در حال ویرایش مریخ

پرش به: ناوبری، جستجو

هشدار: شما وارد نشده‌اید. نشانی آی‌پی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایش‌هایتان به نام کاربری‌تان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.

این ویرایش را می‌توان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که می‌خواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثی‌سازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی متن شما
سطر ۱۶۵: سطر ۱۶۵:
 
در نوامبر سال1971، مارینر 9 نخستین ماهواره انسان ساختی بود که به دور سیاره ی دیگری می گردید.این سفینه ی فضایی، تقریبا به مدت یک سال جریان پیوسته ای از عکس ها و داده های مربوط به مریخ را به صورت امواج رادیویی به زمین ارسال می کرد. این اطلاعات به نحو چشمگیری تصور آدمی را از این سیاره تغییر داد. دوربین های مارینر 9 ابتدا فقط طوفان غبارآلود عظیمی را آشکار می کرد که بیش ترین عوارض سطحی این سیاره را در پرده ای پنهان می کرد. اما پس از فرونشستن طوفان، چهار کره ی آتشفشانی از میان این غبار ها ظاهر شد. با صاف شدن جو مریخ، اندازه ی کامل بزرگترین کوه آتشفشانی، که بعدا الیمپوس مونزه یا کوه المپ نامیده شد، آشکار شد. عرض قاعده ی این کوه 600km (مساحتی برابر مسافت تکزاس) و ارتفاع آن 27km، یعنی بسیار مرتفع تر از هر کوهی بر کره ی زمین است. سه بخش مشخص آتشفشانی دیگر با نسبت های بزرگ در همان نزدیکی دیده می شوند که نشان می دهد ناحیه ای از این سیاره اخیرا فعال تر از بخش های دهانه دار آن بوده است. اگر نوع ماده ی گدازه ای که برای ایجاد این آتشفشان ها بیرون ریخته شده مشابه گدازه های زمین باشد، می باید مقدار زیادی آب در جو مریخ رها شده باشد.
 
در نوامبر سال1971، مارینر 9 نخستین ماهواره انسان ساختی بود که به دور سیاره ی دیگری می گردید.این سفینه ی فضایی، تقریبا به مدت یک سال جریان پیوسته ای از عکس ها و داده های مربوط به مریخ را به صورت امواج رادیویی به زمین ارسال می کرد. این اطلاعات به نحو چشمگیری تصور آدمی را از این سیاره تغییر داد. دوربین های مارینر 9 ابتدا فقط طوفان غبارآلود عظیمی را آشکار می کرد که بیش ترین عوارض سطحی این سیاره را در پرده ای پنهان می کرد. اما پس از فرونشستن طوفان، چهار کره ی آتشفشانی از میان این غبار ها ظاهر شد. با صاف شدن جو مریخ، اندازه ی کامل بزرگترین کوه آتشفشانی، که بعدا الیمپوس مونزه یا کوه المپ نامیده شد، آشکار شد. عرض قاعده ی این کوه 600km (مساحتی برابر مسافت تکزاس) و ارتفاع آن 27km، یعنی بسیار مرتفع تر از هر کوهی بر کره ی زمین است. سه بخش مشخص آتشفشانی دیگر با نسبت های بزرگ در همان نزدیکی دیده می شوند که نشان می دهد ناحیه ای از این سیاره اخیرا فعال تر از بخش های دهانه دار آن بوده است. اگر نوع ماده ی گدازه ای که برای ایجاد این آتشفشان ها بیرون ریخته شده مشابه گدازه های زمین باشد، می باید مقدار زیادی آب در جو مریخ رها شده باشد.
  
به این ترتیب، این آتشفشان ها نه تنها اثری از ماهیت مذاب دست کم بخشی از این سیاره را نشان می دهند، بلکه ممکن است درباره ی مسئله ی حیات بر مریخ نیز حائز اهمیت باشند. وجود این آتشفشان ها مسئله زمین شناختی دیگری را هم مطرح می کند. فعالیت آتشفشانی روی زمین غالبا با برخورد صفحه های پوسته ای ارتباط دارد، بنابر این، طرح این سوال که آیا این سیاره نیز صفحه های پوسته ای متحرک دارد، موجه به نظر می رسد. در شکل23_5، که یک نقشه ی برجسته نمای سایه دار است، مریخ را برمبنای مشاهدات مارینر 9 مشاهده می کنید. یک دره ی بزرگ از جنوبی ترین سه آتشفشان کوچک تر به طرف شرق امتداد یافته است. طول این دره تقریبا 4000km، عرض آن100km و عمقش در بعضی جاها به 6km می رسد. اگر چنین دره ای در زمین واقع می بود، در سراسر ایالات متحده را امتداد می یافت. کشف این دره مارینر، همراه با جزئیاتی که به وسیله ی مناظر نمای نزدیک آشکار شد، مسائل بسیاری درباره ی فرآیند تشکیل این سیاره مطرح کرد. شکل کلی این شکاف عمیق حاکی از فرونشستگی خاک مریخ بر اثر جابه جایی پوسته یا حرکت تکتونیکی صفحه ای است. این زنجیر ها احتمالا نمایانگر مراحل آغازین یک دره ی بزرگ تر است که بر اثر فرونشستگی مدام به وجود خواهد آمد.لبه ی صدف شکل همراه با قسمت های عمیق تر دره حاکی از بزرگ تر شدن این گودال ها است.از سوی دیگر، به نظر می رسد که مسیر های شاخابه مانند به هم پیچیده ای، ناشی از اثر فرسایشی یک سیال باشد. این امر بلافاصله مسئله ی وجود آب در مریخ را پیش می آورد. اما ثابت شده است که آب مایع نمی‌تواند بر سطح سیاره ای فاقد جو دوام داشته باشد. فشار جوی بر سطح مریخ کم تر از یک صدم فشار جو بر روی زمین است. تحت چنین فشار اندکی آب سطحی کلا بخار خواهد شد. مگر در سردترین قسمت سیاره. برای آن که آب مایع مدت کافی دوام داشته باشد تا فرسایش آن بتواند دره ای عمیق یا بستر رودخانه ای را به وجود آورد، باید قبلا جو چشمگیری در آن جا وجود می داشته است.وجود چنین جوی در صورتی میسر می شده که جو مریخ به شیوه ای مشابه با جو زهره یا زمین تحول یافته باشد. این دو سیاره در دوران های زمین شناسی اولیه شامل یک دوره ی خروج گاز کربن دیوکسید و بخار آب از فعالیت های آتشفشانی بوده است. اگر مریخ اولیه چنین جو قابل توجهی داشته، فشار جو آن با اثر گلخانه ای حاصل از آن می‌توانسته است شرایط لازم برای وجود آب جاری بر سطح این سیاره فراهم آورد. در این صورت بیش تر کربن دیوکسیدی که زمانی در جومریخ بوده، اکنون باید، مانند زمین، در سنگ ها و صخره های آن موجود باشد.
+
به این ترتیب، این آتشفشان ها نه تنها اثری از ماهیت مذاب دست کم بخشی از این سیاره را نشان می دهند، بلکه ممکن است درباره ی مسئله ی حیات بر مریخ نیز حائز اهمیت باشند. وجود این آتشفشان ها مسئله زمین شناختی دیگری را هم مطرح می کند. فعالیت آتشفشانی روی زمین غالبا با برخورد صفحه های پوسته ای ارتباط دارد، بنابر این، طرح این سوال که آیا این سیاره نیز صفحه های پوسته ای متحرک دارد، موجه به نظر می رسد. در شکل23_5، که یک نقشه ی برجسته نمای سایه دار است، مریخ را برمبنای مشاهدات مارینر 9 مشاهده می کنید. یک دره ی بزرگ از جنوبی ترین سه آتشفشان کوچک تر به طرف شرق امتداد یافته است. طول این دره تقریبا 4000km، عرض آن100km و عمقش در بعضی جاها به 6km می رسد. اگر چنین دره ای در زمین واقع می بود، در سراسر ایالات متحده را امتداد می یافت. کشف این دره مارینر، همراه با جزئیاتی که به وسیله ی مناظر نمای نزدیک آشکار شد، مسائل بسیاری درباره ی فرآیند تشکیل این سیاره مطرح کرد. شکل کلی این شکاف عمیق حاکی از فرونشستگی خاک مریخ بر اثر جابه جایی پوسته یا حرکت تکتونیکی صفحه ای است. این زنجیر ها احتمالا نمایانگر مراحل آغازین یک دره ی بزرگ تر است که بر اثر فرونشستگی مدام به وجود خواهد آمد.لبه ی صدف شکل همراه با قسمت های عمیق تر دره حاکی از بزرگ تر شدن این گودال ها است.از سوی دیگر، به نظر می رسد که مسیر های شاخابه مانند به هم پیچیده ای، ناشی از اثر فرسایشی یک سیال باشد. این امر بلافاصله مسئله ی وجود آب در مریخ را پیش می آورد. اما ثابت شده است که آب مایع نمی تواند بر سطح سیاره ای فاقد جو دوام داشته باشد. فشار جوی بر سطح مریخ کم تر از یک صدم فشار جو بر روی زمین است. تحت چنین فشار اندکی آب سطحی کلا بخار خواهد شد. مگر در سردترین قسمت سیاره. برای آن که آب مایع مدت کافی دوام داشته باشد تا فرسایش آن بتواند دره ای عمیق یا بستر رودخانه ای را به وجود آورد، باید قبلا جو چشمگیری در آن جا وجود می داشته است.وجود چنین جوی در صورتی میسر می شده که جو مریخ به شیوه ای مشابه با جو زهره یا زمین تحول یافته باشد. این دو سیاره در دوران های زمین شناسی اولیه شامل یک دوره ی خروج گاز کربن دیوکسید و بخار آب از فعالیت های آتشفشانی بوده است. اگر مریخ اولیه چنین جو قابل توجهی داشته، فشار جو آن با اثر گلخانه ای حاصل از آن می توانسته است شرایط لازم برای وجود آب جاری بر سطح این سیاره فراهم آورد. در این صورت بیش تر کربن دیوکسیدی که زمانی در جومریخ بوده، اکنون باید، مانند زمین، در سنگ ها و صخره های آن موجود باشد.
  
 
شق دیگر برای توجیه وجود آب مایع بر سطح مریخ، وجود آب به حالت منجمد در زیر سطح آن است. در این صورت ممکن است آب یخ زده، بر اثر فرونشستگی خاک در سطح ظاهر شده، بر اثر میعان و یا نشست کردن سبب شل شدگی و فرسایش، و در نتیجه ساختارهای شاخابه مانند را ایجاد کرده باشد. بعضی از زمین شناسان معتقدند که دره های جانبی گراندکانیون آریزونا بر اثر نشست آب های زیرزمینی تولید شده اند.
 
شق دیگر برای توجیه وجود آب مایع بر سطح مریخ، وجود آب به حالت منجمد در زیر سطح آن است. در این صورت ممکن است آب یخ زده، بر اثر فرونشستگی خاک در سطح ظاهر شده، بر اثر میعان و یا نشست کردن سبب شل شدگی و فرسایش، و در نتیجه ساختارهای شاخابه مانند را ایجاد کرده باشد. بعضی از زمین شناسان معتقدند که دره های جانبی گراندکانیون آریزونا بر اثر نشست آب های زیرزمینی تولید شده اند.
سطر ۱۷۹: سطر ۱۷۹:
 
<br/>مریخ همواره در آسمان شب، چه با چشم غیرمسلح و چه با تلسکوپ، به رنگ مایل به سرخ دیده می شود. با ثبت شدن رنگ حقیقی در برد نزدیک معلوم شد، که سمت مایل به سرخ آن با ته رنگ های زرد و قهوه ای آمیخته است و آسمان آن هم به میزان کم تری همین رنگ را دارد. این رنگ احتمالا ناشی از وجود اکسیدهای آهن(زنگ آهن) در سطح و همچنین ناشی از غبار های معلق در جو مریخ است. تجزیه های مشابهی از خاک هایی که به وسیله ی وایکینگ 1 و وایکینگ 2 به عمل آمد، به نحو شگفت انگیزی یک نتیجه ترکیبی را که در جدول 3_5 دیده می شود، نشان داده است.
 
<br/>مریخ همواره در آسمان شب، چه با چشم غیرمسلح و چه با تلسکوپ، به رنگ مایل به سرخ دیده می شود. با ثبت شدن رنگ حقیقی در برد نزدیک معلوم شد، که سمت مایل به سرخ آن با ته رنگ های زرد و قهوه ای آمیخته است و آسمان آن هم به میزان کم تری همین رنگ را دارد. این رنگ احتمالا ناشی از وجود اکسیدهای آهن(زنگ آهن) در سطح و همچنین ناشی از غبار های معلق در جو مریخ است. تجزیه های مشابهی از خاک هایی که به وسیله ی وایکینگ 1 و وایکینگ 2 به عمل آمد، به نحو شگفت انگیزی یک نتیجه ترکیبی را که در جدول 3_5 دیده می شود، نشان داده است.
  
در مریخ بادهایی با سرعت زیاد(گاهی متجاوز از 200km/hr) می وزد که سبب می شود غبارها در ارتفاع 40km معلق بمانند. علت ایجاد این باد ها غالبا اختلاف دما توام با اختلاف فشار است، یکی از سرچشمه های این گونه اختلاف ها در طول مرزهای کلاهک های قطبی است، زیرا خاک عریان مریخ به نحو چشمگیری گرمتر از کلاهک های قطبی آن است. چون چگالی جو مریخ تنها یک صدم چگالی جو زمین است، باد نمی‌تواند، جز ذرات غبار، چیز دیگری را به حرکت درآورد. اما در دراز مدت، بادها نفش مهمی در ایجاد عوارض سطحی، مانند تلماسه ها دارد.
+
در مریخ بادهایی با سرعت زیاد(گاهی متجاوز از 200km/hr) می وزد که سبب می شود غبارها در ارتفاع 40km معلق بمانند. علت ایجاد این باد ها غالبا اختلاف دما توام با اختلاف فشار است، یکی از سرچشمه های این گونه اختلاف ها در طول مرزهای کلاهک های قطبی است، زیرا خاک عریان مریخ به نحو چشمگیری گرمتر از کلاهک های قطبی آن است. چون چگالی جو مریخ تنها یک صدم چگالی جو زمین است، باد نمی تواند، جز ذرات غبار، چیز دیگری را به حرکت درآورد. اما در دراز مدت، بادها نفش مهمی در ایجاد عوارض سطحی، مانند تلماسه ها دارد.
  
 
ترکیب درصدی جو مریخ نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. با آن که این جو شامل بسیاری از اجزای تشکیل دهنده ی اساسی است که می دانیم برای وجود حیات ضروری اند، اما فراوانی عناصر آن در مقایسه با جو زمین کاملا تفاوت دارد.
 
ترکیب درصدی جو مریخ نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. با آن که این جو شامل بسیاری از اجزای تشکیل دهنده ی اساسی است که می دانیم برای وجود حیات ضروری اند، اما فراوانی عناصر آن در مقایسه با جو زمین کاملا تفاوت دارد.
  
هر دو کاوشگر حاوی لرزه نگار هایی بودند که با آن ها آشکارسازی لرزه های مریخ امکان پذیر می شد. اما یکی از آن ها از کار افتاد و بنابراین ثبت چند زلزله چندان دقیق میسر نشد. در نوامبر سال 1976، لرزشی ثبت شد که همه مشخصات زلزله ای با مقیاس 6 درجه ریشتر را دارا بود; اما بدون اطلاعات اضافی که لرزه نگار از کار افتاده قرار بود فراهم آورد، تعیین دقیق مرکز زلزله و تعیین ماهیت درون سیاره ناممکن بود. ولی بر مبنای خواص بسیاری که نشان می دهد مریخ از لحاظ زمین شناختی فعال است _ کوه های آتشفشانی، دره مارینر، لرزه های مریخ می‌توان حدس زد که این سیاره هنوز باید یک منبع گرمای درونی داشته باشد و به احتمال زیاد می‌توان آن را به صورت لایه هایی (متمایز از هم) با هسته ای متراکم تر دانست.
+
هر دو کاوشگر حاوی لرزه نگار هایی بودند که با آن ها آشکارسازی لرزه های مریخ امکان پذیر می شد. اما یکی از آن ها از کار افتاد و بنابراین ثبت چند زلزله چندان دقیق میسر نشد. در نوامبر سال 1976، لرزشی ثبت شد که همه مشخصات زلزله ای با مقیاس 6 درجه ریشتر را دارا بود; اما بدون اطلاعات اضافی که لرزه نگار از کار افتاده قرار بود فراهم آورد، تعیین دقیق مرکز زلزله و تعیین ماهیت درون سیاره ناممکن بود. ولی بر مبنای خواص بسیاری که نشان می دهد مریخ از لحاظ زمین شناختی فعال است _ کوه های آتشفشانی، دره مارینر، لرزه های مریخ می توان حدس زد که این سیاره هنوز باید یک منبع گرمای درونی داشته باشد و به احتمال زیاد می توان آن را به صورت لایه هایی (متمایز از هم) با هسته ای متراکم تر دانست.
  
 
قبلا به الگوی تغییر فصول که بر اثر کج شدن محور مریخ و دوران آن به دور خورشید ایجاد می شود اشاره کردیم. وقتی کلاهک های قطبی در شمال تشکیل می شوند که راس محور کج این سیاره از خورشید دور و به هنگام بازگشت بهار ناپدید می شوند. نظریه ی دانشمندان در این خصوص، سال ها این بود که این کلاهک ها فقط دیوکسید کربن منجمد (یخ خشک) است و هنگامی تشکیل می شوند که دما تا -123درجه سانتی گراد افت کند و در دماهای بالاتری تصعید می شوند. همه این گمان ها تایید شد! اما خشکی نشین وایکینگ 2 که در ناحیه ی نزدیک به قطب شمال فرود آمد، به این نتیجه ی مهم دست یافت که لایه هایی از آب به صورت یخ نیز وجود دارند که حتی در تابستان ذوب نمی شوند. این یخ ها کلاهک های قطبی دائمی تشکیل می دهند که زیر کلاهک های یخی متغیر قرار دارند. لایه های متناوب غبار به هنگامی که ذخایر یخی آن ها نقصان می پذیرد، دوره هایی را نشان می دهند که نمایانگر چند تغییر عمده در اقلیم مریخ است. پوشش غبار فوقانی به تدریج کلاهک های یخی را از دید رصد های زمینی پنهان می کنند; اما ساختار پلکانی آن ها در نقشه هایی که بر اساس تصاویر مارینر 9 به دست آمده با وضوح کامل نشان داده شده اند. بعضی از ناظران بر این باورند که آن قدر آب در این کلاهک های یخی وجود دارد که اگر ذوب شوند کافی است تا کل این سیاره را به عمق یک تا 10 متر بپوشاند. آب ممکن است به صورت یخ دایمی در خاک مریخ نیز وجود داشته باشد. دما در نواحی قطبی از منفی 73 درجه سانتی گراد در تابستان تا کم تر از منفی 125 درجه سانتی گراد تغییر می کند. تغییرات دیگری نیز وجود دارد که اثر آن ها در رویداد های فصلی در دوران های طولانی مدت، در هزاران و میلیون ها سال به حساب می آیند. تغییرات شدید تری از این گونه در مورد مریخ صورت می گیرد. کجی محور مریخ بین 15 درجه تا 35 درجه (امروزه 25 درجه) تغییر می کند و این تغییر عمدتا ناشی از اثر گرانشی مشتری است. وقتی زاویه ی کجی محور مریخ به مقدار حداکثر 35 درجه نزدیک بوده، تغییرات فصول هم بسیا شدید تر از تغییرات کنونی بوده است. همچنین خروج ازمرکز مدار مریخ بین 0/009 و 0/104 (امروزه 0/093) در دوره های زمانی صدها و هزاران سال تغییر می کند. وقتی خروج از مرکز بزرگ باشد ما شاهد کند تر شدن سرعت سیاره در اوج، و بنابراین طولانی تر شدن زمستان در قطبی خواهیم بود، که در آن زمان از خورشید دور می شود. متقابلا، وقتی این سیاره به حضیض می رسد سرعتش اقزایش می یابد و در این صورت در همان قطب تابستان است. این امر دوره ی آب شدن را کوتاه تر می کند که برآیند کلی آن افزایش ذخیره ی یخ و ایجاد گسترش ناحیه ی قطبی است. این پدیده ممکن است توجیهی برای اثر لایه دار شدن باشد.
 
قبلا به الگوی تغییر فصول که بر اثر کج شدن محور مریخ و دوران آن به دور خورشید ایجاد می شود اشاره کردیم. وقتی کلاهک های قطبی در شمال تشکیل می شوند که راس محور کج این سیاره از خورشید دور و به هنگام بازگشت بهار ناپدید می شوند. نظریه ی دانشمندان در این خصوص، سال ها این بود که این کلاهک ها فقط دیوکسید کربن منجمد (یخ خشک) است و هنگامی تشکیل می شوند که دما تا -123درجه سانتی گراد افت کند و در دماهای بالاتری تصعید می شوند. همه این گمان ها تایید شد! اما خشکی نشین وایکینگ 2 که در ناحیه ی نزدیک به قطب شمال فرود آمد، به این نتیجه ی مهم دست یافت که لایه هایی از آب به صورت یخ نیز وجود دارند که حتی در تابستان ذوب نمی شوند. این یخ ها کلاهک های قطبی دائمی تشکیل می دهند که زیر کلاهک های یخی متغیر قرار دارند. لایه های متناوب غبار به هنگامی که ذخایر یخی آن ها نقصان می پذیرد، دوره هایی را نشان می دهند که نمایانگر چند تغییر عمده در اقلیم مریخ است. پوشش غبار فوقانی به تدریج کلاهک های یخی را از دید رصد های زمینی پنهان می کنند; اما ساختار پلکانی آن ها در نقشه هایی که بر اساس تصاویر مارینر 9 به دست آمده با وضوح کامل نشان داده شده اند. بعضی از ناظران بر این باورند که آن قدر آب در این کلاهک های یخی وجود دارد که اگر ذوب شوند کافی است تا کل این سیاره را به عمق یک تا 10 متر بپوشاند. آب ممکن است به صورت یخ دایمی در خاک مریخ نیز وجود داشته باشد. دما در نواحی قطبی از منفی 73 درجه سانتی گراد در تابستان تا کم تر از منفی 125 درجه سانتی گراد تغییر می کند. تغییرات دیگری نیز وجود دارد که اثر آن ها در رویداد های فصلی در دوران های طولانی مدت، در هزاران و میلیون ها سال به حساب می آیند. تغییرات شدید تری از این گونه در مورد مریخ صورت می گیرد. کجی محور مریخ بین 15 درجه تا 35 درجه (امروزه 25 درجه) تغییر می کند و این تغییر عمدتا ناشی از اثر گرانشی مشتری است. وقتی زاویه ی کجی محور مریخ به مقدار حداکثر 35 درجه نزدیک بوده، تغییرات فصول هم بسیا شدید تر از تغییرات کنونی بوده است. همچنین خروج ازمرکز مدار مریخ بین 0/009 و 0/104 (امروزه 0/093) در دوره های زمانی صدها و هزاران سال تغییر می کند. وقتی خروج از مرکز بزرگ باشد ما شاهد کند تر شدن سرعت سیاره در اوج، و بنابراین طولانی تر شدن زمستان در قطبی خواهیم بود، که در آن زمان از خورشید دور می شود. متقابلا، وقتی این سیاره به حضیض می رسد سرعتش اقزایش می یابد و در این صورت در همان قطب تابستان است. این امر دوره ی آب شدن را کوتاه تر می کند که برآیند کلی آن افزایش ذخیره ی یخ و ایجاد گسترش ناحیه ی قطبی است. این پدیده ممکن است توجیهی برای اثر لایه دار شدن باشد.
سطر ۱۹۱: سطر ۱۹۱:
 
از چهار آزمایش وایکینگ که برای تشخیص حیات در مریخ طراحی شده بود، دو آزمایش با عنوان مبادله گاز و رهاسازی شاخص بستگی به این واقعیت داشتند که گازها همیشه به صورت محصولات فرعی فرآیند های حیات، چه گیاه، چه حیوان یا موجودات ریززندهی، ناشی می شود. در هر دو آزمایش یک ماده یک غذایی به صورت محلول به نمونه ی خاک مریخ اضافه شد، که در پی آن فورا مقدار چشمگیری گاز منتشر رها شدو سپس آهنگ رها شدن این گاز به کندی گرایید. ابتدا به نظر می رسید که این واکنش یک فرآیند حیاتی است. اما با تعمق دقیق تر نتیجه گرفته شد که یک واکنش شیمیایی صورت گرفته است، نه یک واکنش زیست شناختی. اگر این واکنش حیاتی می بود، باید موجودات زنده تکثیر می شدند، و خروج گازهابا گذشت زمان افزایش می یافت. نمودارهایی که نوعا نمایانگر آهنگ برون داد گاز برای این دو نوع واکنش هستند; نمودار مربوط به نخستین دو آزمایش وایکینگ شبیه به واکنش شیمیایی است. آزمایش سوم (رهاسازی گرماکافتی) بستگی دارد به این که موجود زنده کربن 14 را به صورت فرآیند حیاتیش جذب کند. در این آزمایش نمونه ی خاک، پس از دوره ی مناسب کشت و تکوین بر اثر گرما تبخیر می شوند; نمونه های آزموده شده به این طریق به نتایج مثبت انجامیدند. اما چون برخی نمونه ها تا 175 درجه سانتی گراد گرم می شدند و باز هم نتیجه ی مثبت می دادند، و چون فرض بر این است که موجودات ریز زنده در چنین گرمایی دوام نمی آورند، بنابراین، چنین واکنشی باید شیمیایی باشد.
 
از چهار آزمایش وایکینگ که برای تشخیص حیات در مریخ طراحی شده بود، دو آزمایش با عنوان مبادله گاز و رهاسازی شاخص بستگی به این واقعیت داشتند که گازها همیشه به صورت محصولات فرعی فرآیند های حیات، چه گیاه، چه حیوان یا موجودات ریززندهی، ناشی می شود. در هر دو آزمایش یک ماده یک غذایی به صورت محلول به نمونه ی خاک مریخ اضافه شد، که در پی آن فورا مقدار چشمگیری گاز منتشر رها شدو سپس آهنگ رها شدن این گاز به کندی گرایید. ابتدا به نظر می رسید که این واکنش یک فرآیند حیاتی است. اما با تعمق دقیق تر نتیجه گرفته شد که یک واکنش شیمیایی صورت گرفته است، نه یک واکنش زیست شناختی. اگر این واکنش حیاتی می بود، باید موجودات زنده تکثیر می شدند، و خروج گازهابا گذشت زمان افزایش می یافت. نمودارهایی که نوعا نمایانگر آهنگ برون داد گاز برای این دو نوع واکنش هستند; نمودار مربوط به نخستین دو آزمایش وایکینگ شبیه به واکنش شیمیایی است. آزمایش سوم (رهاسازی گرماکافتی) بستگی دارد به این که موجود زنده کربن 14 را به صورت فرآیند حیاتیش جذب کند. در این آزمایش نمونه ی خاک، پس از دوره ی مناسب کشت و تکوین بر اثر گرما تبخیر می شوند; نمونه های آزموده شده به این طریق به نتایج مثبت انجامیدند. اما چون برخی نمونه ها تا 175 درجه سانتی گراد گرم می شدند و باز هم نتیجه ی مثبت می دادند، و چون فرض بر این است که موجودات ریز زنده در چنین گرمایی دوام نمی آورند، بنابراین، چنین واکنشی باید شیمیایی باشد.
  
در حالی که نتایج این آزمایش های اولیه ظاهرا وجود حیات در مریخ را رد کرده اند، اما برخی دانشمندان به بحث و گفتگو در این خصوص ادامه داده اند که آزمایش های انجام شده نه ادعای وجود حیات در مریخ را رد می کند و نه اثبات. اما ضربه سنگین تر با آزمایش نهایی وارد آمد، و آن آزمایش GCMS (کروماتوگرافی گازی طیف سنجی جرمی) بود. مولکول های آلی عموما بسیار بزرگ و سنگین اند. اگر نمونه ی خاک گرماکافت شده و از گروماتوگراف گاز عبور داده شود، مولکول ها به تناسب وزنشان از هم جدا می شوند و می‌توان آن ها را به وسیله ی طیف سنجی جرمی تشخیص داد. چنین وسیله ای برای یافتن ترکیبات آلی در نمونه های جمع آوری شده از مکان های بسیار بعید جنوبگان به نحو موفقیت آمیزی به کار گرفته شده بود، اما هیچگونه شواهدی از مولکول های آلی در خاک مریخ یافت نشد. بسیاری از ناظران انتظار داشتند که مولکول های آلی را بتوانند در بازمانده های شهاب سنگ ها بیایند. شاید تابش فرابنفش گسیلی از خورشید این مولکول ها را از بین برده باشد.
+
در حالی که نتایج این آزمایش های اولیه ظاهرا وجود حیات در مریخ را رد کرده اند، اما برخی دانشمندان به بحث و گفتگو در این خصوص ادامه داده اند که آزمایش های انجام شده نه ادعای وجود حیات در مریخ را رد می کند و نه اثبات. اما ضربه سنگین تر با آزمایش نهایی وارد آمد، و آن آزمایش GCMS (کروماتوگرافی گازی طیف سنجی جرمی) بود. مولکول های آلی عموما بسیار بزرگ و سنگین اند. اگر نمونه ی خاک گرماکافت شده و از گروماتوگراف گاز عبور داده شود، مولکول ها به تناسب وزنشان از هم جدا می شوند و می توان آن ها را به وسیله ی طیف سنجی جرمی تشخیص داد. چنین وسیله ای برای یافتن ترکیبات آلی در نمونه های جمع آوری شده از مکان های بسیار بعید جنوبگان به نحو موفقیت آمیزی به کار گرفته شده بود، اما هیچگونه شواهدی از مولکول های آلی در خاک مریخ یافت نشد. بسیاری از ناظران انتظار داشتند که مولکول های آلی را بتوانند در بازمانده های شهاب سنگ ها بیایند. شاید تابش فرابنفش گسیلی از خورشید این مولکول ها را از بین برده باشد.
  
ما از سال 1877 می دانسته ایم که مریخ دو قمر طبیعی دارد که یکی را فوبوس و دیگری را دیموس می نامیم، اما تا زمانی که مارینر 9 چشم ویدئویی خود را به سوی آن نگردانده بود، ما هیچ تصوری از سیمای سطح آن ها نداشتیم. بزرگ ترین بعد فوبوس 27km است، و اندازه ی دیموس اندکی کمتر از نصف فوبوس است. این تصاویر از اقمار مریخ که با مدارگرد وایکینگ گرفته شده، تاریخ برخورد هایی را که بر آن ها وارد آمده اند، آشکار می سازد. اگر به شیارهای سطحی فوبوس در عکس دوم توجه کنید، ملاحظه خواهید کرد که برخی از این شیارها از میان دهانه های قدیم تر می گذرند و بعضی دیگر را دهانه های جوان تر قطع کرده اند. با این گونه مشاهدات است که تاریخ بمباران یک قمر، و احتمالا انقباض و چروک خوردگی سطح یک مر را می‌توان مطالعه کرد.<ref name="multiple3">کتاب نجوم دینامیکی / نوشته رابرت تی دیکسون / ترجمه احمد خواجه نصیر طوسی </ref>
+
ما از سال 1877 می دانسته ایم که مریخ دو قمر طبیعی دارد که یکی را فوبوس و دیگری را دیموس می نامیم، اما تا زمانی که مارینر 9 چشم ویدئویی خود را به سوی آن نگردانده بود، ما هیچ تصوری از سیمای سطح آن ها نداشتیم. بزرگ ترین بعد فوبوس 27km است، و اندازه ی دیموس اندکی کمتر از نصف فوبوس است. این تصاویر از اقمار مریخ که با مدارگرد وایکینگ گرفته شده، تاریخ برخورد هایی را که بر آن ها وارد آمده اند، آشکار می سازد. اگر به شیارهای سطحی فوبوس در عکس دوم توجه کنید، ملاحظه خواهید کرد که برخی از این شیارها از میان دهانه های قدیم تر می گذرند و بعضی دیگر را دهانه های جوان تر قطع کرده اند. با این گونه مشاهدات است که تاریخ بمباران یک قمر، و احتمالا انقباض و چروک خوردگی سطح یک مر را می توان مطالعه کرد.<ref name="multiple3">کتاب نجوم دینامیکی / نوشته رابرت تی دیکسون / ترجمه احمد خواجه نصیر طوسی </ref>
  
 
== منبع ==
 
== منبع ==

لطفاً توجه داشته‌باشید که همهٔ مشارکت‌ها در ویکی نجوم ممکن است توسط دیگر مشارکت‌کنندگان تغییر یابند، ویرایش یا حذف شوند. اگر نمی‌خواهید نوشته‌هایتان بی‌رحمانه ویرایش شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد می‌کنید که خودتان این را نوشته‌اید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشته‌اید (ویکی نجوم:حق تکثیر را برای جزئیات بیشتر ببینید). کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!

برای ویرایش این صفحه، لطفاً به سوال زیر پاسخ دهید (اطلاعات بیشتر):

لغو | راهنمای ویرایش‌کردن (در پنجرهٔ تازه باز می‌شود)

الگوهای به‌کاررفته در این صفحه: