فقط به [[دما]]ی آن وابسته خواهد بود. بررسی جسم سیاه و تفسیر دقیق آن به وسیله ی [[پلانک]] یکی از بنیان های [[نظریه]] ی [[مکانیک کوانتومی]] را پایه گذاری کرد.  
با تقریب خوبی می توان یک جسم توخالی با سطح درونی کاملا بازتابی را که روزنه ی کوچکی برای ورود و خروج [[نور]] دارد یک جسم سیاه در نظر گرفت. تابشی که از راه این روزنه وارد جسم شود احتمال خیلی کمی دارد که از آن خارج شود. این تابش به طور پی در پی در سطوح درونی این جسم بازتاب می شود و در هر بازتاب مقداری از آن چذب خواهد شد. اگر از درون روزنه ی جسم به درونه آن نگاه کنیم سیاه خواهد بود.  
 
اگر جسم سیاه را داغ کنیم،از خود [[تابش الکترومغناطیسی]] خواهد داشت. [[طیف]] این تابش مستقل از جنس جسم سیاه است و فقط به [[دما]]ی آن وابسته خواهد بود. بررسی جسم سیاه و تفسیر دقیق آن به وسیله ی [[پلانک]] یکی از بنیان های [[نظریه]] ی [[مکانیک کوآنتومی]] را پایه گذاری کرد.  
 
 
[[پرونده:Black body.svg|300px|thumb|left|در این تصویر طیف تابشی یک جسم سیاه در دماهای مختلف همراه با مقایسه ای از مدل فیزیک کلاسیک برای توضیح این پدیده نمایش داده شده است.]]
 
[[پرونده:Black body.svg|300px|thumb|left|در این تصویر طیف تابشی یک جسم سیاه در دماهای مختلف همراه با مقایسه ای از مدل فیزیک کلاسیک برای توضیح این پدیده نمایش داده شده است.]]
  
سطر ۹: سطر ۷:
 
[[رده:فیزیک]]
 
[[رده:فیزیک]]
  
==مفهوم جسم سياه==
+
==مفهوم جسم سیاه==
  
بر حسب تعريف، هر جسمي كه فقط جزيي از انرژي تابشي را بتواند جذب كند و جزء ديگر را بازتاب
+
بر حسب تعریف، هر جسمی که فقط جزیی از انرژی تابشی را بتواند جذب کند و جزء دیگر را بازتاب
داده و يا از خود عبور دهد، اصطلاحاً جسم حقيقي ( يا معمولي ) ناميده مي شود. بررسيها نشان داده است
+
داده و یا از خود عبور دهد، اصطلاحاً جسم حقیقی ( یا معمولی ) نامیده می شود. بررسی ها نشان داده است
كه در بين اجسام معمولي، سطح صيقلي فلزات (آينه) كمترين قدرت جذب انرژي تابشي ( حدود 6 درصد )
+
که در بین اجسام معمولی، سطح صیقلی فلزات (آینه) کمترین قدرت جذب انرژی تابشی ( حدود 6 درصد )
را دارد و قسمت عمدة آن را بازتاب مي دهد. بديهي است كه هر چه سطح جسم ناهموارتر باشد. مقدار
+
را دارد و قسمت عمدة آن را بازتاب می دهد. بدیهی است که هر چه سطح جسم ناهموارتر باشد. مقدار
بيشتري از انرژي تابشي را مي تواند جذب كند.
+
بیشتری از انرژی تابشی را می‌تواند جذب کند.
هر جسمي كه بتواند در دماي معمولي، تمامي انرژي تابشهايي را كه با هر طول موج و تحت هر زاويه
+
هر جسمی که بتواند در دمای معمولی، تمامی انرژی تابشهایی را که با هر طول موج و تحت هر زاویه
اي كه بر آن بتابد، جذب كند، اصطلاحاً جسم سياه ناميده مي شود. بديهي است كه هر گاه جسم سياه در
+
ای که بر آن بتابد، جذب کند، اصطلاحاً جسم سیاه نامیده می شود. بدیهی است که هر گاه جسم سیاه در
محيطي كه دماي كمتري دارد. قرار گيرد، مي تواند تمامي تابشهاي جذب شده را نشر دهد. يعني جسم سياه
+
محیطی که دمای کمتری دارد. قرار گیرد، می‌تواند تمامی تابشهای جذب شده را نشر دهد. یعنی جسم سیاه
هم جذب كنندة كامل و هم نشر دهندة كامل است. هر چند چنين جسمي ممكن است وجود خارجي نداشته
+
هم جذب کنندة کامل و هم نشر دهندة کامل است. هر چند چنین جسمی ممکن است وجود خارجی نداشته
باشد ولي تا حدي مي توان به آن دسترسي پيدا كرد. در عمل براي دست يافتن به جسمي كه تقريباً مانند
+
باشد ولی تا حدی می‌توان به آن دسترسی پیدا کرد. در عمل برای دست یافتن به جسمی که تقریباً مانند
جسم سياه عمل كند، حفره اي در ديواره يك كوره كه جدار داخلي آن كاملاً دوده اندود بوده و به تعداد
+
جسم سیاه عمل کند، حفره ای در دیواره یک کوره که جدار داخلی آن کاملاً دوده اندود بوده و به تعداد
زيادي از پره هاي دوده اندود مجهز باشد، ايجاد مي كنند. در اين صورت تقريباً 97 درصد انرژي پرتوهايي
+
زیادی از پره های دوده اندود مجهز باشد، ایجاد می کنند. در این صورت تقریباً 97 درصد انرژی پرتوهایی
كه به داخل آن حفره بتابند، جذب مي شوند.
+
که به داخل آن حفره بتابند، جذب می شوند.
==مفهوم تابش جسم سياه==
+
==مفهوم تابش جسم سیاه==
تابشهاي گرمايي ( تابش زير قرمز ) كه طول موج آنها از طول موج تابشهاي مرئي بزرگتر و انرژي آنها
+
تابشهای گرمایی ( تابش زیر قرمز ) که طول موج آنها از طول موج تابشهای مرئی بزرگتر و انرژی آنها
كمتر است و منحصراً بر اثر تحريك گرمايي اتم هاي جسم به وجود مي آيند، تابش جسم سياه ناميده مي
+
کمتر است و منحصراً بر اثر تحریک گرمایی اتم های جسم به وجود می آیند، تابش جسم سیاه نامیده می
 
شود.
 
شود.
چنين تابشي به ماهيت جسم يا منبعي كه آن را از خود منتشر مي كند، بستگي ندارد، بلكه به دماي
+
چنین تابشی به ماهیت جسم یا منبعی که آن را از خود منتشر می کند، بستگی ندارد، بلکه به دمای
آن جسم وابسته است. از آنجايي كه اين نوع تابشها، مرئي نبوده و در نتيجه، اگر منبع نوراني خارجي وجود
+
آن جسم وابسته است. از آنجایی که این نوع تابشها، مرئی نبوده و در نتیجه، اگر منبع نورانی خارجی وجود
نداشته باشد، جسمي كه آنها را تابش مي كند نيز ديده نمي شود و سياه به نظر مي آيد، از اين رو، اصطلاحاً
+
نداشته باشد، جسمی که آنها را تابش می کند نیز دیده نمی شود و سیاه به نظر می آید، از این رو، اصطلاحاً
تابش جسم سياه ناميده شده است.
+
تابش جسم سیاه نامیده شده است.
بديهي است با بالا رفتن دما، جسم سياه مي تواند تابشهايي با طول موج هاي كوتاهتري را منتشر
+
بدیهی است با بالا رفتن دما، جسم سیاه می‌تواند تابشهایی با طول موج های کوتاهتری را منتشر
كند. مثلاً در دماهاي پائين تر از 1000 كلوين، فقط پرتوهاي زير قرمز تابش مي شوند ( تابشهاي گرمايي ) كه
+
کند. مثلاً در دماهای پائین تر از 1000 کلوین، فقط پرتوهای زیر قرمز تابش می شوند ( تابشهای گرمایی ) که
ديده نمي شوند.
+
دیده نمی شوند.
بين 2000 تا 3000 درجه كلوين ( دماي كمان الكتريكي و رشته تنگستن ) پرتوهاي مرئي نيز تابش
+
بین 2000 تا 3000 درجه کلوین ( دمای کمان الکتریکی و رشته تنگستن ) پرتوهای مرئی نیز تابش
مي شود ولي تابشهاي گرمايي شدت بيشتري دارد و جسم به رنگ سرخ ديده مي شود. ولي بين دماهاي
+
می شود ولی تابشهای گرمایی شدت بیشتری دارد و جسم به رنگ سرخ دیده می شود. ولی بین دماهای
4000 تا 6000 درجه كلوين ( دماي سطح خورشيد ) علاوه بر پرتوهاي زير قرمز و مرئي، پرتوهاي فرابنفش
+
4000 تا 6000 درجه کلوین ( دمای سطح خورشید ) علاوه بر پرتوهای زیر قرمز و مرئی، پرتوهای فرابنفش
نيز تابش مي شود و جسم به تدريج به رنگهاي قرمز، نارنجي، زرد و سرانجام سفيد ديده مي شود.
+
نیز تابش می شود و جسم به تدریج به رنگهای قرمز، نارنجی، زرد و سرانجام سفید دیده می شود.
لومر 1 و پرينگشايم 2 ( در سال 1899 ) با انجام آزمايشها و بررسي نتايج حاصل از آنها توانستند
+
لومر 1 و پرینگشایم 2 ( در سال 1899 ) با انجام آزمایشها و بررسی نتایج حاصل از آنها توانستند
نمودار تغييرات انرژي تابشي جسم سياه يا جسم ملتهب را نسبت به طول موج ( طيف انرژي ) در دماهاي
+
نمودار تغییرات انرژی تابشی جسم سیاه یا جسم ملتهب را نسبت به طول موج ( طیف انرژی ) در دماهای
مختلف طبق شكل زير بدست آورند. با در نظر گرفتن اصول نظرية كلاسيك تابشهاي الكترومغناطيسي،
+
مختلف طبق شکل زیر بدست آورند. با در نظر گرفتن اصول نظریة کلاسیک تابشهای الکترومغناطیسی،
روند اين نمودارها غير منتظره و بسياري از جنبه هاي آن غير قابل توجيه بود. زيرا بر خلاف آنچه كه براساس
+
روند این نمودارها غیر منتظره و بسیاری از جنبه های آن غیر قابل توجیه بود. زیرا بر خلاف آنچه که براساس
نظرية كلاسيك تابشهاي الكترومغناطيس پيش بيني مي شد، انرژي تابشي جسم سياه، متناسب با توان
+
نظریة کلاسیک تابشهای الکترومغناطیس پیش بینی می شد، انرژی تابشی جسم سیاه، متناسب با توان
فركانس يعني متناسب با عكس مجذور طول موج افزايش نمي يابد. بلكه در هر دما، به تدريج كه طول موج
+
فرکانس یعنی متناسب با عکس مجذور طول موج افزایش نمی یابد. بلکه در هر دما، به تدریج که طول موج
كوتاهتر مي شود، ابتدا انرژي تابشي افزايش يافته و پس از رسيدن به يك مقدار ماكزيمم، رو به كاهش مي
+
کوتاهتر می شود، ابتدا انرژی تابشی افزایش یافته و پس از رسیدن به یک مقدار ماکزیمم، رو به کاهش می
 
گذارد.
 
گذارد.
نمودار هاي توزيع (طيف) انرژي تابشي يك جسم سياه نسبت به طول موج در دماهاي مختلف
+
نمودار های توزیع (طیف) انرژی تابشی یک جسم سیاه نسبت به طول موج در دماهای مختلف
علاوه بر آن در هر دما، طول موجي كه به ازاي آن، انرژي تابشي جسم سياه به مقدار ماكزيمم خود مي
+
علاوه بر آن در هر دما، طول موجی که به ازای آن، انرژی تابشی جسم سیاه به مقدار ماکزیمم خود می
رسد، كوتاهتر مي شود.
+
رسد، کوتاهتر می شود.
به منظور توجيه چنين روندهاي غير منتظره اي، روابطي ارائه شد كه هيچ يك نمي توانستند مبناي
+
به منظور توجیه چنین روندهای غیر منتظره ای، روابطی ارائه شد که هیچ یک نمی‌توانستند مبنای
درستي براي توجيه كامل روند نتايج تجربي مربوط به تابش جسم سياه باشند. پلانك 3 ، به منظور ارائه يك
+
درستی برای توجیه کامل روند نتایج تجربی مربوط به تابش جسم سیاه باشند. پلانک 3 ، به منظور ارائه یک
زير بناي نظري قابل قبول براي توجيه نتايج تجربي تابش جسم سياه و جسم ملتهب در سال 1900 نظرية
+
زیر بنای نظری قابل قبول برای توجیه نتایج تجربی تابش جسم سیاه و جسم ملتهب در سال 1900 نظریة
كاملاً تازه اي به شرح زير بيان داشت كه نظرية كوانتومي تابش ناميده شده است:
+
کاملاً تازه ای به شرح زیر بیان داشت که نظریة کوانتومی تابش نامیده شده است:
بر خلاف نظرية كلاسيك، يك نوسان كننده، نمي تواند تمام مقادير پيوسته انرژي را در برداشته باشد.
+
بر خلاف نظریة کلاسیک، یک نوسان کننده، نمی‌تواند تمام مقادیر پیوسته انرژی را در برداشته باشد.
بلكه بايد قبول كرد كه در هر شرايطي داراي مقدار مشخصي انرژي است. هر يك از اين مقادير مشخص
+
بلکه باید قبول کرد که در هر شرایطی دارای مقدار مشخصی انرژی است. هر یک از این مقادیر مشخص
) است. يعني مي توان نوشت: e انرژي، مضارب درستي از يك واحد بنيادي انرژي به نام كوآنتوم انرژي (
+
) است. یعنی می‌توان نوشت: e انرژی، مضارب درستی از یک واحد بنیادی انرژی به نام کوآنتوم انرژی (
 
E = ne
 
E = ne
عدد درستي است كه عدد كوانتومي ناميده مي شود و مي توان تمام اعداد درست مثبت و صفر n كه
+
عدد درستی است که عدد کوانتومی نامیده می شود و می‌توان تمام اعداد درست مثبت و صفر n که
 
را به آن نسبت داد.
 
را به آن نسبت داد.
هر نوسان كننده، فقط هنگامي مي تواند مقداري از انرژي خود را تابش كند كه داراي سطوح انرژي
+
هر نوسان کننده، فقط هنگامی می‌تواند مقداری از انرژی خود را تابش کند که دارای سطوح انرژی
سقوط كند (E1) به سطح انرژي مجاز پايين تر (E2 ) مشخص و مجازي باشد و از يك سطح انرژي مجاز بالاتر
+
سقوط کند (E1) به سطح انرژی مجاز پایین تر (E2 ) مشخص و مجازی باشد و از یک سطح انرژی مجاز بالاتر
كه در اين صورت، تفاوت انرژي دو سطح را به صورت يك كوانتوم انرژي تابش مي كند، يعني مي توان نوشت:
+
که در این صورت، تفاوت انرژی دو سطح را به صورت یک کوانتوم انرژی تابش می کند، یعنی می‌توان نوشت:
 
e = E2 - E1
 
e = E2 - E1
به ازاي هر طول موج، يك كوانتوم مشخص تابش مي شود كه مقدار آن با عكس طول موج و يا با
+
به ازای هر طول موج، یک کوانتوم مشخص تابش می شود که مقدار آن با عکس طول موج و یا با
فركانس تابش متناسب بوده و از رابطه زير قابل محاسبه است:
+
فرکانس تابش متناسب بوده و از رابطه زیر قابل محاسبه است:
 
e = hv
 
e = hv
ثابتي است كه به ثابت پلانك معروف شد. و مقدار آن برابر h فركانس تابش و v كه در آن
+
ثابتی است که به ثابت پلانک معروف شد. و مقدار آن برابر h فرکانس تابش و v که در آن
6.626 است . اين رابطه را با توجه به اينكه ´10-34 Js l
+
6.626 است . این رابطه را با توجه به اینکه ´10-34 Js l
است ،مي توان به صورت زير نوشت : v = c
+
است ،می‌توان به صورت زیر نوشت : v = c
 
l
 
l
 
e = hc
 
e = hc
كه نشان مي دهد، بر خلاف نظرية كلاسيك انرژي ، E = nhv : با توجه به روابط بالا، مي توان نوشت
+
که نشان می دهد، بر خلاف نظریة کلاسیک انرژی ، E = nhv : با توجه به روابط بالا، می‌توان نوشت
تابشي با فركانس تابش متناسب است ( نه با توان دوم آن )
+
تابشی با فرکانس تابش متناسب است ( نه با توان دوم آن )
در توجيه پيوسته به نظر آمدن تابشهاي الكترومغناطيس، پلانك، فرض كرد كه هر نوسان كننده، يك
+
در توجیه پیوسته به نظر آمدن تابشهای [[الکترومغناطیس]]، [[پلانک]]، فرض کرد که هر نوسان کننده، یک
كوانتوم انرژي متناسب متناسب با فركانس خاص خود را تابش مي كند. چون تعداد نوسان كننده ها در جسم
+
کوانتوم انرژی متناسب متناسب با فرکانس خاص خود را تابش می کند. چون تعداد نوسان کننده ها در جسم
تابش كننده، فوق العاده زياد است و هر كدام با فركانس معيني نوسان مي كنند، امكان تابش تمام كوانتوم
+
تابش کننده، فوق العاده زیاد است و هر کدام با فرکانس معینی نوسان می کنند، امکان تابش تمام کوانتوم
هاي قابل تصور به وسيلة جسم ملتهب يا جسم سياه وجود دارد. از اين رو، تابش آنها پيوسته به نظر مي آيد.
+
های قابل تصور به وسیلة جسم ملتهب یا جسم سیاه وجود دارد. از این رو، تابش آنها پیوسته به نظر می آید.
در توجيه وجود ماكزيمم در نمودارها، پلانك فرض كرد كه به ازاي هر دما، فركانس مناسبي (فركانس
+
در توجیه وجود ماکزیمم در نمودارها، پلانک فرض کرد که به ازای هر دما، فرکانس مناسبی (فرکانس
غالب) وجود دارد كه تعداد بيشتر ي از نوسان كننده ها با آن فركانس نوسان مي كنند. در نتيجه، انرژي
+
غالب) وجود دارد که تعداد بیشتر ی از نوسان کننده ها با آن فرکانس نوسان می کنند. در نتیجه، انرژی
تابش جسم سياه عمدتاً شامل كوانتوم هاي مربوط به چنين فركانسي خواهد بود، در صورتي كه كوانتوم هاي
+
تابش جسم سیاه عمدتاً شامل کوانتوم های مربوط به چنین فرکانسی خواهد بود، در صورتی که کوانتوم های
كوچكتر و يا بزرگتر، امكان تابش كمتري دارند.
+
کوچکتر و یا بزرگتر، امکان تابش کمتری دارند.
در پاسخ به اين پرسش كه چرا با بالا رفتن دما، نقطه ماكزيمم در نمودارهاي شكل، به سمت طول
+
در پاسخ به این پرسش که چرا با بالا رفتن دما، نقطه ماکزیمم در نمودارهای شکل، به سمت طول
موجهاي كوتاهتر جابجا مي شود، پلانك فرض كرد كه فركانس نوسان كننده ها، از جمله فركانس غالب
+
موجهای کوتاهتر جابجا می شود، پلانک فرض کرد که فرکانس نوسان کننده ها، از جمله فرکانس غالب
نيز در جهت كوتاهتر شدن، جابجا مي شود. (lmax ) افزايش يافته، طول موج نظير آن
+
نیز در جهت کوتاهتر شدن، جابجا می شود. (lmax ) افزایش یافته، طول موج نظیر آن
در مورد شدت انرژي تابشي جسم سياه، پلانك برخلاف طرفداران نظرية كلاسيك پيشنهاد كرد كه
+
در مورد شدت انرژی تابشی جسم سیاه، پلانک برخلاف طرفداران نظریة کلاسیک پیشنهاد کرد که
اين شدت با تعداد كوانتوم هايي كه در واحد زمان از واحد سطح جسم تابش مي شود متناسب است.
+
این شدت با تعداد کوانتوم هایی که در واحد زمان از واحد سطح جسم تابش می شود متناسب است.
  
 
==منبع==
 
==منبع==
 
olympiad.roshd.ir
 
olympiad.roshd.ir

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۴۵

جسمی است که در تمام طول موج ها تابش می کند و اگر نوری به آن تابیده شود بازتابی از آن رخ نمی دهد. می‌توان ستارگان را با دقت بالایی جسم سیاه در نظر گرفت. با تقریب خوبی می‌توان یک جسم توخالی با سطح درونی کاملا بازتابی را که روزنه ی کوچکی برای ورود و خروج نور دارد یک جسم سیاه در نظر گرفت. تابشی که از راه این روزنه وارد جسم شود احتمال خیلی کمی دارد که از آن خارج شود. این تابش به طور پی در پی در سطوح درونی این جسم بازتاب می شود و در هر بازتاب مقداری از آن چذب خواهد شد. اگر از درون روزنه ی جسم به درونه آن نگاه کنیم سیاه خواهد بود. اگر جسم سیاه را داغ کنیم،از خود تابش الکترومغناطیسی خواهد داشت. طیف این تابش مستقل از جنس جسم سیاه است و فقط به دمای آن وابسته خواهد بود. بررسی جسم سیاه و تفسیر دقیق آن به وسیله ی پلانک یکی از بنیان های نظریه ی مکانیک کوانتومی را پایه گذاری کرد.

پرونده:Black body.svg
در این تصویر طیف تابشی یک جسم سیاه در دماهای مختلف همراه با مقایسه ای از مدل فیزیک کلاسیک برای توضیح این پدیده نمایش داده شده است.

مفهوم جسم سیاه[ویرایش]

بر حسب تعریف، هر جسمی که فقط جزیی از انرژی تابشی را بتواند جذب کند و جزء دیگر را بازتاب داده و یا از خود عبور دهد، اصطلاحاً جسم حقیقی ( یا معمولی ) نامیده می شود. بررسی ها نشان داده است که در بین اجسام معمولی، سطح صیقلی فلزات (آینه) کمترین قدرت جذب انرژی تابشی ( حدود 6 درصد ) را دارد و قسمت عمدة آن را بازتاب می دهد. بدیهی است که هر چه سطح جسم ناهموارتر باشد. مقدار بیشتری از انرژی تابشی را می‌تواند جذب کند. هر جسمی که بتواند در دمای معمولی، تمامی انرژی تابشهایی را که با هر طول موج و تحت هر زاویه ای که بر آن بتابد، جذب کند، اصطلاحاً جسم سیاه نامیده می شود. بدیهی است که هر گاه جسم سیاه در محیطی که دمای کمتری دارد. قرار گیرد، می‌تواند تمامی تابشهای جذب شده را نشر دهد. یعنی جسم سیاه هم جذب کنندة کامل و هم نشر دهندة کامل است. هر چند چنین جسمی ممکن است وجود خارجی نداشته باشد ولی تا حدی می‌توان به آن دسترسی پیدا کرد. در عمل برای دست یافتن به جسمی که تقریباً مانند جسم سیاه عمل کند، حفره ای در دیواره یک کوره که جدار داخلی آن کاملاً دوده اندود بوده و به تعداد زیادی از پره های دوده اندود مجهز باشد، ایجاد می کنند. در این صورت تقریباً 97 درصد انرژی پرتوهایی که به داخل آن حفره بتابند، جذب می شوند.

مفهوم تابش جسم سیاه[ویرایش]

تابشهای گرمایی ( تابش زیر قرمز ) که طول موج آنها از طول موج تابشهای مرئی بزرگتر و انرژی آنها کمتر است و منحصراً بر اثر تحریک گرمایی اتم های جسم به وجود می آیند، تابش جسم سیاه نامیده می شود. چنین تابشی به ماهیت جسم یا منبعی که آن را از خود منتشر می کند، بستگی ندارد، بلکه به دمای آن جسم وابسته است. از آنجایی که این نوع تابشها، مرئی نبوده و در نتیجه، اگر منبع نورانی خارجی وجود نداشته باشد، جسمی که آنها را تابش می کند نیز دیده نمی شود و سیاه به نظر می آید، از این رو، اصطلاحاً تابش جسم سیاه نامیده شده است. بدیهی است با بالا رفتن دما، جسم سیاه می‌تواند تابشهایی با طول موج های کوتاهتری را منتشر کند. مثلاً در دماهای پائین تر از 1000 کلوین، فقط پرتوهای زیر قرمز تابش می شوند ( تابشهای گرمایی ) که دیده نمی شوند. بین 2000 تا 3000 درجه کلوین ( دمای کمان الکتریکی و رشته تنگستن ) پرتوهای مرئی نیز تابش می شود ولی تابشهای گرمایی شدت بیشتری دارد و جسم به رنگ سرخ دیده می شود. ولی بین دماهای 4000 تا 6000 درجه کلوین ( دمای سطح خورشید ) علاوه بر پرتوهای زیر قرمز و مرئی، پرتوهای فرابنفش نیز تابش می شود و جسم به تدریج به رنگهای قرمز، نارنجی، زرد و سرانجام سفید دیده می شود. لومر 1 و پرینگشایم 2 ( در سال 1899 ) با انجام آزمایشها و بررسی نتایج حاصل از آنها توانستند نمودار تغییرات انرژی تابشی جسم سیاه یا جسم ملتهب را نسبت به طول موج ( طیف انرژی ) در دماهای مختلف طبق شکل زیر بدست آورند. با در نظر گرفتن اصول نظریة کلاسیک تابشهای الکترومغناطیسی، روند این نمودارها غیر منتظره و بسیاری از جنبه های آن غیر قابل توجیه بود. زیرا بر خلاف آنچه که براساس نظریة کلاسیک تابشهای الکترومغناطیس پیش بینی می شد، انرژی تابشی جسم سیاه، متناسب با توان فرکانس یعنی متناسب با عکس مجذور طول موج افزایش نمی یابد. بلکه در هر دما، به تدریج که طول موج کوتاهتر می شود، ابتدا انرژی تابشی افزایش یافته و پس از رسیدن به یک مقدار ماکزیمم، رو به کاهش می گذارد. نمودار های توزیع (طیف) انرژی تابشی یک جسم سیاه نسبت به طول موج در دماهای مختلف علاوه بر آن در هر دما، طول موجی که به ازای آن، انرژی تابشی جسم سیاه به مقدار ماکزیمم خود می رسد، کوتاهتر می شود. به منظور توجیه چنین روندهای غیر منتظره ای، روابطی ارائه شد که هیچ یک نمی‌توانستند مبنای درستی برای توجیه کامل روند نتایج تجربی مربوط به تابش جسم سیاه باشند. پلانک 3 ، به منظور ارائه یک زیر بنای نظری قابل قبول برای توجیه نتایج تجربی تابش جسم سیاه و جسم ملتهب در سال 1900 نظریة کاملاً تازه ای به شرح زیر بیان داشت که نظریة کوانتومی تابش نامیده شده است: بر خلاف نظریة کلاسیک، یک نوسان کننده، نمی‌تواند تمام مقادیر پیوسته انرژی را در برداشته باشد. بلکه باید قبول کرد که در هر شرایطی دارای مقدار مشخصی انرژی است. هر یک از این مقادیر مشخص ) است. یعنی می‌توان نوشت: e انرژی، مضارب درستی از یک واحد بنیادی انرژی به نام کوآنتوم انرژی ( E = ne عدد درستی است که عدد کوانتومی نامیده می شود و می‌توان تمام اعداد درست مثبت و صفر n که را به آن نسبت داد. هر نوسان کننده، فقط هنگامی می‌تواند مقداری از انرژی خود را تابش کند که دارای سطوح انرژی سقوط کند (E1) به سطح انرژی مجاز پایین تر (E2 ) مشخص و مجازی باشد و از یک سطح انرژی مجاز بالاتر که در این صورت، تفاوت انرژی دو سطح را به صورت یک کوانتوم انرژی تابش می کند، یعنی می‌توان نوشت: e = E2 - E1 به ازای هر طول موج، یک کوانتوم مشخص تابش می شود که مقدار آن با عکس طول موج و یا با فرکانس تابش متناسب بوده و از رابطه زیر قابل محاسبه است: e = hv ثابتی است که به ثابت پلانک معروف شد. و مقدار آن برابر h فرکانس تابش و v که در آن 6.626 است . این رابطه را با توجه به اینکه ´10-34 Js l است ،می‌توان به صورت زیر نوشت : v = c l e = hc که نشان می دهد، بر خلاف نظریة کلاسیک انرژی ، E = nhv : با توجه به روابط بالا، می‌توان نوشت تابشی با فرکانس تابش متناسب است ( نه با توان دوم آن ) در توجیه پیوسته به نظر آمدن تابشهای الکترومغناطیس، پلانک، فرض کرد که هر نوسان کننده، یک کوانتوم انرژی متناسب متناسب با فرکانس خاص خود را تابش می کند. چون تعداد نوسان کننده ها در جسم تابش کننده، فوق العاده زیاد است و هر کدام با فرکانس معینی نوسان می کنند، امکان تابش تمام کوانتوم های قابل تصور به وسیلة جسم ملتهب یا جسم سیاه وجود دارد. از این رو، تابش آنها پیوسته به نظر می آید. در توجیه وجود ماکزیمم در نمودارها، پلانک فرض کرد که به ازای هر دما، فرکانس مناسبی (فرکانس غالب) وجود دارد که تعداد بیشتر ی از نوسان کننده ها با آن فرکانس نوسان می کنند. در نتیجه، انرژی تابش جسم سیاه عمدتاً شامل کوانتوم های مربوط به چنین فرکانسی خواهد بود، در صورتی که کوانتوم های کوچکتر و یا بزرگتر، امکان تابش کمتری دارند. در پاسخ به این پرسش که چرا با بالا رفتن دما، نقطه ماکزیمم در نمودارهای شکل، به سمت طول موجهای کوتاهتر جابجا می شود، پلانک فرض کرد که فرکانس نوسان کننده ها، از جمله فرکانس غالب نیز در جهت کوتاهتر شدن، جابجا می شود. (lmax ) افزایش یافته، طول موج نظیر آن در مورد شدت انرژی تابشی جسم سیاه، پلانک برخلاف طرفداران نظریة کلاسیک پیشنهاد کرد که این شدت با تعداد کوانتوم هایی که در واحد زمان از واحد سطح جسم تابش می شود متناسب است.

منبع[ویرایش]

olympiad.roshd.ir