در حال ویرایش عیوق
هشدار: شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
این ویرایش را میتوان خنثی کرد.
لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | سُروش یا بُزبان یا عَیّوق (آلفا ارابهران Aurigae) (به انگلیسی: Capella) نام یکی از | + | سروش (ستاره) |
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | سُروش یا بُزبان یا عَیّوق (آلفا ارابهران Aurigae) (به انگلیسی: Capella) نام یکی از ستارههای پرنور است. | ||
− | سروش درخشانترین | + | سروش درخشانترین ستاره صورت فلکی ارابهران (ممسکالاعنه) و ششمین ستاره درخشان در آسمان است. با اینکه بزبان در شب با چشم غیر مسلح همچون نقطهای روشن در آسمان دیده میشود ولی در اصل یک جفتستاره روشن در کنار یک جفتستاره کمفروغتر است. |
− | سروش | + | سروش ستارهای زرد است و نشانگر شانه چپ رانندهٔ ارابه در صورت فلکی ارابهران است. گاهی نیز در میان بزی که ارابهران بر دوش دارد دیده میشود. |
نام عربی آن یعنی عیوق از ریشه عوق گرفتهشده و به معنی نگهبان و بازدارندهاست. در قدیم این ستاره را نگهبان خوشه پروین میانگاشتند. سه ستاره روشن که در پی سروش میآیند را در قدیم «دیگپایه» (یا اقلام) مینامیدند. | نام عربی آن یعنی عیوق از ریشه عوق گرفتهشده و به معنی نگهبان و بازدارندهاست. در قدیم این ستاره را نگهبان خوشه پروین میانگاشتند. سه ستاره روشن که در پی سروش میآیند را در قدیم «دیگپایه» (یا اقلام) مینامیدند. | ||
سطر ۱۰: | سطر ۱۴: | ||
− | + | در ادبیات فارسی : | |
− | |||
سروش یا بُزبان با نام عربی عیوق در ادبیات فارسی کنایه از ستاره بهرنگ سرخ روشن و همچنین کنایه از دوری مسافت است. | سروش یا بُزبان با نام عربی عیوق در ادبیات فارسی کنایه از ستاره بهرنگ سرخ روشن و همچنین کنایه از دوری مسافت است. | ||
+ | |||
+ | نمونه از ویس و رامین گرگانی: | ||
+ | |||
+ | |||
+ | گواتان بس بود دادار داور | ||
− | |||
+ | سروش و ماه و مهر و چرخ و اختر | ||
− | + | ||
− | + | نمونه از سعدی: | |
− | |||
− | + | چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب | |
− | |||
− | + | مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم | |
+ | |||
− | شعری چو سیم خرد شده باشد | + | نمونه از ناصر خسرو: |
− | عیوق چون عقیق یمان احمر | + | |
+ | |||
+ | |||
+ | شعری چو سیم خرد شده باشد | ||
+ | |||
+ | |||
+ | عیوق چون عقیق یمان احمر | ||
زآن کشتگان هنوز به عیوق می رسد فریاد العطش ز بیابان کربلا. شعر از محتشم کاشانی ظاهرا کنایه محتشم از یک افسانه است که هرکس نگاهش به این ستاره بیفتد تشنگی او برطرف می شود ولی برخی هم گفته اند کنایه از افسانه ایست دایر بر سرنوشت محتوم کسی که این ستاره در بخت او باشد و او از تشنگی هلاک می شود. به هر حال شعر محتشم کنایه از یک افسانه است که ارتباط این ستاره را با تشنگی نشان می دهد حال چه در توجیه اول یا دوم. | زآن کشتگان هنوز به عیوق می رسد فریاد العطش ز بیابان کربلا. شعر از محتشم کاشانی ظاهرا کنایه محتشم از یک افسانه است که هرکس نگاهش به این ستاره بیفتد تشنگی او برطرف می شود ولی برخی هم گفته اند کنایه از افسانه ایست دایر بر سرنوشت محتوم کسی که این ستاره در بخت او باشد و او از تشنگی هلاک می شود. به هر حال شعر محتشم کنایه از یک افسانه است که ارتباط این ستاره را با تشنگی نشان می دهد حال چه در توجیه اول یا دوم. | ||
+ | |||
سطر ۴۳: | سطر ۵۷: | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | ویکی | + | منبع:ویکی بدیا |