جسم سیاه: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی نجوم
پرش به: ناوبری، جستجو
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
سطر ۹: سطر ۹:
 
[[رده:فیزیک]]
 
[[رده:فیزیک]]
  
==مفهوم جسم سياه==
+
==مفهوم جسم سیاه==
  
بر حسب تعريف، هر جسمي كه فقط جزيي از انرژي تابشي را بتواند جذب كند و جزء ديگر را بازتاب
+
بر حسب تعریف، هر جسمی كه فقط جزیی از انرژی تابشی را بتواند جذب كند و جزء دیگر را بازتاب
داده و يا از خود عبور دهد، اصطلاحاً جسم حقيقي ( يا معمولي ) ناميده مي شود. بررسيها نشان داده است
+
داده و یا از خود عبور دهد، اصطلاحاً جسم حقیقی ( یا معمولی ) نامیده می شود. بررسیها نشان داده است
كه در بين اجسام معمولي، سطح صيقلي فلزات (آينه) كمترين قدرت جذب انرژي تابشي ( حدود 6 درصد )
+
كه در بین اجسام معمولی، سطح صیقلی فلزات (آینه) كمترین قدرت جذب انرژی تابشی ( حدود 6 درصد )
را دارد و قسمت عمدة آن را بازتاب مي دهد. بديهي است كه هر چه سطح جسم ناهموارتر باشد. مقدار
+
را دارد و قسمت عمدة آن را بازتاب می دهد. بدیهی است كه هر چه سطح جسم ناهموارتر باشد. مقدار
بيشتري از انرژي تابشي را مي تواند جذب كند.
+
بیشتری از انرژی تابشی را می تواند جذب كند.
هر جسمي كه بتواند در دماي معمولي، تمامي انرژي تابشهايي را كه با هر طول موج و تحت هر زاويه
+
هر جسمی كه بتواند در دمای معمولی، تمامی انرژی تابشهایی را كه با هر طول موج و تحت هر زاویه
اي كه بر آن بتابد، جذب كند، اصطلاحاً جسم سياه ناميده مي شود. بديهي است كه هر گاه جسم سياه در
+
ای كه بر آن بتابد، جذب كند، اصطلاحاً جسم سیاه نامیده می شود. بدیهی است كه هر گاه جسم سیاه در
محيطي كه دماي كمتري دارد. قرار گيرد، مي تواند تمامي تابشهاي جذب شده را نشر دهد. يعني جسم سياه
+
محیطی كه دمای كمتری دارد. قرار گیرد، می تواند تمامی تابشهای جذب شده را نشر دهد. یعنی جسم سیاه
هم جذب كنندة كامل و هم نشر دهندة كامل است. هر چند چنين جسمي ممكن است وجود خارجي نداشته
+
هم جذب كنندة كامل و هم نشر دهندة كامل است. هر چند چنین جسمی ممكن است وجود خارجی نداشته
باشد ولي تا حدي مي توان به آن دسترسي پيدا كرد. در عمل براي دست يافتن به جسمي كه تقريباً مانند
+
باشد ولی تا حدی می توان به آن دسترسی پیدا كرد. در عمل برای دست یافتن به جسمی كه تقریباً مانند
جسم سياه عمل كند، حفره اي در ديواره يك كوره كه جدار داخلي آن كاملاً دوده اندود بوده و به تعداد
+
جسم سیاه عمل كند، حفره ای در دیواره یك كوره كه جدار داخلی آن كاملاً دوده اندود بوده و به تعداد
زيادي از پره هاي دوده اندود مجهز باشد، ايجاد مي كنند. در اين صورت تقريباً 97 درصد انرژي پرتوهايي
+
زیادی از پره های دوده اندود مجهز باشد، ایجاد می كنند. در این صورت تقریباً 97 درصد انرژی پرتوهایی
كه به داخل آن حفره بتابند، جذب مي شوند.
+
كه به داخل آن حفره بتابند، جذب می شوند.
==مفهوم تابش جسم سياه==
+
==مفهوم تابش جسم سیاه==
تابشهاي گرمايي ( تابش زير قرمز ) كه طول موج آنها از طول موج تابشهاي مرئي بزرگتر و انرژي آنها
+
تابشهای گرمایی ( تابش زیر قرمز ) كه طول موج آنها از طول موج تابشهای مرئی بزرگتر و انرژی آنها
كمتر است و منحصراً بر اثر تحريك گرمايي اتم هاي جسم به وجود مي آيند، تابش جسم سياه ناميده مي
+
كمتر است و منحصراً بر اثر تحریك گرمایی اتم های جسم به وجود می آیند، تابش جسم سیاه نامیده می
 
شود.
 
شود.
چنين تابشي به ماهيت جسم يا منبعي كه آن را از خود منتشر مي كند، بستگي ندارد، بلكه به دماي
+
چنین تابشی به ماهیت جسم یا منبعی كه آن را از خود منتشر می كند، بستگی ندارد، بلكه به دمای
آن جسم وابسته است. از آنجايي كه اين نوع تابشها، مرئي نبوده و در نتيجه، اگر منبع نوراني خارجي وجود
+
آن جسم وابسته است. از آنجایی كه این نوع تابشها، مرئی نبوده و در نتیجه، اگر منبع نورانی خارجی وجود
نداشته باشد، جسمي كه آنها را تابش مي كند نيز ديده نمي شود و سياه به نظر مي آيد، از اين رو، اصطلاحاً
+
نداشته باشد، جسمی كه آنها را تابش می كند نیز دیده نمی شود و سیاه به نظر می آید، از این رو، اصطلاحاً
تابش جسم سياه ناميده شده است.
+
تابش جسم سیاه نامیده شده است.
بديهي است با بالا رفتن دما، جسم سياه مي تواند تابشهايي با طول موج هاي كوتاهتري را منتشر
+
بدیهی است با بالا رفتن دما، جسم سیاه می تواند تابشهایی با طول موج های كوتاهتری را منتشر
كند. مثلاً در دماهاي پائين تر از 1000 كلوين، فقط پرتوهاي زير قرمز تابش مي شوند ( تابشهاي گرمايي ) كه
+
كند. مثلاً در دماهای پائین تر از 1000 كلوین، فقط پرتوهای زیر قرمز تابش می شوند ( تابشهای گرمایی ) كه
ديده نمي شوند.
+
دیده نمی شوند.
بين 2000 تا 3000 درجه كلوين ( دماي كمان الكتريكي و رشته تنگستن ) پرتوهاي مرئي نيز تابش
+
بین 2000 تا 3000 درجه كلوین ( دمای كمان الكتریكی و رشته تنگستن ) پرتوهای مرئی نیز تابش
مي شود ولي تابشهاي گرمايي شدت بيشتري دارد و جسم به رنگ سرخ ديده مي شود. ولي بين دماهاي
+
می شود ولی تابشهای گرمایی شدت بیشتری دارد و جسم به رنگ سرخ دیده می شود. ولی بین دماهای
4000 تا 6000 درجه كلوين ( دماي سطح خورشيد ) علاوه بر پرتوهاي زير قرمز و مرئي، پرتوهاي فرابنفش
+
4000 تا 6000 درجه كلوین ( دمای سطح خورشید ) علاوه بر پرتوهای زیر قرمز و مرئی، پرتوهای فرابنفش
نيز تابش مي شود و جسم به تدريج به رنگهاي قرمز، نارنجي، زرد و سرانجام سفيد ديده مي شود.
+
نیز تابش می شود و جسم به تدریج به رنگهای قرمز، نارنجی، زرد و سرانجام سفید دیده می شود.
لومر 1 و پرينگشايم 2 ( در سال 1899 ) با انجام آزمايشها و بررسي نتايج حاصل از آنها توانستند
+
لومر 1 و پرینگشایم 2 ( در سال 1899 ) با انجام آزمایشها و بررسی نتایج حاصل از آنها توانستند
نمودار تغييرات انرژي تابشي جسم سياه يا جسم ملتهب را نسبت به طول موج ( طيف انرژي ) در دماهاي
+
نمودار تغییرات انرژی تابشی جسم سیاه یا جسم ملتهب را نسبت به طول موج ( طیف انرژی ) در دماهای
مختلف طبق شكل زير بدست آورند. با در نظر گرفتن اصول نظرية كلاسيك تابشهاي الكترومغناطيسي،
+
مختلف طبق شكل زیر بدست آورند. با در نظر گرفتن اصول نظریة كلاسیك تابشهای الكترومغناطیسی،
روند اين نمودارها غير منتظره و بسياري از جنبه هاي آن غير قابل توجيه بود. زيرا بر خلاف آنچه كه براساس
+
روند این نمودارها غیر منتظره و بسیاری از جنبه های آن غیر قابل توجیه بود. زیرا بر خلاف آنچه كه براساس
نظرية كلاسيك تابشهاي الكترومغناطيس پيش بيني مي شد، انرژي تابشي جسم سياه، متناسب با توان
+
نظریة كلاسیك تابشهای الكترومغناطیس پیش بینی می شد، انرژی تابشی جسم سیاه، متناسب با توان
فركانس يعني متناسب با عكس مجذور طول موج افزايش نمي يابد. بلكه در هر دما، به تدريج كه طول موج
+
فركانس یعنی متناسب با عكس مجذور طول موج افزایش نمی یابد. بلكه در هر دما، به تدریج كه طول موج
كوتاهتر مي شود، ابتدا انرژي تابشي افزايش يافته و پس از رسيدن به يك مقدار ماكزيمم، رو به كاهش مي
+
كوتاهتر می شود، ابتدا انرژی تابشی افزایش یافته و پس از رسیدن به یك مقدار ماكزیمم، رو به كاهش می
 
گذارد.
 
گذارد.
نمودار هاي توزيع (طيف) انرژي تابشي يك جسم سياه نسبت به طول موج در دماهاي مختلف
+
نمودار های توزیع (طیف) انرژی تابشی یك جسم سیاه نسبت به طول موج در دماهای مختلف
علاوه بر آن در هر دما، طول موجي كه به ازاي آن، انرژي تابشي جسم سياه به مقدار ماكزيمم خود مي
+
علاوه بر آن در هر دما، طول موجی كه به ازای آن، انرژی تابشی جسم سیاه به مقدار ماكزیمم خود می
رسد، كوتاهتر مي شود.
+
رسد، كوتاهتر می شود.
به منظور توجيه چنين روندهاي غير منتظره اي، روابطي ارائه شد كه هيچ يك نمي توانستند مبناي
+
به منظور توجیه چنین روندهای غیر منتظره ای، روابطی ارائه شد كه هیچ یك نمی توانستند مبنای
درستي براي توجيه كامل روند نتايج تجربي مربوط به تابش جسم سياه باشند. پلانك 3 ، به منظور ارائه يك
+
درستی برای توجیه كامل روند نتایج تجربی مربوط به تابش جسم سیاه باشند. پلانك 3 ، به منظور ارائه یك
زير بناي نظري قابل قبول براي توجيه نتايج تجربي تابش جسم سياه و جسم ملتهب در سال 1900 نظرية
+
زیر بنای نظری قابل قبول برای توجیه نتایج تجربی تابش جسم سیاه و جسم ملتهب در سال 1900 نظریة
كاملاً تازه اي به شرح زير بيان داشت كه نظرية كوانتومي تابش ناميده شده است:
+
كاملاً تازه ای به شرح زیر بیان داشت كه نظریة كوانتومی تابش نامیده شده است:
بر خلاف نظرية كلاسيك، يك نوسان كننده، نمي تواند تمام مقادير پيوسته انرژي را در برداشته باشد.
+
بر خلاف نظریة كلاسیك، یك نوسان كننده، نمی تواند تمام مقادیر پیوسته انرژی را در برداشته باشد.
بلكه بايد قبول كرد كه در هر شرايطي داراي مقدار مشخصي انرژي است. هر يك از اين مقادير مشخص
+
بلكه باید قبول كرد كه در هر شرایطی دارای مقدار مشخصی انرژی است. هر یك از این مقادیر مشخص
) است. يعني مي توان نوشت: e انرژي، مضارب درستي از يك واحد بنيادي انرژي به نام كوآنتوم انرژي (
+
) است. یعنی می توان نوشت: e انرژی، مضارب درستی از یك واحد بنیادی انرژی به نام كوآنتوم انرژی (
 
E = ne
 
E = ne
عدد درستي است كه عدد كوانتومي ناميده مي شود و مي توان تمام اعداد درست مثبت و صفر n كه
+
عدد درستی است كه عدد كوانتومی نامیده می شود و می توان تمام اعداد درست مثبت و صفر n كه
 
را به آن نسبت داد.
 
را به آن نسبت داد.
هر نوسان كننده، فقط هنگامي مي تواند مقداري از انرژي خود را تابش كند كه داراي سطوح انرژي
+
هر نوسان كننده، فقط هنگامی می تواند مقداری از انرژی خود را تابش كند كه دارای سطوح انرژی
سقوط كند (E1) به سطح انرژي مجاز پايين تر (E2 ) مشخص و مجازي باشد و از يك سطح انرژي مجاز بالاتر
+
سقوط كند (E1) به سطح انرژی مجاز پایین تر (E2 ) مشخص و مجازی باشد و از یك سطح انرژی مجاز بالاتر
كه در اين صورت، تفاوت انرژي دو سطح را به صورت يك كوانتوم انرژي تابش مي كند، يعني مي توان نوشت:
+
كه در این صورت، تفاوت انرژی دو سطح را به صورت یك كوانتوم انرژی تابش می كند، یعنی می توان نوشت:
 
e = E2 - E1
 
e = E2 - E1
به ازاي هر طول موج، يك كوانتوم مشخص تابش مي شود كه مقدار آن با عكس طول موج و يا با
+
به ازای هر طول موج، یك كوانتوم مشخص تابش می شود كه مقدار آن با عكس طول موج و یا با
فركانس تابش متناسب بوده و از رابطه زير قابل محاسبه است:
+
فركانس تابش متناسب بوده و از رابطه زیر قابل محاسبه است:
 
e = hv
 
e = hv
ثابتي است كه به ثابت پلانك معروف شد. و مقدار آن برابر h فركانس تابش و v كه در آن
+
ثابتی است كه به ثابت پلانك معروف شد. و مقدار آن برابر h فركانس تابش و v كه در آن
6.626 است . اين رابطه را با توجه به اينكه ´10-34 Js l
+
6.626 است . این رابطه را با توجه به اینكه ´10-34 Js l
است ،مي توان به صورت زير نوشت : v = c
+
است ،می توان به صورت زیر نوشت : v = c
 
l
 
l
 
e = hc
 
e = hc
كه نشان مي دهد، بر خلاف نظرية كلاسيك انرژي ، E = nhv : با توجه به روابط بالا، مي توان نوشت
+
كه نشان می دهد، بر خلاف نظریة كلاسیك انرژی ، E = nhv : با توجه به روابط بالا، می توان نوشت
تابشي با فركانس تابش متناسب است ( نه با توان دوم آن )
+
تابشی با فركانس تابش متناسب است ( نه با توان دوم آن )
در توجيه پيوسته به نظر آمدن تابشهاي الكترومغناطيس، پلانك، فرض كرد كه هر نوسان كننده، يك
+
در توجیه پیوسته به نظر آمدن تابشهای الكترومغناطیس، پلانك، فرض كرد كه هر نوسان كننده، یك
كوانتوم انرژي متناسب متناسب با فركانس خاص خود را تابش مي كند. چون تعداد نوسان كننده ها در جسم
+
كوانتوم انرژی متناسب متناسب با فركانس خاص خود را تابش می كند. چون تعداد نوسان كننده ها در جسم
تابش كننده، فوق العاده زياد است و هر كدام با فركانس معيني نوسان مي كنند، امكان تابش تمام كوانتوم
+
تابش كننده، فوق العاده زیاد است و هر كدام با فركانس معینی نوسان می كنند، امكان تابش تمام كوانتوم
هاي قابل تصور به وسيلة جسم ملتهب يا جسم سياه وجود دارد. از اين رو، تابش آنها پيوسته به نظر مي آيد.
+
های قابل تصور به وسیلة جسم ملتهب یا جسم سیاه وجود دارد. از این رو، تابش آنها پیوسته به نظر می آید.
در توجيه وجود ماكزيمم در نمودارها، پلانك فرض كرد كه به ازاي هر دما، فركانس مناسبي (فركانس
+
در توجیه وجود ماكزیمم در نمودارها، پلانك فرض كرد كه به ازای هر دما، فركانس مناسبی (فركانس
غالب) وجود دارد كه تعداد بيشتر ي از نوسان كننده ها با آن فركانس نوسان مي كنند. در نتيجه، انرژي
+
غالب) وجود دارد كه تعداد بیشتر ی از نوسان كننده ها با آن فركانس نوسان می كنند. در نتیجه، انرژی
تابش جسم سياه عمدتاً شامل كوانتوم هاي مربوط به چنين فركانسي خواهد بود، در صورتي كه كوانتوم هاي
+
تابش جسم سیاه عمدتاً شامل كوانتوم های مربوط به چنین فركانسی خواهد بود، در صورتی كه كوانتوم های
كوچكتر و يا بزرگتر، امكان تابش كمتري دارند.
+
كوچكتر و یا بزرگتر، امكان تابش كمتری دارند.
در پاسخ به اين پرسش كه چرا با بالا رفتن دما، نقطه ماكزيمم در نمودارهاي شكل، به سمت طول
+
در پاسخ به این پرسش كه چرا با بالا رفتن دما، نقطه ماكزیمم در نمودارهای شكل، به سمت طول
موجهاي كوتاهتر جابجا مي شود، پلانك فرض كرد كه فركانس نوسان كننده ها، از جمله فركانس غالب
+
موجهای كوتاهتر جابجا می شود، پلانك فرض كرد كه فركانس نوسان كننده ها، از جمله فركانس غالب
نيز در جهت كوتاهتر شدن، جابجا مي شود. (lmax ) افزايش يافته، طول موج نظير آن
+
نیز در جهت كوتاهتر شدن، جابجا می شود. (lmax ) افزایش یافته، طول موج نظیر آن
در مورد شدت انرژي تابشي جسم سياه، پلانك برخلاف طرفداران نظرية كلاسيك پيشنهاد كرد كه
+
در مورد شدت انرژی تابشی جسم سیاه، پلانك برخلاف طرفداران نظریة كلاسیك پیشنهاد كرد كه
اين شدت با تعداد كوانتوم هايي كه در واحد زمان از واحد سطح جسم تابش مي شود متناسب است.
+
این شدت با تعداد كوانتوم هایی كه در واحد زمان از واحد سطح جسم تابش می شود متناسب است.
  
 
==منبع==
 
==منبع==
 
olympiad.roshd.ir
 
olympiad.roshd.ir

نسخهٔ ‏۵ اکتبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۵۰

این نوشتار نیازمند منبع است . با ویرایش آن و اضافه کردن منابع معتبر ما را در پیشبرد اهداف ویکی نجوم یاری نمایید .
این یک نوشتار خرد است . با ویرایش آن ما را در پیشبرد اهداف ویکی نجوم یاری نمایید .


جسمی است که در تمام طول موج ها تابش می کند و اگر نوری به آن تابیده شود بازتابی از آن رخ نمی دهد. می توان ستارگان را با دقت بالایی جسم سیاه در نظر گرفت. با تقریب خوبی می توان یک جسم توخالی با سطح درونی کاملا بازتابی را که روزنه ی کوچکی برای ورود و خروج نور دارد یک جسم سیاه در نظر گرفت. تابشی که از راه این روزنه وارد جسم شود احتمال خیلی کمی دارد که از آن خارج شود. این تابش به طور پی در پی در سطوح درونی این جسم بازتاب می شود و در هر بازتاب مقداری از آن چذب خواهد شد. اگر از درون روزنه ی جسم به درونه آن نگاه کنیم سیاه خواهد بود. اگر جسم سیاه را داغ کنیم،از خود تابش الکترومغناطیسی خواهد داشت. طیف این تابش مستقل از جنس جسم سیاه است و فقط به دمای آن وابسته خواهد بود. بررسی جسم سیاه و تفسیر دقیق آن به وسیله ی پلانک یکی از بنیان های نظریه ی مکانیک کوآنتومی را پایه گذاری کرد.

پرونده:Black body.svg
در این تصویر طیف تابشی یک جسم سیاه در دماهای مختلف همراه با مقایسه ای از مدل فیزیک کلاسیک برای توضیح این پدیده نمایش داده شده است.

مفهوم جسم سیاه

بر حسب تعریف، هر جسمی كه فقط جزیی از انرژی تابشی را بتواند جذب كند و جزء دیگر را بازتاب داده و یا از خود عبور دهد، اصطلاحاً جسم حقیقی ( یا معمولی ) نامیده می شود. بررسیها نشان داده است كه در بین اجسام معمولی، سطح صیقلی فلزات (آینه) كمترین قدرت جذب انرژی تابشی ( حدود 6 درصد ) را دارد و قسمت عمدة آن را بازتاب می دهد. بدیهی است كه هر چه سطح جسم ناهموارتر باشد. مقدار بیشتری از انرژی تابشی را می تواند جذب كند. هر جسمی كه بتواند در دمای معمولی، تمامی انرژی تابشهایی را كه با هر طول موج و تحت هر زاویه ای كه بر آن بتابد، جذب كند، اصطلاحاً جسم سیاه نامیده می شود. بدیهی است كه هر گاه جسم سیاه در محیطی كه دمای كمتری دارد. قرار گیرد، می تواند تمامی تابشهای جذب شده را نشر دهد. یعنی جسم سیاه هم جذب كنندة كامل و هم نشر دهندة كامل است. هر چند چنین جسمی ممكن است وجود خارجی نداشته باشد ولی تا حدی می توان به آن دسترسی پیدا كرد. در عمل برای دست یافتن به جسمی كه تقریباً مانند جسم سیاه عمل كند، حفره ای در دیواره یك كوره كه جدار داخلی آن كاملاً دوده اندود بوده و به تعداد زیادی از پره های دوده اندود مجهز باشد، ایجاد می كنند. در این صورت تقریباً 97 درصد انرژی پرتوهایی كه به داخل آن حفره بتابند، جذب می شوند.

مفهوم تابش جسم سیاه

تابشهای گرمایی ( تابش زیر قرمز ) كه طول موج آنها از طول موج تابشهای مرئی بزرگتر و انرژی آنها كمتر است و منحصراً بر اثر تحریك گرمایی اتم های جسم به وجود می آیند، تابش جسم سیاه نامیده می شود. چنین تابشی به ماهیت جسم یا منبعی كه آن را از خود منتشر می كند، بستگی ندارد، بلكه به دمای آن جسم وابسته است. از آنجایی كه این نوع تابشها، مرئی نبوده و در نتیجه، اگر منبع نورانی خارجی وجود نداشته باشد، جسمی كه آنها را تابش می كند نیز دیده نمی شود و سیاه به نظر می آید، از این رو، اصطلاحاً تابش جسم سیاه نامیده شده است. بدیهی است با بالا رفتن دما، جسم سیاه می تواند تابشهایی با طول موج های كوتاهتری را منتشر كند. مثلاً در دماهای پائین تر از 1000 كلوین، فقط پرتوهای زیر قرمز تابش می شوند ( تابشهای گرمایی ) كه دیده نمی شوند. بین 2000 تا 3000 درجه كلوین ( دمای كمان الكتریكی و رشته تنگستن ) پرتوهای مرئی نیز تابش می شود ولی تابشهای گرمایی شدت بیشتری دارد و جسم به رنگ سرخ دیده می شود. ولی بین دماهای 4000 تا 6000 درجه كلوین ( دمای سطح خورشید ) علاوه بر پرتوهای زیر قرمز و مرئی، پرتوهای فرابنفش نیز تابش می شود و جسم به تدریج به رنگهای قرمز، نارنجی، زرد و سرانجام سفید دیده می شود. لومر 1 و پرینگشایم 2 ( در سال 1899 ) با انجام آزمایشها و بررسی نتایج حاصل از آنها توانستند نمودار تغییرات انرژی تابشی جسم سیاه یا جسم ملتهب را نسبت به طول موج ( طیف انرژی ) در دماهای مختلف طبق شكل زیر بدست آورند. با در نظر گرفتن اصول نظریة كلاسیك تابشهای الكترومغناطیسی، روند این نمودارها غیر منتظره و بسیاری از جنبه های آن غیر قابل توجیه بود. زیرا بر خلاف آنچه كه براساس نظریة كلاسیك تابشهای الكترومغناطیس پیش بینی می شد، انرژی تابشی جسم سیاه، متناسب با توان فركانس یعنی متناسب با عكس مجذور طول موج افزایش نمی یابد. بلكه در هر دما، به تدریج كه طول موج كوتاهتر می شود، ابتدا انرژی تابشی افزایش یافته و پس از رسیدن به یك مقدار ماكزیمم، رو به كاهش می گذارد. نمودار های توزیع (طیف) انرژی تابشی یك جسم سیاه نسبت به طول موج در دماهای مختلف علاوه بر آن در هر دما، طول موجی كه به ازای آن، انرژی تابشی جسم سیاه به مقدار ماكزیمم خود می رسد، كوتاهتر می شود. به منظور توجیه چنین روندهای غیر منتظره ای، روابطی ارائه شد كه هیچ یك نمی توانستند مبنای درستی برای توجیه كامل روند نتایج تجربی مربوط به تابش جسم سیاه باشند. پلانك 3 ، به منظور ارائه یك زیر بنای نظری قابل قبول برای توجیه نتایج تجربی تابش جسم سیاه و جسم ملتهب در سال 1900 نظریة كاملاً تازه ای به شرح زیر بیان داشت كه نظریة كوانتومی تابش نامیده شده است: بر خلاف نظریة كلاسیك، یك نوسان كننده، نمی تواند تمام مقادیر پیوسته انرژی را در برداشته باشد. بلكه باید قبول كرد كه در هر شرایطی دارای مقدار مشخصی انرژی است. هر یك از این مقادیر مشخص ) است. یعنی می توان نوشت: e انرژی، مضارب درستی از یك واحد بنیادی انرژی به نام كوآنتوم انرژی ( E = ne عدد درستی است كه عدد كوانتومی نامیده می شود و می توان تمام اعداد درست مثبت و صفر n كه را به آن نسبت داد. هر نوسان كننده، فقط هنگامی می تواند مقداری از انرژی خود را تابش كند كه دارای سطوح انرژی سقوط كند (E1) به سطح انرژی مجاز پایین تر (E2 ) مشخص و مجازی باشد و از یك سطح انرژی مجاز بالاتر كه در این صورت، تفاوت انرژی دو سطح را به صورت یك كوانتوم انرژی تابش می كند، یعنی می توان نوشت: e = E2 - E1 به ازای هر طول موج، یك كوانتوم مشخص تابش می شود كه مقدار آن با عكس طول موج و یا با فركانس تابش متناسب بوده و از رابطه زیر قابل محاسبه است: e = hv ثابتی است كه به ثابت پلانك معروف شد. و مقدار آن برابر h فركانس تابش و v كه در آن 6.626 است . این رابطه را با توجه به اینكه ´10-34 Js l است ،می توان به صورت زیر نوشت : v = c l e = hc كه نشان می دهد، بر خلاف نظریة كلاسیك انرژی ، E = nhv : با توجه به روابط بالا، می توان نوشت تابشی با فركانس تابش متناسب است ( نه با توان دوم آن ) در توجیه پیوسته به نظر آمدن تابشهای الكترومغناطیس، پلانك، فرض كرد كه هر نوسان كننده، یك كوانتوم انرژی متناسب متناسب با فركانس خاص خود را تابش می كند. چون تعداد نوسان كننده ها در جسم تابش كننده، فوق العاده زیاد است و هر كدام با فركانس معینی نوسان می كنند، امكان تابش تمام كوانتوم های قابل تصور به وسیلة جسم ملتهب یا جسم سیاه وجود دارد. از این رو، تابش آنها پیوسته به نظر می آید. در توجیه وجود ماكزیمم در نمودارها، پلانك فرض كرد كه به ازای هر دما، فركانس مناسبی (فركانس غالب) وجود دارد كه تعداد بیشتر ی از نوسان كننده ها با آن فركانس نوسان می كنند. در نتیجه، انرژی تابش جسم سیاه عمدتاً شامل كوانتوم های مربوط به چنین فركانسی خواهد بود، در صورتی كه كوانتوم های كوچكتر و یا بزرگتر، امكان تابش كمتری دارند. در پاسخ به این پرسش كه چرا با بالا رفتن دما، نقطه ماكزیمم در نمودارهای شكل، به سمت طول موجهای كوتاهتر جابجا می شود، پلانك فرض كرد كه فركانس نوسان كننده ها، از جمله فركانس غالب نیز در جهت كوتاهتر شدن، جابجا می شود. (lmax ) افزایش یافته، طول موج نظیر آن در مورد شدت انرژی تابشی جسم سیاه، پلانك برخلاف طرفداران نظریة كلاسیك پیشنهاد كرد كه این شدت با تعداد كوانتوم هایی كه در واحد زمان از واحد سطح جسم تابش می شود متناسب است.

منبع

olympiad.roshd.ir