مکانیک کوانتومی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی نجوم
پرش به: ناوبری، جستجو
(آشنایی)
جز (جایگزینی متن - 'می توان' به 'می‌توان')
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
مکانیک کوانتومی شاخه‌ای بنیادی از فیزیک نظری است که در مقیاس اتمی و زیراتمی به جای مکانیک کلاسیک و [[الکترومغناطیس]] کلاسیک به کار می‌رود. مکانیک کوانتومی بنیادی‌تر از مکانیک نیوتنی و [[الکترومغناطیس]] کلاسیک است، زیرا در مقیاس‌های اتمی و زیراتمی که این نظریه‌ها با شکست مواجه می‌شوند، می‌تواند با دقت زیادی بسیاری از پدیده‌ها را توصیف کند. مکانیک کوانتومی به همراه [[نسبیت عام]] پایه‌های فیزیک جدید را تشکیل می‌دهند.
+
[[رده:فیزیک]]
 +
پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم دوره بحران فیزیک کلاسیک بود.یک رشته نتیجه های تجربی به مفاهیمی نیاز داشتند که کاملا با [[فیزیک]] کلاسیک ناسازگارند.در یک کشاکش جذاب از حدس های اساسی و آزمایش های درخشان، در نهایت به نظریه کوانتومی منجر شد. آزمایش هایی که محدودیت های فیزیک کلاسیک را نشان می دادند عبارتند از: تابش [[جسم سیاه]]، [[اثر فتوالکتریک]]، [[اثر کامپتون]]، مسئله ذره-موج .
 +
در این دوره نه تنها سرشت ذره ای [[نور]] به طور تجربی تثبیت شد، بلکه معلوم شد که ذرات هم ویژگی موجی دارند.[[اروین شرودینگر]] فیزیکدار اتریشی-آلمانی با بهره گیری از امواج مادی دوبروی  معادله ای تدوین کرد که چگونگی تغییر امواج مادی تحت تاثیر [[نیرو]]های خارجی را نشان می داد. معادله شرودینگر در مکانیک کوانتومی همان نقشی را دارد که معادله [[نیوتن]](F=ma) در فیزیک کلاسیک.  
  
مکانیک کوانتومی که به عنوان '''نظریه کوانتومی''' نیز شناخته شده است، شامل نظریه ای درباره ماده، تابش الکترومغناطیسی و برهمکنش میان ماده و تابش است.
+
[[پرونده:Sherodinger.gif|وسط]]
  
 +
در واقع این معادله، معادله بنیادی مکانیک کوانتومی است که دامنه های موج احتمال را با نیروهای وارد بر یک دستگاه مرتبط می سازد.
  
== آشنایی ==
+
امواج مادی در معادله شرودینگر موجوداتی ریاضی‌اند که نمی‌توان آنها را مستقیما مشاهده کرد، بنابراین معادله به جای مدلی بصری از [[اتم]]، مدلی کاملا ریاضی در اختیار می گذارد.
واژهٔ کوانتوم (به معنی «بسته» یا «دانه») در مکانیک کوانتومی از اینجا می‌آید که این نظریه به بعضی از کمیت‌های فیزیکی (مانند [[انرژی]] یک [[اتم]] در حال سکون) مقدارهای گسسته‌ای نسبت می‌دهد. بسیاری از شاخه‌های دیگر [[فیزیک]] و شیمی از مکانیک کوانتومی به عنوان چهارچوب خود استفاده می‌کنند؛ مانند فیزیک ماده چگال، فیزیک حالت جامد، فیزیک اتمی، فیزیک مولکولی، شیمی محاسباتی، شیمی کوانتومی، فیزیک ذرات بنیادی، و فیزیک هسته‌ای. پایه‌های مکانیک کوانتومی در نیمهٔ اول قرن بیستم به وسیلهٔ ورنر [[هایزنبرگ]]، [[ماکس پلانک]]، [[لویی دوبروی]]، [[نیلز بوهر]]، [[اروین شرودینگر]]، [[ماکس بورن]]، [[جان فون نویمان]]، [[پاول دیراک]]، [[ولفگانگ پاولی]] و دیگران ساخته شد. بعضی از جنبه‌های بنیادی این نظریه هنوز هم در حال پیشرفت است.
 
  
توصیف مکانیک کوانتومی از رفتار سامانه‌های فیزیکی اهمیت زیادی دارد، زیرا در مقیاس اتمی نظریه‌های کلاسیک نمی‌توانند توصیف درستی ارائه دهند. مثلاً، اگر قرار بود مکانیک نیوتنی و [[الکترومغناطیس]] کلاسیک بر رفتار یک [[اتم]] حاکم باشند، [[الکترون]]ها به سرعت به سمت هسته [[اتم]] حرکت می‌کردند و به آن برمی‌خوردند. ولی در دنیای واقعی [[الکترون]]ها در نواحی خاصی دور اتم‌ها باقی می‌مانند.
+
در معادله [[موج]] شرودینگر، آنچه "موج می زند" دامنه غیرمادی موج مادی است، موجودی ریاضی موسوم به تابع موج که با نماد Ψ (حرف یونانی سای/پسای)مشخص می شود.تابع موجی که از معادله شرودینگر بدست می آیداحتمال وقوع رویدادها را در یک دستگاه نشان می دهد. مثلا، مکان [[الکترون]] در [[اتم]] [[هیدروژن]] می‌تواند در هر جایی از مرکز هسته تا فاصله های شعاعی دور باشد.مکان ممکن الکترون و مکان محتمل آن در زمان معین یکسان نیست. فیزیکدان می‌تواند با ضرب کردن تابع موج در خودش ([[پرونده:Saay.gif]])  مکان محتمل را به دست آورد. این کار موجود ریاضی دیگری به نام تابع چگالی احتمال به وجود می آورد که احتمال وجود حالت هایی را که با Ψ مشخص شده اند در واحد [[حجم]] در زمان معین به دست می دهد.
  
در ساختار مکانیک کوانتومی، حالت هر سیستم در هر لحظه به وسیلهٔ یک تابع موج مختلط توصیف می‌شود (که در مورد الکترون‌های یک اتم گاهی به آن [[اُربیتال]] می‌گویند). با این ابزار ریاضی می‌توان احتمال نتایج مختلف در آزمایش‌ها را پیش‌بینی کرد. مثلاً با آن می‌توان احتمال یافتن [[الکترون]] را در ناحیهٔ خاصی در اطراف هسته در یک زمان مشخص محاسبه کرد. بر خلاف مکانیک کلاسیک، نمی‌توان هم‌زمان کمیت‌های مزدوج را، مانند مکان و تکانه، با هر دقتی پیش‌بینی کرد. مثلاً می‌توان گفت که الکترون در ناحیهٔ مشخصی از [[فضا]] است، ولی مکان دقیق آن را نمی‌توان معلوم کرد. البته معنی این حرف این نیست که الکترون در تمام این ناحیه پخش شده‌است. الکترون در یک ناحیه از فضا یا هست و یا نیست. این ناتوانی در تعیین مکان [[الکترون]] را [[اصل عدم قطعیت]] هایزنبرگ به طور ریاضی بیان می‌کند.
+
به لحاظ تجربی، احتمال یافتن [[الکترون]] در ناحیه ای خاص در هر لحظه محدود است.مقدار این احتمال بین 0و1 است که 0 به معنی هرگز و 1 به معنی همیشه است. مثلا، اگر احتمال یافتن الکترون در شعاع معینی 0.4 باشد، الکترون در 40درصد موارد آنجا خواهد بود. بنابراین، معادله شرودینگر نمی‌تواند به فیزیکدان بگوید که در هر لحظه الکترون را کجای [[اتم]] می‌توان یافت، بلکه فقط احتمال یافتن [[الکترون]] در آنجا را نشان می دهد، یا برای تعداد زیادی اندازه گیری، نشان می دهد که چه کسری از اندازه گیری ها الکترون را در ناحیه ای خاص خواهند یافت. وقتی مکان الکترون در تراز(حالت) [[انرژی]] [[نیلز بوهر|بور]] را برای هر موقعیت آن به طور مکرر اندازه گیری و به صورت نقطه رسم کنیم، طرح حاصل شبیه نوعی ابر الکترونی خواهد شد. هر الکترون را می‌توان در زمان های مختلف در هر جای این ابر الکترونی آشکارسازی کرد؛ الکترون حتی می‌تواند با احتمال بسیار کم و محدودی درون هسته وجود داشته باشد. با این همه، در بیشتر موارد در حوالی فاصله میانگینی از هسته آشکارسازی می شود، که شعاع همان مداری است که [[نیلز بوهر|نیلز بور]] بیان کرد.
  
پدیدهٔ دیگری که منجر به پیدایش مکانیک کوانتومی شد، [[امواج الکترومغناطیسی]] مانند [[نور]] بودند. [[ماکس پلانک]] در سال ۱۹۰۰ هنگام مطالعه بر روی [[تابش جسم سیاه]] کشف کرد که [[انرژی]] این امواج را می‌توان به شکل بسته‌های کوچکی در نظر گرفت. [[آلبرت اینشتین]] از این فکر بهره برد و نشان داد که امواجی مثل [[نور]] را می‌توان با ذره‌ای به نام [[فوتون]] که [[انرژی]]اش به [[بسامد]]ش بستگی دارد توصیف کرد. این نظریه‌ها به دیدگاهی به نام دوگانگی موج-ذره بین ذرات زیراتمی و امواج الکترومغناطیسی منجر شد که در آن ذرات نه موج و نه ذره بودند، بلکه ویژگی‌های هر دو را از خود بروز می‌دادند. مکانیک کوانتومی علاوه بر این که دنیای ذرات بسیار ریز را توصیف می‌کند، برای توضیح برخی از پدیده‌های بزرگ‌مقیاس (ماکروسکوپیک) هم کاربرد دارد، مانند [[ابررسانایی]] و ابرشارگی.
 
  
== مکانیک کوانتومی و فیزیک کلاسیک ==
+
== مکانیک کوانتومی و اصل همخوانی ==
اثرات و پدیده‌هایی که در مکانیک کوانتومی و [[نسبیت]] پیش‌بینی می‌شوند، فقط برای اجسام بسیار ریز یا در سرعت‌های بسیار بالا آشکار می‌شوند. تقربیاً همهٔ پدیده‌هایی که انسان در زندگی روزمره با آن‌ها سروکار دارد به طور کاملاً دقیقی توسط فیزیک نیوتنی قابل پیش‌ بینی است.
 
  
در مقادیر بسیار کم ماده، یا در انرژی‌های بسیار پایین، مکانیک کوانتومی اثرهایی را پیش‌بینی می‌کند که فیزیک کلاسیک از پیش‌بینی آن ناتوان است. ولی اگر مقدار ماده یا سطح [[انرژی]] را افزایش دهیم، به حدی می‌رسیم که می‌توانیم قوانین فیزیک کلاسیک را بدون این که خطای قابل ملاحظه‌ای مرتکب شده باشیم، برای توصیف پدیده‌ها به کار ببریم. به این «حد» که در آن قوانین فیزیک کلاسیک (که معمولاً ساده‌تر هستند) می‌توانند به جای مکانیک کوانتومی پدیده‌ها را به درستی توصیف کنند، حد کلاسیک گفته می‌شود.
+
هر نظریه جدید معتبری باید بتواند نتیجه های اثبات شده نظریه قدیمی را توجیه کند.این اصل همخوانی را اولین بار بور بیان کرد. نظریه های جدید و قدیم باید همخوانی داشته باشند؛ یعنی، باید در ناحیه هایی که نتایج نظریه قدیمی کاملا اثبات شده اند با آن سازگاری داشته و همپوشان باشد.وقتی روش های مکانیک کوانتومی را به جای دستگاه های اتمی در دستگاه های ماکروسکوپی به کار می بریم، باید نتایجی مثل نتیجه های مکانیک کلاسیک به دست بیاوریم. برای دستگاه های بزرگی چون [[منظومه شمسی]] که در آن فیزیک کلاسیک موفق است، معادله شرودینگر به نتایجی می انجامد که تفاوت اندکی با فیزیک کلاسیک دارد. وقتی [[طول موج]] دوبروی در مقایسه با ابعاد دستگاه یا قطعات ماده موجود در آن کوچک باشد، دو حوزه با هم می آمیزند. در واقع، به کارگیری مکانیک کوانتومی در حوزه هایی که در آن فیزیک کلاسیک موفق باشد،عملی نیست؛ اما، در سطح اتمی، فیزیک کوانتومی حاکم و تنها نظریه ای است که با آنچا مشاهده می شود سازگاری دارد.    
  
  
== کوشش برای نظریهٔ وحدت‌یافته ==
+
== منبع ==
وقتی می‌خواهیم مکانیک کوانتومی را با نظریهٔ [[نسبیت عام]] (که توصیف‌گر فضا-زمان در حضور [[گرانش]] است) ترکیب کنیم، به ناسازگاری‌هایی برمی‌خوریم که این کار را ناممکن می‌کند. حل این ناسازگاری‌ها هدف بزرگ فیزیکدانان قرن بیستم و بیست‌ویکم است. فیزیکدانان بزرگی همچون [[استیفن هاوکینگ]] در راه رسیدن به نظریهٔ وحدت‌یافتهٔ نهایی تلاش می‌کنند؛ نظریه‌ای که نه تنها مدل‌های مختلف فیزیک زیراتمی را یکی کند، بلکه چهار نیروی بنیادی طبیعت -نیروی قوی، نیروی ضعیف، الکترومغناطیس و گرانش- را نیز به شکل جلوه‌های مختلفی از یک نیرو یا پدیده نشان دهد.
 
  
 
+
*کتاب فیزیک مفهومی جلد چهارم فیزیک اتمی و هسته ای/تالیف پل جی.هیوئیت/ترجمه منیژه رهبر
== مکانیک کوانتومی و زیست‌شناسی ==
+
*کتاب فیزیک کوانتومی/استیون گازیوروویچ/ترجمه محی الدین شیخ الاسلامی
 
 
تحقیقات چند موسسه در آمریکا و هلند نشان داده است که بسیاری از فرایندهای زیستی از مکانیک کوانتومی بهره می‌برند. قبلا تصور می‌شد فتوسنتز گیاهان فرایندی بر پایه بیوشیمی است اما تحقیقات پروفسور فلمینگ و همکارانش در دانشگاه برکلی و دانشگاه واشنگتن در سنت لوییس به کشف یک مرحله کلیدی از فرآیند فوتوسنتز منجر شده که بر مکانیک کوانتومی استوار است. همچنین پژوهشهای کریستوفر آلتمن، پژوهشگری از موسسه دانش نانوی کاولی در هلند، حاکی از آن است که نحوه کارکرد سلولهای عصبی خصوصا در مغز که تا مدتها فرایندی بر پایه فعالیتهای الکتریکی و بیوشیمی پنداشته می‌شد و محل بحث ساختارگرایان و ماتریالیستها و زیستشناسها بود، شامل سیستمهای کوانتومی بسیاری است. این پژوهشها نشان می‌دهد که سلول عصبی یک حلزون دریایی می‌تواند از نیروهای کوانتومی برای پردازش اطلاعات استفاده کند. در انسان نیز، فیزیک کوانتومی احتمالا در فرآیند تفکر دخیل است.
 
 
 
[[رده:فیزیک]]
 
 
 
 
 
== منبع ==
 
ویکی پدیا فارسی[http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86%DB%8C%DA%A9_%DA%A9%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%88%D9%85]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۵:۳۲

پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم دوره بحران فیزیک کلاسیک بود.یک رشته نتیجه های تجربی به مفاهیمی نیاز داشتند که کاملا با فیزیک کلاسیک ناسازگارند.در یک کشاکش جذاب از حدس های اساسی و آزمایش های درخشان، در نهایت به نظریه کوانتومی منجر شد. آزمایش هایی که محدودیت های فیزیک کلاسیک را نشان می دادند عبارتند از: تابش جسم سیاه، اثر فتوالکتریک، اثر کامپتون، مسئله ذره-موج . در این دوره نه تنها سرشت ذره ای نور به طور تجربی تثبیت شد، بلکه معلوم شد که ذرات هم ویژگی موجی دارند.اروین شرودینگر فیزیکدار اتریشی-آلمانی با بهره گیری از امواج مادی دوبروی معادله ای تدوین کرد که چگونگی تغییر امواج مادی تحت تاثیر نیروهای خارجی را نشان می داد. معادله شرودینگر در مکانیک کوانتومی همان نقشی را دارد که معادله نیوتن(F=ma) در فیزیک کلاسیک.

Sherodinger.gif

در واقع این معادله، معادله بنیادی مکانیک کوانتومی است که دامنه های موج احتمال را با نیروهای وارد بر یک دستگاه مرتبط می سازد.

امواج مادی در معادله شرودینگر موجوداتی ریاضی‌اند که نمی‌توان آنها را مستقیما مشاهده کرد، بنابراین معادله به جای مدلی بصری از اتم، مدلی کاملا ریاضی در اختیار می گذارد.

در معادله موج شرودینگر، آنچه "موج می زند" دامنه غیرمادی موج مادی است، موجودی ریاضی موسوم به تابع موج که با نماد Ψ (حرف یونانی سای/پسای)مشخص می شود.تابع موجی که از معادله شرودینگر بدست می آیداحتمال وقوع رویدادها را در یک دستگاه نشان می دهد. مثلا، مکان الکترون در اتم هیدروژن می‌تواند در هر جایی از مرکز هسته تا فاصله های شعاعی دور باشد.مکان ممکن الکترون و مکان محتمل آن در زمان معین یکسان نیست. فیزیکدان می‌تواند با ضرب کردن تابع موج در خودش (Saay.gif) مکان محتمل را به دست آورد. این کار موجود ریاضی دیگری به نام تابع چگالی احتمال به وجود می آورد که احتمال وجود حالت هایی را که با Ψ مشخص شده اند در واحد حجم در زمان معین به دست می دهد.

به لحاظ تجربی، احتمال یافتن الکترون در ناحیه ای خاص در هر لحظه محدود است.مقدار این احتمال بین 0و1 است که 0 به معنی هرگز و 1 به معنی همیشه است. مثلا، اگر احتمال یافتن الکترون در شعاع معینی 0.4 باشد، الکترون در 40درصد موارد آنجا خواهد بود. بنابراین، معادله شرودینگر نمی‌تواند به فیزیکدان بگوید که در هر لحظه الکترون را کجای اتم می‌توان یافت، بلکه فقط احتمال یافتن الکترون در آنجا را نشان می دهد، یا برای تعداد زیادی اندازه گیری، نشان می دهد که چه کسری از اندازه گیری ها الکترون را در ناحیه ای خاص خواهند یافت. وقتی مکان الکترون در تراز(حالت) انرژی بور را برای هر موقعیت آن به طور مکرر اندازه گیری و به صورت نقطه رسم کنیم، طرح حاصل شبیه نوعی ابر الکترونی خواهد شد. هر الکترون را می‌توان در زمان های مختلف در هر جای این ابر الکترونی آشکارسازی کرد؛ الکترون حتی می‌تواند با احتمال بسیار کم و محدودی درون هسته وجود داشته باشد. با این همه، در بیشتر موارد در حوالی فاصله میانگینی از هسته آشکارسازی می شود، که شعاع همان مداری است که نیلز بور بیان کرد.


مکانیک کوانتومی و اصل همخوانی[ویرایش]

هر نظریه جدید معتبری باید بتواند نتیجه های اثبات شده نظریه قدیمی را توجیه کند.این اصل همخوانی را اولین بار بور بیان کرد. نظریه های جدید و قدیم باید همخوانی داشته باشند؛ یعنی، باید در ناحیه هایی که نتایج نظریه قدیمی کاملا اثبات شده اند با آن سازگاری داشته و همپوشان باشد.وقتی روش های مکانیک کوانتومی را به جای دستگاه های اتمی در دستگاه های ماکروسکوپی به کار می بریم، باید نتایجی مثل نتیجه های مکانیک کلاسیک به دست بیاوریم. برای دستگاه های بزرگی چون منظومه شمسی که در آن فیزیک کلاسیک موفق است، معادله شرودینگر به نتایجی می انجامد که تفاوت اندکی با فیزیک کلاسیک دارد. وقتی طول موج دوبروی در مقایسه با ابعاد دستگاه یا قطعات ماده موجود در آن کوچک باشد، دو حوزه با هم می آمیزند. در واقع، به کارگیری مکانیک کوانتومی در حوزه هایی که در آن فیزیک کلاسیک موفق باشد،عملی نیست؛ اما، در سطح اتمی، فیزیک کوانتومی حاکم و تنها نظریه ای است که با آنچا مشاهده می شود سازگاری دارد.


منبع[ویرایش]

  • کتاب فیزیک مفهومی جلد چهارم فیزیک اتمی و هسته ای/تالیف پل جی.هیوئیت/ترجمه منیژه رهبر
  • کتاب فیزیک کوانتومی/استیون گازیوروویچ/ترجمه محی الدین شیخ الاسلامی